رفته بودم خانه يكي از آشنايان تا به سنت بابركت صلهرحم عمل كرده باشم و جوياي احوال آنها شوم. وضعيت مادي خوبي نداشتند. نوه آنها هم آنجا بود و گرم بازيهاي بچگانه خود. فقط صدايش را ميشنيدم كه با خودش بازي ميكرد. آنچنان با آب و تاب بازي ميكرد كه هوش و حواسم را به دوران شيرين كودكي برد. رفتم تا بازي كردنش را نگاه كنم.
ديدم يك عدد از مكعبهاي پلاستيكي كه با آنها خانه ميساختيم را درون يك قوطي انداخته و با تكان دادن آن خودش را سرگرم كرده است، فقط همين! دنيا دور سرم چرخيد! اين در حالي بود كه ساير فرزندان در آشنايان ما بهخاطر تعداد زياد اسباببازيهايي كه دارند نميتوان در اتاقخوابشان پا گذاشت! رفتم و يك عروسك خيلي ساده و ارزانقيمت خريدم و به بهانه عيد به آن بچه هديه دادم. آنقدر خوشحال شد كه گويي دنيا را به او داده بودم. آن لحظه احساس مفيد بودن كردم و خدا را به خاطر آن شكر كردم.
بعضي از ما فكر ميكنيم كار خير فقط به ساخت مدرسه و بيمارستان محدود ميشود و هزينه زيادي ميطلبد و با همين بهانه، خود را به بيخيالي ميزنيم و شايد به اين مسائل خيلي توجه نكنيم. درحاليكه تنها با صرف هزينهاي بسيار كم ميتوان دنياي كوچكي كه در دلهاي پاك و بزرگ اين قبيل بچههاي نيازمند هست را آباد كرد. بايد باور كنيم، كارهاي بزرگ هميشه لوازم و ابزار بزرگ نميخواهند بلكه نيت درست و سالم نياز است. پس هوشيار باش و دل يكي را شاد كن!
يك عادت ناپسند در همين زمينه كه شايد آن را بتوانيد در اطراف خود به وضوح ببينيد، برخي از مهمانيهاست. دقت كردهايد كه در برخي از فاميلها زماني كه يك مهماني برپاست، يا افرادي از فاميل كه مستحق كمك هستند، حضور ندارند و يا اگر هستند، خيلي به آنها بها داده نميشود. مگر نشنيدهايم كه ائمه ما كه الگوي بشريت هستند بر سر يك سفره با غلامان خود مينشستند و غذا ميخوردند و حتي آنها را تكريم ميكردند. پس الگوبرداري كنيم و فراموش نكنيم كه صلهرحم فقط در بازديد از يكديگر محدود نميشود بلكه در اين بازديدها بايد مشكلات يكديگر را شناسايي كرد و در برطرف كردن آنها كوشيد.