سبك زندگيهايي كه 2 خصوصيت دارند؛ از يك طرف برايمان قسم ميخورند كه براساس علم و بهداشت پديد آمدهاند و از طرف ديگر وقتي نگاهشان ميكنيم خيلي عجيب و غريب بهنظر ميرسند.
ميگويند فلان چيز را بخور و بهمان چيز را نخور. آنچه ميگويند نخور اغلب خوراكياي عادي است كه هر روز ميليونها نفر ميخورند و مشكلي هم ندارند؛ مثلا ممكن است مقالهاي ببينيد كه 70هزار مرض لاعلاج معرفي كرده باشد كه از خوردن نانهاي پخته شده از آرد سفيد گندم پديد ميآيد. خب، اين همان ناني است كه هر روز همه مردم ميخورند. چطور ميشود كه اين همه درد و مرض در اين نان باشد و اين همه پزشك هر روز بخورندش و متوجه ضررهايش هم نشوند؟
يا از اين عجيب و غريبتر رژيمي است كه در يك سريال پليسي آمريكايي بهعنوان يك ديالوگ طنز معرفياش كردند (سفيد نخوريم؛ آرد، شير، شكر، پنير، نمك و...) اما مردم جدياش گرفتند و كلي هم دربارهاش مطلب نوشتند.
از آن طرف بخوريمهاي اين سبك زندگيها هم خيلي عجيب و غريب است؛ مثلا ميگويند با خوردن روزي يك ليوان عصاره فلان گياه سلامتي خود را تضمين كنيد. دليل هم دارند. مردمان قبيلهاي در جنگلهاي برزيل چنين چيزي ميخورند و خيلي عمر ميكنند و خب، ديگر بهخودشان هم زحمت نميدهند ببينند اين قبيله اصلا وجود دارد و اصلا اينقدر عمر ميكنند يا نه و دليل طول عمرشان اين معجون است يا مثلا دلايل ژنتيك؟ يا مثلا بدون اين معجون چقدر عمر ميكنند؟
همينطور است باقي عناصر اين سبك زندگيهاي عجيب و غريب كه شب جوراب بپوشيد و يخ توي جورابتان بگذاريد تا خوابي آرام و عميق داشته باشيد يا تخم فلان گل آفريقايي را با روغن بنفشه بكوبيد و روي پيشاني تان بماليد و كارهايي از اين دست.
كاملا قابل درك است كه اگر رسانهها بخواهند تنها به سبك زندگيهاي متعارف و واقعا علمي محدود شوند مشتري و بازارشان را از دست خواهند داد اما خودمان دستكم ميتوانيم قبل از باور كردن و عمل كردن اين دستورهاي عجيب و غريب كمي فكر كنيم، شايد بتوانيم همچنان عادي زندگي كنيم.