اگر تند برود، از جاده خارج ميشود، شايد هم چپ كند و اگر كند برود، كم كم متوقف ميشود يا از عقب به او ميزنند. مهم نيست تند برود يا آهسته، چپ كند يا بايستد، درهرحالت اگر ماشين نقص فني داشته باشد، به مقصد نميرسد. چارهكار شايد حتي آنچنان پيچيده شود كه با امداد خودرو هم حل نشود. آدميزاد هم مثل ماشين است. گاهي خوب است و گاهي خراب! عيب برميدارد. عيب داشتن يعني نقص داشتن. نقص يعني يك وسيله مورد نياز را كم داشتن يا يك چيز به درد نخور را زياد داشتن. انسان معيوب چيزهايي كم دارد و چيزهايي زياد. البته هر عيبي، دردسري درست ميكند. يكي انگشت ندارد، پس نميتواند انگشتري بهدست كند يا براي بستن دكمههاي پيراهنش دچار سختي ميشود! يكي لاله گوش ندارد، پس در شنيدن صداها محدود ميشود و شايد هم ديگر نداند دستههاي عينكش را كجا سوار كند؟
بعضي اشكالات، صدمات بيشتري به بار ميآورد، درست مثل بعضي از ماشينها كه بهخاطر نقص فني پيچيده، چپ ميكنند يا ميايستند؛ ماشينهايي كه هيچوقت مسافر و راننده را به مقصد نميرسانند و آنها را معطل اتوبوس بينراهي ميكنند. از وحشتناكترين نقصهاي آدميزاد، ترس است. ترسهاي آدم، نوعي از نقص و نداشتن است؛ از جنس فقر، از جنس كمبود؛ آدم ترسو يك چيزي كم دارد و آن كمبودِشجاعت است. آدم ترسو، معيوب است. آدم معيوب، متوقف ميشود. وقتي متوقف شد، ميميرد. وقتي مُرد، ميگندد. وقتي گنديد،كفتارها تكهتكهاش ميكنند.
«والجُبنمَنقَصه»؛ترس، نقص است. اميرالمؤمنين(ع) شما از چه ميترسيد؟ ازآينده؟ از اينكه نميدانيد چه در كمين شماست؟ ازحرف مردم؟ از فقر؟ از تصادف؟
ترسهاي پنهاني، انگيزههاي آدميزاد را ويران ميكند، دل را به ترديد مبتلا كرده و عقل را به گيجي ميكشاند. ترسهاي بيخودي، انسان را متوقف ميسازد. درست مثل بچه كوچولوها كه از تاريكي ميترسند. فكر ميكنند لولو آنجاست يا بعضي كه از آب ميترسند يا از ازدواج ويا از مهماني. ترسهاست كه دستها را در بند ميكشد، حركتها را متوقف و پيشرفتها را به ركود ميرساند.
پس نترس كه كفتارها در كمين نشستهاند.
نظر شما