عمو ميگويد نميفهمام چرا ما مسلمانها اينقدر مشكل داريم و دچار فقر اقتصادي و عقبماندگي هستيم. آن وقت آمريكا و اروپا كه آنچنان پايبندي ديني هم ندارند، وضعيتي پر از رفاه و آرامش دارند. انگار آب و هوا هم با آنها مهربان است. ايالتهايشان پر از سرسبزي و آسمانشان در برف و باران دستودل باز است. پسر عمو كه جسورتر است جملهاي اضافه ميكند: راست ميگويد پدرجان. ديروز به بچههاي دانشگاه ميگفتم انگار دين در هر كشوري رفته باعث نگونبختي و بيچارگي و فقر و فلاكت شده.
مادر لبخندي ميزند. ميرود كنار آينه و قرآني را از جلد بيرون ميآورد و صفحهاي را پيدا ميكند و ميخواند: «دنيا تو را نفريبد آنگاهي كه ميبيني كافران در سرزمينها با شوكت و جلال رفتوآمد ميكنند».
اين شبهه زاييده سال 94 نيست بلكه همان هنگامي هم كه پيامبر(ص) دينش را در سرزمين حجاز گسترش داد براي مؤمنين اين سؤال پيش آمد كه چطور است كه ما بايد در مدينه در سختي و تنگنا زندگي كنيم و كفار مكه و يهوديان در امكانات كامل؟
آيه 196 آلعمران در پاسخ آنها نازل شد. آيه بعدي روشنتر پاسخ ميدهد: «دنيا متاعي اندك است و پس از اين جهان، منزلگاه آنها جهنم است و چقدر آنجا بد آرامگاهي است».
مردم! اگر امكاناتي به كفار داده شده است، نه آنكه خوبند و خدا دوستشان دارد بلكه سرانجام زندگيشان دوزخ است و آنچه مقصد آنهاست تيره و تار است. دوم آنكه خداوند با كسي عقد اخوت نبسته كه صرف ايمان ظاهري، سرزمينشان را آباد كند.
آبادي سرزمينها نياز به تلاش و فكر و برنامه دارد. آنها چه بسا كارهايي كردهاند كه درست و صحيح بوده، ولو آنكه به اسلام متكي نبوده و ما كارهايي كردهايم كه غلط بوده است ولو آنكه در ظاهر مؤمن بودهايم. سوم آنكه خيلي از آبادانيهاي آنها روي ظلم و بيعدالتي بوده است، نظير آنچه در سدههاي استعمار بر سر ملتهاي مظلوم آوردهاند. پس بايد ايمان خود را بيفزاييم و تلاشمان را بيشتر كنيم تا هم دنيا را داشته باشيم و هم آخرت را. عمل به ايمان زندهكننده است، چه در دنيا و چه در آخرت.
نظر شما