خودمان يعني ما مردها و خودشان يعني زنها. البته اين يك قانون اثبات شده نيست اما اگر نگاهي باريكبينانه به اطراف خود داشته باشيد ممكن است متوجه اين مطلب شويد. اكثر خانمها علاوه بر ريزبيني و دقت به جزئيات، بيشتر در گذشته سير ميكنند كه هم ميتواند خوب باشد و هم بد. اگر حضورشان در گذشته از جهت عبرت گرفتن براي حال و آيندهاي بهتر باشد، اين طرز نگاه، قابل تقدير است چرا كه بايد از گذشته عبرت بگيريم تا عبرت آيندگان نشويم. اما اگر حضور در گذشته، منجر به نبش قبر وقايع اتفاقيه در آن شود، بسيار خطرناك و تهديدي جدي براي يك زندگي آرام است؛ نبش قبرهايي كه اگر كمي چاشني بدبيني هم به آن اضافه شود، زندگي را به جاي اينكه شيرين كند، تلخ ميكند. شايد اگر يكبار از پلههاي دلهرهآور دادگاههاي خانواده بالا برويد و ازدحام آنجا را مشاهده كنيد به اين مطلب برسيد كه خيلي از اين ترافيك زوجها به همين نبشقبر بدبينانه برميگردد كه قادر است زندگيهايي با طول عمر چندماه و حتي چندين سال را ويران كند. مگر نگفتهاند قبل از ازدواج در كنار دو چشمي كه داري، چندين چشم ديگر نيز قرض بگير و همهچيز را بررسي كن و بعد از ازدواج همان دوچشمي را هم كه داري روي مسائل مخرب ببند و از آنها چشمپوشي كن!
اما ما مردها، شايد بيشتر در آينده سير ميكنيم و از حال غافل ميشويم. حضور در آينده اگر مرد را از حال و زندگي فعلياش بازدارد و او را در غل و زنجير آرزوهاي دور و دراز درآورد، بد است. در شعري زيبا كه آن را به حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام انتساب دادهاند چنين مضموني بيان شده است: «آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه ميآيد كجاست؟ برخيز و فرصت ميان دو نيستي را درياب.» البته اين به معني دست روي دست گذاشتن و عدمبرنامهريزي براي آينده نيست بلكه به معني دل نبستن به آينده است. اين دو نقطه نظر اشتباه در آقايان و خانمها موجب اصطكاك ميشود؛ اصطكاكي همچون باروت بر سمباده كبريت كه موجب جرقهاي براي برافروختن آتشي خانمانسوز ميشود.