اشكال مهمي در نظام اجرايي وزارت بهداشت داريم و آن اينكه بسيار متخصص و پزشكمحور هستيم. از زماني كه دانشگاههاي علوم پزشكي از وزارت علوم جدا شدند دانشگاهها دست وزارت بهداشت بود، به همين علت رشتههاي مديريتي خوب رشد نكرد و خود ما پزشكان همه پستها را در دست گرفتيم. به هر حال فردي كه بهعنوان وزير بهداشت انتخاب ميشود تمايل دارد افرادي را براي كمك خود بياورد كه توانمند باشند، تجربه كافي داشته باشند و در عين حال با تيمش نيز هماهنگ باشد و همين امر ايجاد محدوديت ميكند. تقريبا در همه دورهها به جز دوره دكتر هاشمي كه تا حدي اين روند عوض شد، تمام معاونان وزارت بهداشت پزشك متخصص بودهاند هر چند در حال حاضر نيز اكثريت با پزشكان است.
اصلا معلوم نيست مثلا كسي كه ميخواهد معاون توسعه وزارت بهداشت شود چرا بايد پزشك باشد درحاليكه كار توسعه اصلا ارتباطي به مباحث پزشكي ندارد و كار مديريت و نيروي انساني، مديريت تشكيلات و مديريت منابع است كه به هيچ وجه كار پزشك نيست و يا خود بنده نيز زماني در اين كسوت فعاليت داشتم، درحاليكه مباحث مربوط به حقوق هيچ ارتباطي به رشته تخصصي من نداشت و من اصلا حقوق نميدانم. قطعا اگر يك حقوقدان براي اين منظور درنظر گرفته شود بسيار بهتر امور را پيش خواهد برد. اگر امروز يك آمار از مجموعه معاونان وزارت بهداشت گرفته شود روشن ميشود كه چنددرصد از آنها در حوزه سلامت ماندهاند و چنددرصد رفتهاند و بهكار طبابت مشغولند و اين مسئله حتي در مورد ردههاي مديران اجرايي وزارت بهداشت، مديران اجرايي دانشگاهها نيز صدق ميكند.