مثل كسي كه همزمان با تحصيل كار ميكند و وقتي ميگويد من مهندس هستم، واقعا به همه ريزهكاريهاي كار، تسلط دارد. يك ديدگاه ديگر هم هست كه در كشور ما و خيلي از كشورهاي توسعهيافته وجود دارد. ميگويند آدم در دانشگاه يكسري معلومات را بهدست ميآورد و در محيط كار با تجربه تكميلش ميكند. هر دو ديدگاه در نوع خود درست هستند و نميشود ايراد اساسي به آنها گرفت اما چند خطا در اين زمينه داريم كه شايد بهتر باشد «خطاي قضاوتي» اسمش را بگذاريم؛ بحثهايي كه قرار است اينجا شرحشان بدهيم.
- من فقط مدرك دارم؛ طلبكار نيستم
من وقتي تحصيلات بالايي دارم، ممكن است همان اول به يك موجود طلبكار تبديل شوم؛ يعني به هر حال فكر كنم اين همه سال زحمت كشيدهام، رفتهام دبيرستان، كنكور دانشگاه و الان كه در محيط كار آمدهام بايد برايم جبران كنند. طبيعي است آدمهايي كه در محيط كار هستند، نگاه ميكنند و ميبينند كه من هنوز تجربهاي ندارم و به همين دليل، برخورد مطلوب يا آن چيزي كه مورد نظرم است را نخواهند داشت. اينكه در مواردي مهارت ما كم است و تحصيلات ما زياد، بهخودي خود شايد چالش نباشد، به شرط اينكه من بهعنوان تحصيلكرده دانشگاهي، بدانم كه اگر تحصيلات انجام دادهام طلبكار كسي نيستم و اينجا هم به اندازهاي كه كار ميكنم و سود ايجاد ميكنم بايد پول بگيرم. تحصيلات دانشگاهي من، ملك من نيست كه بخواهم هرماه اجارهاش را بگيرم و بگويم خب، من سرقفلياش را دارم. يك كاغذي هست كه هر كسي ممكن است داشته باشد. شايد من بهعنوان فارغالتحصيل دانشگاه، بايد دنبال اين باشم كه يكسري چيزهايي را كه بهصورت تئوري خواندهام حالا بيايم ببينيم چه مسائلي در عمل وجود دارد كه نياز بازار كار بهحساب ميآيد. اگر اين را بپذيريم كه از همديگر بياموزيم، شايد اين تقابل بين تحصيلات و تجربه در محيطهاي كاري ما كمتر شود. ضمن اينكه كارفرما هم بايد دقت كند كه بالاخره كسي كه از دانشگاه ميآيد، جوان است و ايدهآلهايي دارد و لازم است كمي در مورد او ملاحظه كند.
- مهارت برخلاف تحصيل بهسادگي قابل اندازهگيري نيست
در اغلب رزومهها، در نگاه اول تحصيلات دانشگاهي بيش از بقيه چيزها ديده ميشود. اين ميتواند يكي از عواملي باشد كه ما به تحصيل دانشگاهي توجه بيشتري نسبت به مهارتآموزي داريم. فرض كنيد تحصيلات دانشگاهي چيزي مثل كت است كه من ميدانم همين اول همه ميبينند و شايد مهارت يك چيزي مثل دكمههاي آن باشد كه در حالت عادي كمتر ديده نميشود. اگرچه وقتي ادامه بدهم و توي يك مهماني بنشينم، آخرش اين دكمه وضعيت را مشخص ميكند. مهارت، به سادگي قابل اندازهگيري نيست و ما هم تفكراتمان خيلي كوتاهمدت است، ميخواهيم سريع جواب بگيريم و اكثرا دغدغهمان ورود به محيط كار است. واقعيت اين است كه مدرك، اگر بخواهيم به يك روز و يكماه فكر كنيم جواب ميدهد. كمتر كسي به اين فكر ميكند كه من در محل كار اگر وارد شدم، 2 سال بعد هم ميتوانم موقعيت خوبي در سازمان داشته باشم يا نه؟ كسي كه به اين فكر كند، به كسب مهارت هم فكر ميكند.
- رزومه را ننويسيم؛ بسازيم
ما يك رزومهنويسي داريم، يك رزومهسازي. رزومهنويسي اين است كه من ياد بگيرم تجربيات و مهارتهايي را كه دارم چطور روي كاغذ بياورم كه كارفرما راحتتر متقاعد به استخدام من شود. مهارت سختتر اما، رزومهسازي است. درست است كه من يك برگ تحويل كارفرما ميدهم اما قاعدتا 4سال يا بيشتر تلاش كردهام تا سطر سطر اين رزومه شكل بگيرد. ما به اين رزومهسازي خيلي فكر نميكنيم. بياييم رزومهاي كه ميخواهيم چند سال بعد تحويل كسي بدهيم را از الان بنويسيم؛ مثلا بنويسيم ميخواهيم در 35سالگي رزومه ما چه چيزهايي داشته باشد. اين كار باعث ميشود آرامآرام اين رزومه را پر كنيم. البته بهطور مثال، نوشتن اينكه ميخواهم كارشناسيارشد داشته باشم، بهاحتمال زياد تكراري است و در رزومههاي بسياري پيدا ميشود، پس تلاش كنيم چيزي اضافهتر داشته باشيم كه اتفاقا از جنس مهارت است؛ چيزي كه جذابتر باشد. اگر من 6 سال قبل به آن فكر كنم راحتتر محقق خواهد شد. خيلي سخت است كه شب فكر كنم و صبح بخواهم رزومه ارائه كنم. مشكلي كه اين روزها زياد ميبينيم رزومههايي هستند كه اغراق زيادي دارند. ميگويند زبان انگليسي، طرف مينويسد حرفهاي و روان و بعد كه ميآيد در را از پنجره تشخيص نميدهد. بعد ميپرسند شما كار با نرمافزارها را بلد هستيد؟ ميگويد يك چيزهايي بلدم اما ياد ميگيرم. بعد ميپرسند خب، شما نامهنگاري بلد هستيد؟ ميگويد خب ياد ميگيرم. كارفرما هم، ميگويد يادگرفتن را كه همه ميتوانند. الان براي ارائه چه داريد؟ الان يك قسمتي چيزي كه هستند را مينويسند، يك قسمتي رؤيانويسي ميكنند. بعد حاصلش ميشود بياعتباري رزومهها كه درد بزرگي است؛ يعني اگر شما رزومه درست هم تحويل بدهيد، كارفرما به ديد اينكه مقداري از آن غيرحقيقي است نگاه ميكند.
- تنها مهارتها ما را متمايز ميكند
نميتوانم از ساختار آموزش انتظار داشته باشم بيايد به من در همه جهات كمك كند. همزمان يك اتفاق هم در جامعه افتاده كه همه پذيرفتهاند؛ حداقل 4 سال جوانها حق دارند تحت عنوان ادامه تحصيل بروند، از نظر فشار كاري آزاد باشند و درس بخوانند. دانشجو ميتواند اين 4 سال را غنيمت بشمارد و مهارت كسب كند؛ 4 سالي كه كسي كاري بهكار دانشجو ندارد. حالا كه همه مدرك دانشگاهي دارند، مهارتها ميتواند ما را متمايز كند.