تبليغات، مهمترين ابزار يك كسب و كار براي ديدهشدن مجموعه و محصول توليدي آن است؛ ابزاري كه ميتواند مانند چاقويي دو لبه، دسته خود را ببرد! تبليغاتي كه ممكن است خواسته يا ناخواسته، از طرف ما به مشتريهاي احتمالي و حتي خودمان دروغ بگويد. حرفها و ادعاهايي كه بعد از فروش محصول، از نظر مشتري نشانه عدمصداقت ما در تجارت و عدمتواناييمان در توليد محصول است. بايد مراقب داشتن تبليغات در كسبوكار بود؛ چيزي كه نبودنش باعث شكست استراتژي توليد و فروش ما ميشود، اما داشتنش هم تضميني براي موفقيت توليد و تجارت نيست! پاسخ به اين سؤال كليدي، ميتواند هر كدام از ما را در برابر وسوسه تبليغ كردن براي محصول يا مواجهه با تبليغهاي ديگران مديريت كند:«شما تا چه ميزان هنگام خريد براساس اطلاعاتي كه از تبليغات دريافت ميكنيد تصميم ميگيريد؟ اهميتي به شعارهاي تبليغاتي نميدهيد يا تبليغات بسيار و گرانقيمت را نشانه اعتبار يك شركت وكالاهاي توليدي آن ميدانيد؟»
وبسايتهايي كه بر پايه توليد محتوا راهاندازي شدهاند، با چه توجيه اقتصادي بهكار ادامه ميدهند؟ شايد اين سؤال بارها برايتان پيش آمده باشد. واقعيت اين است كه مخاطب، پيش از هر چيز، به آگاهي نياز دارد و بهدنبال همين اطلاعات و آگاهيهاست كه به رسانههاي مختلف مراجعه ميكند. به همين دليل ساده، محتوا حرف اول را در كسب و كارهايي ميزند كه مستقيم يا غيرمستقيم با جذب مخاطب كه از زاويهاي ديگر، يك مشتري بالقوه است ميزند و سرمايهگذاري براي تأمين آن، كاملا توجيه اقتصادي دارد. ضمن اينكه بهترين آگهيها را در بستري ميتوان به مخاطب ارائه داد و او را جذب كرد كه احساس كند اين تبليغات، در بستر رسانهاي كه آگاهيمحور است ارائه ميشود. نكته ظريفي كه البته، بهويژه در رسانههاي تحت وب، از آن سوءاستفاده ميشود. به اين معني كه توليد محتوا با 2 هدف مختلف ارائه آگاهي و ارائه آگهي، به شكلي انجام ميشود كه مخاطب قادر به تشخيص اين دو نيست!
تجربه مواجهه با اينگونه محتواها را داشتهايد؟