كارها و توليدات يا در خانه اتفاق ميافتاد و يا اينكه خانهها به محل كار مثل مزارع، باغها و بازارها نزديك بود و عموما همه اهل خانه، در توليد و فعاليت نقش داشتند. حتي در برخي مراحل صنعتيشدن نيز چنين گزارش شده كه اگر يك مرد در كارخانه يا كارگاهي استخدام ميشد زن و فرزندش هم همراه او به فعاليت مشغول ميشدند. كمكم با مدرن شدن جوامع، مفهوم كارِ بيرون از خانه معناي مستقلي پيدا كرد. در هنگامه جنگ جهاني كه مردها ناچار شدند مدت زيادي در ميدان نبرد حضور پيدا كنند، جاي آنها در كارخانههاي صنعتي خالي شد و يكباره با تبليغات فراوان، موجي از زنان به سمت صنعت و كار مستقل بيرون از خانه هجوم بردند. مردها از جنگ باز گشتند اما سبك زندگي جديد، پسند شده بود و ديگر به نقطه آغازين بازنگشت.
زنان به سمت كار بيرون از خانه روانه شدند و كمكم به لحاظ ارزشي حضور يك زن داخل خانواده و اشتغال بهكار خانگي، كماهميت جلوه داده شد و حتي يك نوع كسرشأن اجتماعي تلقي شد. در جامعه ايراني نيز تا حدودي اين مسير خطرناك- اگرچه ضعيفتر- دنبال شد و كار به جايي رسيد كه در ملاكهاي ازدواج بعضي از پسران هم نفوذ كرد تا آنجا كه هنگام خواستگاري گفتند همسر من بايد حتما كارمند يا حقوقبگير جايي باشد.
اما دنيا كمكم به اين نتيجه رسيد كه بايد از مسير رفته بازگردد. پيشتر از اين، در عالم اقتصاد كار را چيزي تعريف ميكردند كه مزد و اجرت مستقيم دريافت كند و روي اين قاعده بود كه فعاليتهاي زن خانهدار را جزو كار و حرفه حساب نميكردند. از اين جهت نقش آنان نديده گرفته ميشد. اما با مطالعات جديد نشان داده شد كه كار بيمزد زنان داخل خانه، چقدر براي اقتصاد خانواده جامعه اهميت دارد و حتي در برخي پژوهشها سهم اين فعاليت زنانه بين 25تا 40درصد ثروت ايجاد شده در كشورهاي صنعتي گزارش شد. كار خانگي با ارائه خدمات رايگان، آنچنان حياتي است كه بخش وسيعي از جمعيت شاغل به آن وابسته هستند. اگر تا سالهاي قبل كار خانگي نامرئي بود اما امروز حتي از ديدگاه صرفا اقتصادي نيز پراهميت و كليدي تلقي ميشود. دنيا دارد راه رفته را بازميگردد اما انگار برخي از ما قصد بازگشت نداريم.