ازجمله مسائلي كه همواره زندگي يك فرد را شيرين ميكند آن است كه مدام نكات مثبت را با خود يادآوري كند و حتي آنها را به زبان بياورد و در جمع هم از آنها ذكري كند. اين در واقع نوعي سپاسگزاري نسبت به حضرت حق نيز بهشمار ميرود. كسي كه در زندگي نسبت به خواستي كه خداوند براي او مقدر كرده، احساس رضايت دارد، بيگمان از نعمتهايي كه خداوند به او عطا كرده نيز مرتب ياد ميكند. پس از ذكر نعمات الهي، آن چيزي كه اهميت دارد و بلافاصله مطرح ميشود قدرداني و تشكر از زحمات ديگران است و همه آن كلام قطعي را ميدانيم كه كسي كه از مخلوق سپاسگزاري نكند، از خالق هم سپاسگزاري نكرده است. ازجمله موارد هميشگي در امر سپاسگزاري از مخلوق قدرداني و بيان زحمات همسر است. اين مهم نهتنها در قلب بلكه بايد به زبان بيايد و پيوسته بيان شود. داشتن روحيه رضايت از عملكرد همسر و وضعيت خانواده به تنهايي كافي نيست بلكه اين مهم بايد بيان بشود وهمسران از ابراز آشكار آن كوتاهي نكنند.
چنانچه روحيه قدرداني و تشكر در بين همسران كمرنگ شود، آهستهآهسته ميل آنها براي خدمتگزاري نسبت به هم كمرنگ ميشود. حتي يك كارگر ساده كه هر روز براي كارفرما كار ميكند، خوشياش به آن است كه هر از گاهي كارفرما او را مورد عنايت قرار دهد و اگر چنين لطفي را از او نبيند، پس از مدتي احساس ميكند كار او و خود او اصلا مورد توجه ديگران نيست و ممكن است سرد شود. توجه به ديگران ابعاد مختلفي دارد كه جزء فراموش نشدني آن تشكر لساني است. مسئله ديگر در بحث قدرداني و تشويق آن است كه ذهن انسان مثبتبين و شاكر بايد خودش مدام بهدنبال نقاط قوت و مولفههاي مثبت طرف مقابل بگردد. در واقع بايد چشم مثبتبين داشته باشد. حتي در حالات بسيار بد هم همواره چيزي براي اميد و روشني وجود دارد لذا ما بايد هميشه مثبت بينديشيم و نكات خوبي را كه ميبينيم برجسته كنيم والا هيچ مرحلهاي از زندگي نيست كه بدون تلخي يا رنج و زحمت باشد و سراسر روشنايي باشد بلكه اين ما هستيم كه بايد از مخلوط نور و تاريكي به سمت شناسايي نورانيت برويم. اين روحيه گاهي باعث ميشود كه ما از همسرمان يك خوبي جديد كشف كنيم وبه او گوشزد نماييم كه خودش هم انتظارش را نداشته است، اين كار باعث پمپاژ انرژي به او ميشود و اثري عجيب دارد.