بهتر شدن نمره انضباطتان سهم مهمي روي عزتنفس خودتان و ارتباط ديگران با شما دارد. اما مهمترين راه كنترل و مديريت انضباط هر فردي بهعهده خود اوست و بستگي دارد كه به چه ميزاني به مهارت خودانضباطي دست پيدا كرده باشد. معمولا افراد خودكنترلگر، بيشتر مورد احترام و اعتماد اطرافيان خود هستند. اگر احساس ميكنيد كه نياز داريد درباره نظم و انضباط خودتان تجديد نظر كنيد حتما راهكارهاي پيشنهادي ما را بخوانيد تا در كارنامه رضايت از زندگيتان، نمره انضباط را 20 بگيريد.
- اصلا بيانضباطي چگونه است؟
اين صحنهها در يك زندگي بيانضباط زياد پيدا ميشود: كلافگي فرد به خاطر انواع قولهاي متنوعي كه به افراد مختلف داده و حالا باهم همخواني ندارد! ناتواني در تصميمگيري كه كدام لباس من مناسب اين مهماني است؟ همخواني نداشتن دخل و خرج با وجود درآمد نسبتا خوب، بيحوصلگيهايي كه منشأش نامعلوم است و فرد خود را و احساساتش را در آن بيحوصلگي نميشناسد، تابعيت بيفكر از مد سال و سردرگمي بين تعداد زيادي مشغله فكري نيمه كاره رها شده.
در واقع دامنه و كاربرد انضباط در زندگي هر فردي از تفكر در همه مسائل، از سياسي گرفته تا مسئله اقتصادي، هويت اعتقادي منسجم، چيدمان خانه و نحوه نظم آن و....گسترده است. افراد بيانضباط اغلب آرامش كمتري دارند چون براي هر انتخاب كوچكي همان موقع بايد تصميمگيري كرده و فشار ترديدها را تحمل كنند چراكه قانون هميشگي براي خود ندارند؛ ولي مثلا اگرفرد، براي خود قانون لباس رنگتيره ممنوع را بگذارد، براي خريد لباس عيد نوروز دوباره به ترديد يك انتخاب لباس سياه نميافتد. بيبرنامگي و عدمانضباط در زندگي ميتواند انرژي، زمان، پول و اعتبار زيادي از بيانضباطها هدر بدهد.
- انضباط از شما چه ميخواهد؟
انضباط، تميز بودن اتاق، مودب بودن در مدرسه يا شركت والدين در جلسه مدرسه نيست، انضباط تمرين داشتن يكرويه در زندگي است كه در آن شما براي خودتان يكسري قانون «چطور بايد باشيد؟»، «محيطتان چطور بايد باشد ؟» و... را با توجه به حد و مرزهاي ديني و عرفي و عقلي تصويب ميكنيد. به همين دليل نظم و انضباط با هم يكي نيستند و نتيجه تمرين انضباط و اينكه افراد بتوانند خودانضباطي داشته باشند اين ميشود كه منظم هم باشند. انضباط با دستورالعمل سيستماتيكي كه در ذهن ايجاد ميكند از شما ميخواهد بهطور خودجوش نسبت به باورهايي مثل من دروغ نميگويم، مسخره نميكنم، يا پايبند بودن به ارزشهايي مثل حجاب، كمك به ديگران، احترام به سالمندان و حتي هنجارهاي جامعه كه همان بايدها و نبايدهاي جامعه است عمل كنيد. اگر الگوي رفتاري ثابت براي شما دروني شود،طوري كه براي رعايت حدود در زندگي نياز به پليس و ناظمهايي مثل دوران مدرسه نداشته باشيد، ميتوان گفت كه شما منضبط هستيد. عادت منضبطبودن به افراد قدرت ميدهد تا بهترين راه را حتي برخلاف لذتهاي آنيشان انتخاب كنند و خودكنترلگر باشند.
- بهانهگيري ممنوع!
ممكن است با خودتان بگوييد كه بيانضباطي به زندگي پولي من، اعتبار كاري من، وجهه خانوادگي من و...خيلي آسيب زده است و من ميخواهم حتما تغيير كنم. اين، تصميمگيري خوبي است اما بعد از اين عزم، آنچه تغيير شما را ممكن است يكباره زمينگير كند، در درجه اول شتاب است. حتي براي بهترين تصميم همزمان لازم است.
« رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود/ رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود»
همانطور كه ريشه بيانضباط شدن به دوران قبل از 6 سالگي مربوط است و سالهاي زيادي طول كشيده است تا عادت بيانضباطي شكل بگيرد، حل شتاب زده آن هم بهشدت ميتواند اراده شما را خشك كند. برخلاف اين، اگر تصميم تغيير گرفتهايد اما ميخواهيد از فردا شروع كنيد بدانيد كه احتمالا تغيير شروع نخواهد شد. حتي يك قدم كوچك هم كه شده از امروز برداريد و برنامهتان را حتما روي كاغذ يادداشت كنيد تا فراموشي دومين دليل كاهش ارادهتان نشود.
- شما ارزش انضباط داشتن را داريد
داشتن يك رويه براي زندگي، به شخصيت افراد احترام ميبخشد. اين احترام نخستين پيامدش بهخود فرد است كه او را متوجه ارزش وقت، كمشدن دغدغهها و... ميكند و اين موجب احساس عزت نفس بيشتر و لذت از زندگي ميشود. پيام دوم انضباط، براي اطرافيان يك فرد منضبط است. ديگران با ديدن چنين فردي كمتر از او توقع كارهاي غيرعادي دارند چراكه ميدانند طرف مقابلشان به قانونهاي خود مثل شب زودخوابيدن، پاي غيبت نماندن و....وفادار است.
- عادات آدمهاي منضبط را بشناسيد
افراد منضبط خود را (اعم از ويژگيهاي منفي و مثبت) بهخوبي ميشناسند، پس تعاملشان در انتخاب دوست، حد ارتباط با همسايه يا همكار و... مشخص است و كمتر به افراط و تفريط دچار ميشوند.
وقتي همهچيز روي برنامهريزي بوده و اهميت وقت، پول، علم و... براي شما مشخص باشد و قدر خودتان را بدانيد، ديگر صدمهزدن بهخود و ديگران مثلا با اعتياد، جابهجايي وسايل آپارتمان در ساعت يك نيمهشب و از اين دست كارها بيمعني ميشود.
آدمهاي منضبط حواسشان بهخودشان هست. اين يعني دقت به كارهاي خوب و بد، به آنها وجدان بيدار ميدهد. وجدان بيدار ميتواند مثل يك مراقب قوي واكنشهاي منفي مثل عصبانيت و خشم افراطي، دعوا و... آنها را خاموش كند.
توان به تاخير انداختن لذتخواهيهاي آني، مهمترين عادت افراد منضبط است كه آنها را از شر حسرت انجام كارهاي اشتباه و احساس گناه راحت ميكند.
- تمرينهاي لازم براي بيانضباطها
براي شروع خوداصلاحي تا رسيدن به انضباط، نخستين شرط، داشتن جرأت تغيير است. خيلي از افراد بعد از گذشت سالها وقتي دوباره خود را نگاه ميكنند نميتوانند بهخودشان براي آنچه بودهاند افتخار كنند يا به نسل بعد از خود ياد بدهند كه بايد تغيير كنند. اما اگر جرأت تغيير خود را داريد بگوييد بسمالله و با همت از اين تمرينها كمك بگيريد:
من ميتوانم: در حرف و عمل نياز است كه براي خود تكرار كنيد كه ميتوانيد مدير و ناظم زندگي خود باشيد و از قبل تصميم بگيريد كه چطور پول دربياوريد؟ چطور خرج كنيد؟ چطور رفتار كنيد؟ كي بيدار و خواب باشيد و... ؟
بهخودتان نمره بدهيد: براي شروع، وضعيت فعليتان را بيرودربايستي بررسي كنيد. دقت كنيد كه آيا در رفتار و زندگي شما از فكرتان تا اتاق خوابتان نظم برقرار است؟ نقطهضعفهايي كه شايد باعث سوءاستفاده خودتان از شرايط يا توقعات افراطي ديگران از شما شده است را ليست كنيد.
بهخودگويي داشته باشيد: برخلاف آنچه رايج است و حرفزدن با خود در جامعه پسنديده نيست اما اين بهخودگويي كه مثلا «امروز تا ظهر بايد همه كارهاي خانه را انجام دهم تا بعدازظهر بتوانم كتاب بخوانم و با دخترم بازي كنم» ميتواند در حرف گوش كردن نفستان به شما كمك كند. براي يك خودگويي مثبت مهم است كه هدفهايتان را خوب بدانيد و در طول روز بارها در مورد آن با خودتان حرف بزنيد تا عملتان را با اين شيوه قوي كنيد.
با تكليف آسان شروع كنيد: وقتي معلم خودتان باشيد بايد مثل يك معلم براي خودتان تشويق، تنبيه، سرمشق، برنامهريزي و... هم قرار دهيد. اگر ميخواهيد براي نظم فكرتان كاري كنيد، ببينيد كه آيا در بيرون از فكرتان مثلا خانهتان، ماشينتان و... نظم وجود دارد؟ ايجاد نظم در خانه، ماشين و... آسانتر از فكر است. پس شما هم از اينجا شروع كنيد و از كمكگيري از ديگران و تميز شدن خانه و... شروع كنيد به تمرين نگهداري. هر چند روز كه بيشتر بتوانيد از انضباط محيطي اطرافتان مراقبت كنيد، يك قدم به نگهداري از انضباط فكرتان نزديك ميشويد.
تجسم كنيد فرد ايدهآل شما كيست؟ اگر ميتوانيد دنبال يك الگوي منضبط و موفق باشيد و خود را شبيه آن شخص كنيد؛ مثلا در كتاب «استاد عشق» درباره زندگي پروفسور حسابي آمده است كه در طول 38سال هميشه در يك ساعت مشخص زبان آلماني را تمرين ميكردند، در تمام طول سالهاي پدريكردنشان 2 ساعت در هرشب ويژه گفتوگو با فرزندانشان يا جواب سؤالات آنان بوده است. شبيه شدن به الگو ميتواند در نخستين قدم با تمرينكردن و اداي ظاهري باشد تا كمكم دروني شود. مثلا مثل افراد منضبط حواستان به ساعت باشد.
لحظه مرور شبانه: قبل از خواب شب با خودتان يك قرار براي مرور عملكرد روزانه و تصميمهاي جديد فردايتان داشته باشيد.
مقايسه ممنوع: خودتان را با هيچكس مقايسه نكنيد اما ميتوانيد از شخصيت هركس يك ويژگي خوب آن را براي الگو گرفتن انتخاب كنيد.
پايبند باشيد: به قانونهايي كه براي خود گذاشتهايد پايبند بمانيد، اگر ميخواهيد ديگران آن را محترم بدانند. اگر يك شب بگوييد كه ميخواهيد شام كم بخوريد و فردا شب بگوييد آخه از اين غذا نميشه گذشت و... خانوادهتان هم به ساير بايدها و نبايدهاي شخصي شما كمتر احترام خواهند گذاشت.