تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰

اسماعیل رمضانی: نمی گویم واقعیت ندارد اما اگر بخواهم در یک کلمه خلاصه کنم باید بگویم که: «مشکوکم» هیچ دلیل عقلانی برای اینکه بخیه‌های آن کودک را در بیمارستان دولتی خمینی شهر آن هم به‌دلیل عدم‌پرداخت پول باز کنند، وجود ندارد.

به‌نظر مي‌رسد همه ماجرا اين نيست. قطعا بنا بر اصول بديهي سواد رسانه‌اي بخش‌هايي از داستان گفته نشده است. چرا كسي سوي ديگر ماجرا را واكاوي نمي‌كند. در بيمارستان‌هاي دولتي پزشك و پرستار حق الزحمه خود را دريافت مي‌كنند و پول دريافتي به صندوق بيمارستان مي‌رود نه جيب پرستار و پزشك.

پس عقل سليم نمي‌تواند بپذيرد كه پزشك و پرستار به بهانه نگرفتن پول بخيه‌ها را بكشند. شايد اصلا نيازي به بخيه زدن نبوده و زخم بدون بخيه هم خوب مي‌شده. شايد اصلا بخيه خوب زده نشده و نياز به باز شدن داشته است. شايد هم اصلا والدين كودك در آن هنگام ترجيح داده‌اند كار ادامه پيدا نكند و صدها شايد ديگر.

حتي ممكن است حب‌و‌بغض‌هايي براي رسانه‌اي شدن اين موضوع وجود داشته باشد. شايد آن پزشك و پرستار و مدير قرباني بده و بستان‌هاي شخصي و يا خصومت‌هاي درون گروهي عده‌اي خاص شده باشند. قصد من شستن گناه ديگران و يا تبرئه كادر درماني و پرسنل بيمارستان نيست. فقط مي‌خواهم اين اصل ساده را دوباره يادآوري كنم كه هيچ‌كس همه داستان را به شما نمي‌گويد. آنقدر تناقض در اين روايت هست كه نمي‌شود آن را به همين شكل كه بازگو شده، باور كرد.

واقعا چرا در اين روزهايي كه اينقدر هجمه رسانه‌اي پيرامون اين جريان شكل گرفته، كسي حرف آدم‌هاي مقابل را نمي‌شنود؟ چرا ما ماجرا را از زاويه ديد آن پزشك و پرستار نمي‌بينيم؟ چرا رسانه‌اي به سراغ آنها نمي‌رود و اين بار ماجرا را از زبان آنها تعريف نمي‌كند؟ اصلا چرا پيش از آنكه بررسي لازم انجام شود و حرف‌هاي همه آدم‌هاي اين قصه را بشنويم، درباره آنها قضاوت كرده‌ايم، اين ماجرا را رسما تأييد و فرياد رسوايي‌شان را در همه رسانه‌هاي رسمي و غيررسمي بلند كرده ايم؟ مگر نه اينكه رسانه يكي را مساوي همه قرار مي‌دهد؛ آيا همه پزشكان و پرستاران ما به فرض صحت قضيه به همين شكل، چنين موجودات بي‌رحمي هستند؟

امروزه ما با «واقعيتِ رسانه‌اي شده» روبه‌رو هستيم؛ واقعيتي كه با تكرار و تداوم اطلاع‌رساني رسانه‌اي پيرامون يك واقعه، برساخته مي‌شود. قضاوت درباره اين واقعيت‌ها در دنياي امروز واقعا كار پيچيده‌اي است. نمي‌گويم كتمان كنيد اما لطفا كمي «مشكوك» باشيد؛ شايد جمله معروف دكارت در دنياي امروز بيشتر مصداق داشته باشد.