2 هفته تمام، آن چهره كبود و مظلوم جلوي چشمانش بود؛ چهرهاي زيبا و آرام. از اينكه ميديد چنين مرداني براي دفاع از اسلام، امروز آرام در تابوت آرميدهاند، غمي بر دلش نشست. چند روزي را به جستوجو در صفحات فضاي مجازي گذراند؛ اينكه سردار حسين همداني كيست و چه كرده است. وقتي رشادتهاي سردار را خواند، آن چهره مظلوم پيش روي چشمانش شفافتر شد. قلم را برداشت و روي كاغذ كشيد. تا بهخودش آمد ديد چهره سردار همداني بر تن سفيد كاغذ نقش بسته است. بعد كه چهره سردار را كشيد، آرام شد. انگار تخليه روحي شده بود. زينت صابري، نقاش جوان اهل قوچان،27ساله، 2 سالي ميشود كه نقاشي و طراحي را بهطور جدي انجام ميدهد. او از كودكي، نقشهاي زيبايي را بر تن كاغذ نشانده و حالا مسير هنرش را به شكلي حرفهاي ادامه ميدهد. او باور دارد كشيدن چهره شهدا، سعادت ميخواهد؛ سعادتي كه حالا نصيب او شده و به آن ميبالد.
- از قوچان به مشهد براي هنرآموزي
از بچگي نقاشي ميكشيد. نقاشي و طراحي زينت چنان خوب بود كه در مدرسه هم معروف شده بود هر كسي ميخواست روزنامه ديواري درست كند، براي نقاشيهاي روزنامه ديواري به سراغ صابري ميآمد و از او كمك ميگرفت. با وجود اينكه علاقه زيادي به هنر داشت اما نتوانست در رشتهاي كه مورد علاقهاش بود تحصيل كند. صابري كارداني علوم تربيتي دارد و ميگويد: پدر و مادرم دوست داشتند كه من معلم شوم براي همين راهي رشته علوم انساني و سپس علوم تربيتي شدم.
او امسال معلم درس هنر و نقاشي پايه دبستان است اما نه بهخاطر مدرك علوم تربيتي كه به واسطه نمايشگاههايي كه در اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي قوچان برپا كرده است. اخيرا هم در وركشاپ «فاجعه منا» شركت كرد و چهره شهداي فاجعه منا را كشيد. به گفته او هنر نقاشي بسيار گسترده است، با اين هنر ميشود هر مطلب يا منظوري را به سادهترين شكل به مخاطب منتقل كرد. صابري، 2 نمايشگاه انفرادي از آثارش در اداره كل ارشاد اسلامي قوچان برپا كرده است. آثاري را هم به سفارش اين نهاد كشيد كه اكنون روي ديوارهاي آنجا نصب است.
او از سال 92بهصورت حرفهاي، با عزم و اراده قوي مسير هنر طراحي و نقاشي را پيش گرفت و زيرنظر استاد منوچهر اسپهبدي بهصورت آكادميك اصول طراحي را آموخت. جالب اينكه استادش در مشهد بود و او بهخاطر فراگيري اين هنر، دوري مسير مشهد- قوچان را به جان خريد.
- در بيابان هم ميشود رشد كرد
قوچان، شهر كوچكي در استان خراسان شمالي است و استاد طراحي خوب نداشت. زينت براي خريد لوازم نقاشي بايد به مشهد ميآمد. يك روز كه در بازارچه سراب مشهد از فروشنده لوازمالتحرير، سراغ يك استاد نقاشي خوب را گرفت، فروشنده استاد منوچهر اسپهبدي را به او معرفي كرد. استاد شناختهشده نقاشي و هنرهاي تجسمي كه با 65سال سن، هنوز براي پرورش نيروهاي خوب، انگيزه دارد. استاد اسپهبدي اصول اوليه نقاشي را به زينت آموخت و بقيه را با تلاش خودش بهدست آورد. او تعريف ميكند: وقتي استاد، كارهاي مرا ديد خيلي خوشحال شد و آثارم را به شاگردانشان نشان ميداد و ميگفت ببينيد يك نفر از قوچان ميآيد تا اينجا كار ياد بگيرد، شما در مشهد هستيد و امكانات و استادان را در كنارتان داريد اما هنوز مي گوييد امكانات نداريد.
صابري ابتدا نقاشي را بهصورت تجربي كار ميكرد و بدون اينكه كلاس آموزشي رفته باشد، چهرهها را ميكشيد اما براي اينكه نقاشي را بهصورت اصولي ياد بگيرد تا اگر نمايشگاهي از آثارش برپا كرد، ايرادي نداشته باشد، به كلاسهاي استاد اسپهبدي آمد. او به چند اشاره استاد نياز داشت كه پختهتر شود.
زينت براي اينكه نقاشي را بهصورت اصوليتر بياموزد، بسياري از پرسشها و مواردي كه در ذهن داشت جستوجوي اينترنتي ميكرد و مطالعه فراواني داشت. او در گام اول، نقاشي با رنگ روغن را انجام داد و سپس طراحي چهره را به شكلي اصولي فرا گرفت. برنامههاي لذت نقاشي و سيديهاي آموزشي را ميديد و كتابهاي آموزش نقاشي ميخواند. او ميگويد: نقاشي را بهصورت خودآموز ياد گرفتم.
- به قيمت يك حس خوب
او وقتي ميديد كه سرداران اسلام چقدر مظلومانه شهيد شدهاند احساس تكليف كرد كه بايد كاري كند. چهره سردار را كشيد و آرام شد. به وقت گفتوگو و يادآوري اين ماجرا، بغض پنهان گلويش پيدا ميشود، صدايش ميلرزد و ميگويد: وقتي چهره شهدا را ميكشم آرامش پيدا ميكنم. حسي به من ميگويد بايد اين چهرهها را ثبت كني.
او اكنون در حال كشيدن چهره سردار حاج احمد كاظمي است. وقتي چهره شهدا را ميكشد احساس خوبي دارد. به وقت نقاشي اين چهرهها، با خدا زمزمههايي دارد كه عجب سعادتي نصيبش شده است. صابري ميگويد: دير زماني نيست كه اين هنر را به شكل جدي آغاز كردهام نميدانم چه شده كه اين توفيق نصيب من شده كه بتوانم چهره معصوم و پاك شهدا را نقاشي كنم. هميشه خدا را بهخاطر اين موفقيت سپاسگزارم.
هنگام طراحي، وقتي به چشمها ميرسد حس عجيبي پيدا ميكند. گاهي حتي گريه هم ميكند، آن چشمها، مملو از معصوميت هستند. هدف او اين است كه از اين استعداد خدادادي در مسير رضايت الهي بهره ببرد، ميگويد: درس و رشته من چيز ديگري بود، اين خواست خداست كه در مسير هنر قرار گرفتم و ارادهام براي ادامه اين مسير، جدي است.
- در انتظار حامي براي پروژه طراحي چهره شهدا
او پروژه طراحي چهره شهدا را از چهره سردار همداني آغاز كرده و بنا دارد كه با تصوير شهداي ديگر ادامه دهد. اميدش اين است كه حمايت شود تا بتواند چهره شهداي بيشتري را بكشد و نمايشگاهي از چهرههاي شهدا برپا كند. از شهدا هم براي همراهي در اين مسير مدد خواسته است. بنا دارد كه به نيت چهارده معصوم، عكس چهره چهارده شهيد را بكشد. وقتي شهيدي به او معرفي ميشود درباره آن شهيد بسيار مطالعه ميكند و معتقد است كه اين آگاهي درباره زندگي شهدا در نقاشيهايش بسيار اثرگذار است. او ميگويد: اصلا فكرش را نميكردم كه در اين مسير قرار بگيرم و درباره شهدا بيشتر بدانم. وقتي زندگي شهدا را ميخوانم، ارتباط بهتري با آنها پيدا ميكنم و چهرههايشان را زندهتر ميكشم.
بسياري از طراحان و نقاشان بهويژه در ابتداي راه تمايل دارند كه چهره سلبريتيها را بكشند اما زينت صابري، چهره شهدا را كشيد. به باور او شهدا، هنرمندان مسير حق هستند. همه آرزويش اين است كه هيچگاه از مسيري كه در آن قرار گرفته، منحرف نشود. نذر كرده كه عمر و جوانياش در راه رضاي خدا باشد و از اين مسير الهي دور نشود.
- همسرم، مشوق اصلي من بود
چه چيزي در نقاشي وجود داشت كه زينت را به اين هنر علاقهمند كرد؟ او ميگويد: وقتي نقاشي ميكشم تخليه روحي ميشوم. وقتي از پس يك كار غيرممكن در هنر سربلند بيرون ميآيم احساس خوبي دارم و خدا را هزاران بار شكر ميكنم كه ميتوانم از استعدادم در مسيري درست بهره ببرم.
به گفته خودش، عاشق هنر بود و از هر فرصتي براي رسيدن به اين آرزو تلاش ميكرد. چهره نخستين كساني را كه روي كاغذ آورد، اعضاي خانوادهاش بودند، دخترش، پسرش و همسرش؛ مردي كه مشوق او در اين مسير بود و بعد از اينكه ديد زنش، چهره شهيد همداني را نقاشي كرده، حسابي به وجد آمد و او را حمايت كرد. همسرش به او گفته بود كه به كلاس آموزشي برود. ميگويد: من چند اشاره استاد لازم داشتم تا كارم را با جديت ادامه دهم.
استاد هم نسبت به كارهايش، نظر مساعدي داشت و باور داشت كه از ميان هنرجويانش، اين يكي به جاي خوبي ميرسد. او ميگويد: استاد اسپهبدي از اينكه من طي چند جلسه چنين پيشرفتي داشتم خيلي خوشحال و راضي بود و هميشه به شاگردانشان ميگفتند در بيابان هم ميشود رشد كرد. من براي حضور در كلاسهاي استاد اسپهبدي از قوچان به مشهد رفتوآمد داشتم با اينكه 2 فرزند داشتم و بايد كارهاي خانه را انجام ميدادم.
- حرفهاي خودماني با شهدا
آثار نقاشان قوچان را ميديد و رصد ميكرد اما به دلش نميچسبيد. چندان از كار آنها راضي نبود اما استاد نقاشياش از ابزارهاي نوين طراحي استفاده ميكرد و فنون جديد اين هنر را به او آموخت. او تعريف ميكند: وقتي كارهايم حرفهاي شد و كم اشكال، جرأت كردم كه نمايشگاه برپا كنم. امسال 2 نمايشگاه انفرادي برپا كردم و الان هم تدريس نقاشي دارم.
او يك دختر 8ساله و يك پسر 5ساله دارد. گاهي با شهدا زمزمه ميكند كه مادر خوبي باشد و شهدا، زندگيشان را بيمه كنند. عباس، پسربچه شيرين زباني است و از نقاشيهاي مادرش تعريف ميكند، جانش براي پسرش ميرود. تا بهحال نتوانسته خودش را جاي مادر و همسر شهدا بگذارد؛ اينكه روزي عباس يا همسرش را به جبهههاي جنگ بدرقه كند و بند پوتينهايشان را به مقصد خط مقدم جبهههاي جنگ ببندد، ميگويد: خيلي شرايط سختي است و شايد نتوانم خودم را جاي مادر و همسر شهدا بگذارم ولي براي دفاع از ايران و اسلام هر كاري از من بربيايد با جان و دل انجام ميدهم.