نگرانی به وجود آمده از امكان از دست دادن سلامتی با مشاهده اپیدمی شدن بیماریهایی كه در قبل نادر بودند؛ تشدید میشود. بهطور طبیعی افراد برای ماندن روی ریل سلامتی دست به فعالیتهای مختلفی میزنند كه بر اساس اطلاعات جاری در جامعه شنیدهاند كه مفید است. بهعنوان نمونه، آنها به ورزش كردن، كنترل رژیم غذایی، كاهش وزن و معاینههای پزشكی منظم برای پیشگیری و درمان بیماریها روی آوردهاند. اما این همه داستان نیست. بخش گستردهای از فعالیت به هنجار سیستم بدن را فعالیت به هنجار سیستم روانی یا بهتر است بگوییم سلامت روانی انسان تضمین میكند. نكتهای كه متأسفانه برخی از افراد چندان از آن باخبر نیستند. این موضوع سبب میشود كه دلیل بسیاری از عارضههای جسمی و پیشامدهای ناگوار زندگی روزمره، برای مردم ناشناخته بماند. در واقع باید با اطلاع از همبستگی قوی بین سلامت جسم و روان، برای مقوله زندگی سالم تلاش كرد.
یك كارشناس ارشد روانشناسی بالینی در گفتوگو با همشهری، سلامت روان را اینگونه تعریف میكند: «سلامت روان تركیبی از داشتن روابط صمیمی و پایدار با نزدیكان، آرامش نسبتاً پایدار و عمیق و قدم برداشتن در مسیر آرزوها و اهداف شخصی است. هر فردی كه این 3 شاخص را در عمل با هم داشته باشد دارای بهداشت روان است.»
«محسن محمودزاده» با بیان اینكه ممكن است فرد در مراجعه به روانشناس دارای اختلال تشخیص داده نشود ولی بهطور شایسته هم در مسیر سلامت روان هم نباشد، میگوید: «بهعنوان نمونه یك سندرم بسیار شایع در جامعه این است كه تقریباً 70درصد مردم جامعه، تا سن 40 سالگی مشغول به شغلی هستند كه از آن رضایت ندارند و آن شغل، شغلی نیست كه از انجام آن لذت میبرند. از 40 سالگی به بعد كه افراد متوجه این موضوع میشوند اگر جسارت كافی را داشته باشند، شغل خود را تغییر میدهند و اگر اینچنین نباشد دچار افسردگی میشوند. شغل سالم، شغلی است كه در بستر آرزوهای فرد شكل گرفته باشد.»
این روانشناس با اشاره بر روابط ناسالم، بهعنوان یك مانع دیگر بر سر راه سلامت روان، بیان میکند: «جان گاتمن در كتابش به نام 7 اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج، نتیجه یك تحقیق مبنی بر ناسالم بودن 80درصد از ازدواجها را آورده است. او میگوید که 69درصد زوجین بعد از تولد اولین فرزندشان دچار فاصله عاطفی میشوند.
معمولاً روابط زناشویی به طلاق عاطفی یا طلاق قانونی منجر میشوند. بنابراین این نوع پیوندهای زناشویی به رابطه عمیقی كه بستر رشد فردی است، منجر نمیشود.»
محمودزاده با نام بردن از آرامش بهعنوان عامل مهم دخیل در سلامت روانی، 3 راهكار را برای فراهم كردن آن را اینگونه تشریح میکند: «بهعنوان نمونه فردی كه دچار اضطراب است باید برای پیدا كردن ریشه اضطراب دست به ارزیابی زندگی خود بزند و پس از پیدا كردن ریشه اضطراب اقدام به حل مشكل خود كند، این کار «مقابله» نام دارد. اما در برخی موارد قسمتی از اضطراب قابل حل نیست و مسائل در كنترل فرد نیستند، فرد باید آن را بپذیرد و با آن كنار بیاید، این راهكار، «پذیرش» است. مثلاً افكار وسواسی به ذهن 70درصد مردم خطور میكند ولی 3درصد از آنها به دلیل توانایی نداشتن در كنار آمدن با آن افكار، دچار وسواس میشوند»
این كارشناس روانشناسی بالینی در ادامه از «اجتناب» بهعنوان سومین راهكار حفظ آرامش نام میبرد و میگوید: «گاهی انسان برای كسب آرامش باید آنقدر خردمند باشد كه بهطور دائم یا موقت به بعضی مكانها نرود، بعضی چیزها را نبیند و با بعضی افراد صحبت نكند تا آرامشش حفظ شود. عرفا فرق انسان عارف با انسان ساده را در این میدانند كه عرفا به زیباییهای زندگی نگاه میكنند و انسانهای ساده به بدبختیهای زندگی توجه دارند. انسان تغذیه روانی خود را انتخاب میكند، اگر انتخاب كند كه زیباییهای زندگی را ببیند طبیعتاً ذهن او زیباییهای بیشتری را كشف میكند و اگر به بدبختیها توجه داشته باشد، بدبختیها را جستوجو خواهد كرد.»
با نگاهی به اطرافمان دریافتن این نكته كه امروزه آرامش حلقه مفقوده بسیاری از زندگیهاست چندان سخت نیست. گام برداشتن برای به دست آوردن این گوهر كمیاب شاید اصل اول داشتن سلامت روانی باشد.
*پرند - خبرنگار همشهری