در طول سفر به محض غفلت مجنون از شتر به سبب عشق و سوداي ليلي، شتر مهار خود را سست ميديد و فورا رو به كره ميكرد و بهسوي او ميرفت. مجنون آواره چون بهخود ميآمد متوجه ميشد كه پس از فرسنگها راه پيمودن در همان مكان اول قرار دارد. پس از چندي دربه دري و به دور خود چرخيدنهاي باطل، مجنون بهخودش ميآيد و در حركتش ترديد كرده و رو به شتر ميگويد: من و تو هر دو عاشقيم من عاشق ليليام و تو عاشق كرهات ما نميتوانيم همسفران خوبي براي همديگر باشيم، تو راه خود رو و من راه خود.
بله انسان در رفتن به سمت خواستههايش گاهي با همراهاني، همراه است كه مسيري مخالف با او طي ميكنند. او يك هدف و مقصدي دارد و آنها هدف و مقصدي ديگر را دنبال ميكنند. او به راهي ايمان دارد كه ديگران هيچ اعتمادي بر آن راه نميكنند. بدينترتيب او به سمت مقصد خود ميرود اما عدهاي نميخواهند به آن مقصد برسد. موانع بسيار است و مسير ناهموار. اين قاعده براي هر مومني كه به سمت هدفي ميرود، در جريان است. مومن به سمت هدف خود حركت ميكند اما همهچيز و همه كس در راه او مانع ايجاد ميكنند. حتي گاهي همراهان او جلويش سد ميشوند. اصلا نميگذارند به سمت هدف برود. زمين و زمان دست بهدست هم دادهاند كه به مقصد نرسد. او بايد ثابت كند كه از حركت خود منصرف نميشود و اينجاست كه گامهاي آهني بايد داشت.
در آيهاي از قرآن خداوند ميفرمايد: در حقيقت، كساني كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگي كردند، فرشتگان بر آنان فرود ميآيند و ميگويند: هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتي كه وعدهيافته بوديد شاد باشيد. (سوره فصلت، آيه30)
آري انسان آهنين، شايسته فرود فرشتگان است. از نگاهي ديگر انسان در روبهرو شدن با مشكلات به كوهي بدل ميشود كه تندبادها و توفانها قدرت رويارويي با او را نخواهند داشت. چنانكه اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايند: مؤمن مانند كوه است؛ تند بادها توان حركت دادن او را ندارند.