این طور که پیداست این فرمانده عالیقدر نیروهای آمریکایی در عراق که از همه سو به خاطر دیدگاههای کارشناسانهاش تحسین میشود، آن انتظاری که شهرتش ایجاب میکند، نمیتواند برآوردهکند. چون آنچه او در برابر کنگره آمریکا برای گفتن داشت، همانچیزی بود که پرزیدنت جورج دبلیو بوش همواره ابراز کرده بود: این که تقویت نیروهای نظامی آمریکا در آغاز سال جاری، تغییرات مثبتی به همراه داشته است و این که، با این حال به عقب نشینی این نیروها در زمانی مشخص نباید فکر کرد. حتی از یک برنامهی تقریبی هم نباید حرف زد.[واکنش رسانههای آمریکا به گزارش پترائوس]
وقتی پترائوس به این نکته اشاره کرد که نیروهای جدید شاید تا تابستان سال آینده بتوانند از عراق خارج شوند، به نظر میرسید که نقش خود را به "ژنرال وفادار رئیسجمهور" تنزل داده است. ولی درست همین برداشت مطمئناً حق مطلب را دربارهی او ادا نمیکند. برای او طبیعتاً آسانتر بود که بتواند به عراقیها یا به منقدان داخل آمریکا بگوید: چهار سال پیش ما با اهداف روشنی عراق را به تصرف نظامی درآوردیم و حالا که به این اهداف رسیدهایم، میتوانیم دربارهی خروجمان فکر کنیم. نکته ابلهانه در این ماجرا این است که واقعیت بهکلی طور چیز دیگری است: این تصرف نظامی از ابتدا هدف روشنی نداشت؛ اگر از سقوط صدام بگذریم. حتی یکدندهترین تندروهای سیاسی در واشنگتن هم نمیتوانند به کارنامهی چهار سال پس از این مارش هم افتخار کنند: عراق اکنون در وضعیت بدتری از دوران صدام دیکتاتور به سر میبرد.
بیشتر اهداف حمله به عراق، که از دستیابی به دموکراسی شروع میشوند و به مبارزه با تروریسم پایان میگیرند، بعداً تعیین شدند. هیچ یک از این اهداف تا به حال کسب نشدهاند، حتی اگر کاهش عملیات خشونتآمیز در چند ماهی اخیر هم قابل تشخیص باشد. به نظر میرسد که از آشتی سیاسی بین گروههای مذهبی ـ قومی مختلف عراق فاصلهی زیادی داریم. این آشتی ولی برای شروعی جدید در سطح سیاسی الزامی است. (زیرا) قانون اساسی و تقسیم قوای مورد تأکید آن، هنوز به پایان نرسیده است. کنترل بر منابع زمینی و تولید نفت هنوز مشخص نشده است. دخالت کشورهای همسایه هنوز کاهش نیافته است و در دولت مالکی هنوز کذب و ریا دیده میشود.
با این وجود، رایان کروکر، سفیر آمریکا، وضعیت را به گونهای واقعبینانه ارزیابی میکند: در کنار رود دجله و فرات، نلسون ماندلایی وجود ندارد و اگر هم چنین میبود، نمیتوانست تا به حال جان سالم به در برده باشد. آمریکا در این فرصت کم، نمیتواند مردی بهتر از مالکی پیدا کند. و عدم موفقیت او ـ مثل خیلی چیزها در عراق امروز ـ نتیجهی اشتباههای آمریکا است. اگر امکان آن باشد که این اشتباهها تصحیح بشوند، باید بشوند؛ در برخورد جدید با سنیها نطفهی چنین تصحیحی هست.
یک عقبنشینی شتابزده، ولی مشکل را حل نمیکند؛ در اینصورت عراق و منطقه بیشتر در هرج و مرج فرو میرود. وژنرال پترائوس به این امر مطمئناً بیشتر از کسانی که در گیر کاررزار انتخاباتی هستند، واقف است. به این خاطر هم نباید به او حسادت کرد.
*پتر فیلیپ - dw-world.de