اگر اينجا خانمها ناراحت بشوند حق با آنهاست. مادراني كه تمام روز را با فرزندشان بودهاند و ذره ذره معارف و كارهاي نيك را با حسن خلق به فرزندشان آموزش دادهاند، در اين موارد نقش پررنگتري از پدر خانواده داشتهاند. حالا اگر پدر خانواده نقش اجتماعي و حضور بيشتري در جامعه داشته باشد كه اين نقش مادري پررنگتر نيز ميشود.
تلاش بيشتر در امر تربيت فرزندان براي خانمي است كه شغل همسرش مواردي مانند استاد دانشگاه، رئيس يك شركت يا مسئول يك اداره است. اينجاست كه اين زن بايد خود را همسر شخص آقاي فلاني بداند نه همسر آقاي دكتر يا آقاي رئيس. اگر اين زن خود را در اين جايگاه ببيند ميتواند فرزندان مناسبي براي حضور در جامعه تربيت كند كه اين فرزندان خود را وابسته به شغل و مدارك پدرشان نميبينند. فرزندان بايد عادي زندگيكردن را ياد بگيرند و در اين فضا رشد كنند. اين، تأثير نوع تفكر زن در خانواده را نشان ميدهد كه چگونه مسير زندگي و تربيت فرزندان و خانواده را جهت ميدهد.
اين تلاشها براي ارائه شناخت صحيح از جايگاه انساني فرزندان باتوجه به توانمنديها و استعدادهاي الهي آنها، ريشه در بينشهاي يك زن دارد كه ميتواند خانواده را متعالي كند يا تا قعر انحطاط ظاهرگرايي و دنيادوستي پيش ببرد. چرا كه خانمها با روحياتي كه در خودشان سراغ دارند، اگر زمينه زيباييدوستي و برتريطلبيشان از روي الگوي درستي مديريت نشود، ميتواند آنها را از مسير حقيقي زندگي ديني دور كند.
جايگاه متعالي مادران و نقش تأثيرگذار و پررنگتر آنان در تربيت صحيح فرزندان را بايد بازخواني كنيم و به جامعه بشناسانيم. زماني كه جايگاه مادر در جامعه شناخته و به آن ارج نهاده شد، ميتوان حاصل را در تربيت فرزندان بهوضوح ديد.