چنين صحنههايي به بخشي از زندگي رانندگان مسافربري تبديل شده است. زمستان و تابستان و شب و روز پا روي پدال گاز خودرويي دارند كه بايد چرخهايش براي رساندن فرزندي به مادرش، همسري به خانوادهاش، استادي به دانشجوهايش و بيماري به دكترش در حركت باشد. آرامش براي طي مسيري كه آغاز شده و اطمينان از رسيدن به مقصد، شرط مهمي براي داشتن يك سفر خوب است كه گاهي تامين ميشود و گاهي نيز.... يونس نجفي 24سال است كه سفري بيپايان در جادههاي كشور را آغاز كرده است تا وصلكننده مردم از نقاط مختلف كشور به يكديگر باشد؛ راننده اتوبوسي كه گاهي شرق كشور و شهر مشهد مقصد او بوده و گاهي غرب آن يعني خرمآباد و كرمانشاه. مسيرش به پايتخت نيز خورده است اما در تمام اين سالها و در تمام اين آمد و رفتها هيچ مسافري صداي ترمز ناگهاني او را نشنيده است، نه تصادفي و نه خطري؛ راننده اتوبوسي كه تصادف را تجربه نكرده است و مسافر او بودن يعني آرامش كامل و همين امر او را در زمره رانندگان نمونه كشوري در سالجاري قرار دادهاست. به همين بهانه با وي به گفتوگو نشستيم.
- چطور شد كه رانندگي را انتخاب كرديد؟
اتفاقي بود. در خانواده ما هيچكس راننده نبود. برادرانم كارمند دولت هستند و تنها من در اين حرفه فعاليت دارم. قبل از سال1370 در صنف غذاخوري فعاليت داشتم اما تصميمي يك شبه موجب تغيير شغلم شد. احساس كردم درآمدم كم است و بايد تكاني به زندگي خود بدهم. سرمايهام را نقد كردم و كاميون خريدم. 7سال وظيفه جابهجايي كالا را در نقاط مختلف كشور داشتم. از سال78 تصميم گرفتم رانندگي را در بخش مسافري ادامه دهم و با شخص ديگري بهصورت شريكي اتوبوس خريدم و تا امروز به مسافران خدمت كردهام.
- در چه مسيرهايي فعاليت كردهايد و كدام را بيشتر ترجيح ميدهيد؟
مبدأ فعاليت من هميشه اروميه و مقصدم نيز شهرهايي همچون خرمآباد، كرمانشاه، مشهد و ساري بوده اما از بين اين مقاصد شهر ساري انتخاب اولم است، با مسافران اين شهر همچون يك خانواده شدهام. بيشتر آنها را ميشناسم و افرادي كه روزگاري براي تحصيل و عزيمت به دانشگاههايشان مسافرم بودند اكنون همراه فرزندانشان اتوبوس مرا براي عزيمت به اروميه يا برعكس انتخاب ميكنند. فرزندانشان عمو خطابم ميكنند، دوستم دارند و دوستشان دارم.
- از مشكلات حرفه رانندگي بگوييد؟
اين شغل نيز مانند بسياري از مشاغل خالي از مشكل نيست. دوري از خانواده، بزرگترين دغدغه رانندهها و خانوادههايشان به شمار ميرود اما نبود جايگاه اجتماعي مناسب، مهمترين مشكل تمامي رانندگان محسوب ميشود. نگاه بخشي از مردم به راننده مطلوب نيست. ما هم جزو اقشار زحمتكش جامعه هستيم و اقتصاد وطن بهوسيله ما ميچرخد. نگاه مردم به شغل رانندگي نگاهي توأم با تحقير و تمسخر است. در تمام دنيا رانندگي در جايگاه پراهميتترين شغلها قرار دارد اما در جامعه ما تنها در تعارفات از رانندگان قدرداني ميشود و در عمل منزلتي براي آنها متصور نيستند. هزينههاي سرسامآور نگهداري ناوگان بهعنوان شرط اساسي در تامين امنيت سفر، در كنار درآمدهاي كم نيز مشكلاتي است كه با آنها دست به گريبان هستيم. چاره چيست بايد زندگي كرد.
- رانندگان در تنزل جايگاه اجتماعي خود به چه ميزان سهيم هستند؟
قصورات آنها در بروز اين مشكل كمتر از سهم جامعه است. البته رفتارهاي ناخوشايند همكاران من از يك سو و بيتوجهي آنها به وضعيت ظاهري و پوشش خود از سوي ديگر در ايجاد نگرش منفي به اين حرفه تاثيرگذار بوده است. براي من نيز سؤال است چرا شور و هيجان روزهاي نخستين فعاليت در بسياري از رانندگان فروكش كرده است. شادي و علاقهمندي بهكار لازمه موفقيت است. بايد به ضربالمثل معروف «از ماست كه بر ماست» ايمان داشته باشيم. بايد با عفت كلام و رعايت نزاكت به جامعه ثابت كنيم كه ما هم عضوي سازنده در جامعه هستيم تا جامعه نيز به اين باور برسد.
- رمز موفقيتتان در طول 24سال خدمت بيتصادف چيست؟
نخستين عامل اين موفقيت، علاقهام بهكار است. هيچ وقت از شغلي كه دارم احساس نارضايتي نكردهام. قسمت من، فعاليت در اين حرفه بوده و همواره براي اينكه زمينه كسب روزي حلال براي من فراهم شده است، شكرگزار خداوند هستم. در كنار اين موضوع، اتوبوس را خانه دوم خود ميدانم و رسيدگي به اين خانه از اولويتهاي من است. تست معاينه فني را انجام ميدهم و بدون هدررفت زمان براي رفع نواقص اقدام ميكنم. رسم مهماننوازي از مهمانان خانه را بهجا ميآورم و از اينرو آرامش خاطر در سفر و اطمينان مسافران را تامين ميكنم. اين مولفهها، برگهاي برنده من در جاده هستند.
- قانون و مقررات چه جايگاهي در زندگي كاري شما دارد؟
همه ما بايد مطيع قانون باشيم تا نظم در جامعه نهادينه شود و رانندگي نيز از اين امر مستثني نيست. تابلوهاي راهنمايي و رانندگي، خطكشيها و هشدارها بنا بر نياز مترددين از جادهها تهيه و نصب شده است. من نيز انسانم و جايزالخطا اما هيچگاه بهطور عمدي مرتكب بيقانوني نشدهام؛ بهويژه درخصوص رعايت سرعت مجاز، فاصله طولي و سبقت مجاز كه از مهمترين عوامل حادثهآفرين محسوب ميشود. به لحاظ رعايت مقررات، هميشه از حق خود گذشتهام، اين يك اصل مهم در رانندگي است در غيراينصورت نميتوان به راننده امن تبديل شد. اصرار بر تنبيه خودروي ديگري كه بيتوجه به قانون است ميتواند آسيبهاي جبران ناپذيري را بر من و مسافرانم تحميل كند. با رعايت همين نكات ترمز تصادف را كشيدهام.
- تاكنون مسافران شكايتي از سرعت كم يا رعايت بيش از حد قانون داشتهاند؟
به ندرت چنين اتفاقي ميافتد. برخي جوانان كه به قول خودشان عشق سرعت دارند و يا سربازاني كه روزهاي بسياري در انتظار ديدن خانوادههايشان بودهاند، درخواست افزايش سرعت حركت اتوبوس را ميكنند اما با منطق توجيهشان ميكنم كه سرعت جز خطر، عايدي ديگري ندارد. آنها هم معمولا قانع ميشوند كه حتي خانوادههايشان نيز راضي به ملاقاتشان يك ساعت زودتر به شرط بروز خطر نيستند. گاهي اعتراض ميكنند كه چرا تعداد توقفها زياد است درحاليكه رانندگان براي تامين امنيت جان مسافران و رعايت سرعت، ملزم به ثبت ساعت در پاسگاههاي پليسراه هستند. زمان استراحت براي صرف شام و اقامه نماز سعي ميكنم با مسافران ارتباط چهره به چهره داشته باشم. به سؤالهايشان پاسخ ميدهم، آنها را با حقوقشان در قبال استفاده از ناوگان عمومي آشنا ميكنم و از آنها درخواست ميكنم به ايمني وسيله نقليهاي كه براي سفر انتخاب ميكنند، حساسيت داشته باشند و آن را از شركت و راننده بخواهند.
- فرزندانتان نيز مطيع اين اصول شما هستند؟
2دختر دارم كه هر دو رانندههاي خوبي هستند. به هيچ وجه در آموزش آنها دخالت نكردم. در آموزشگاه توسط مربي، آموزش ديدند و امتحان دادند. بعد از اخذ گواهينامه اجازه ندادم بلافاصله پشت فرمان بنشينند، در كنارشان بودم تا مطمئن شوم رعايت قوانين رانندگي وارد خونشان شده است.
- چرا رانندگي اتوبوس را انتخاب كرديد؟
رانندگي كاميون شرايط بسيار دشواري دارد. دوري مستمر از خانواده و تنهايي در مسير، بهويژه با بالاتر رفتن سن طاقتفرساست اما رانندگي اتوبوس فرصت استراحت و بودن در كنار خانواده را فراهم ميكند. از طرفي در جاده بيش از 20نفر همراه دارم كه تنهايي را از من دور ميكنند؛ هر چند همين همراهان موجب شدهاند تا مسئوليتم سنگينتر شود چراكه به جز جان خودم مسئوليت جان عدهاي ديگر را نيز بهعهده دارم. از طرف ديگر راندن در جادههاي زيباي ايران و همكلام شدن با ايرانيان عزيز كه هركدام خلق و خويي متفاوت اما دلنشين دارند، يكي از لذتهاي رانندگي در بخش مسافري است. مشتريان ما از هر قشري هستند؛ از دكتر و استاد دانشگاه گرفته تا كارگر ساده. بايد براي جلب رضايتشان با فرهنگ همه آنها آشنا باشيم. در طول اين سالها سعي كردهام با هركدام از مسافرانم به قول معروف به زبان خودشان صحبت كنم و اين امر موجب شده است كه فراموشم نكنند.
- از شغلتان راضي هستيد؟
شايد اگر زمان به عقب برگردد خانوادهام راضي نباشند دوباره اين شغل را انتخاب كنم. دوريام آزارشان ميدهد. اين شغل براي من جاذبههايي داشته و دارد؛ هرچند با وارد شدن به اين شغل درگير مشكلات زيادي شدهام. يكي از اين مزيتها استقلال راننده است يا بهتر است بگويم چون خودمان كارفرماييم، آقاي خودمان هستيم. بسياري از همكارانم از درآمد پايين اين شغل گله دارند اما من راضي هستم. چرخ زندگي مان ميچرخد. خداوند روزيمان را به هر ميزان درنظر بگيرد بايد شاكر بود و از خالق متعال بركتش را خواست.
- همسرتان چه نقشي در زندگي كاريتان دارد؟
همسرم همه زندگيام است. تا حالا نفهميدهام بچهها چطور بزرگ شدهاند و زندگيمان چگونه اداره شده. همه زحمت زندگي برگردن او بوده، نه اذيتي كرده است و نه شكايتي، هميشه همراهم بوده و از خدا ميخواهم هميشه همراهش باشد. من نتوانستهام در امور خانه كمكحالش باشم اما او در كنار وظايف مادري و همسري خود، مسئوليتهاي من را نيز بر عهده گرفته و انتظاري از من نداشته است. قدردانش هستم.
- بهترين و بدترين خاطراتتان پشت فرمان اتوبوس چه زماني بود؟
بهترين خاطرهام سلامتي مسافران در زمان رسيدن به مقصد است، خوشحالم كه بسياري از خانوادهها من را امين خودشان ميدانند، خانوادهشان را در جاده به من ميسپارند و زمان رسيدن به مقصد كلمه به كلمه قدردانيهايشان براي من به اندازه يك دنيا ارزش دارد. اين لحظات بهترين لحظات و خاطراتم هستند و خدا را شاكرم كه توانستهام وظيفهام را به نحو احسن انجام دهم.
اما در كنار تمام اين خاطرات شيرين، زمانهايي است كه تلخياش مانع از فراموشياش ميشود؛ صحنههايي دردناك از تصادفات هموطنانمان كه تنها بهخاطر يك اشتباه كوچك، بيدقتي يا لج و لجبازي در جاده جان خود را از دست دادهاند. يكي از اين لحظات زماني بود كه درحال گذر از گردنه حيران بودم. بعد از سرازيري پلي وجود دارد كه بين ما رانندگان به پل آخر معروف است. از دور ديدم كه روي آن پل راهبندان شده است، ناخودآگاه توقف كرده و به سمت جمعيت دويدم. يك تريلي حامل بار شيشه در سرازيري به دليل داغ شدن ترمز كنترلش را از دست داده و 4سواري را زير گرفته بود، همزمان با ديدن اين صحنه يكي از سواريها آتش گرفت. شعلههاي آتش به قدري بود كه توان ياري را از نيروهاي امدادي گرفته بود. مادر و فرزندي كه در داخل آن سواري گير افتاده بودند، فرياد ميكشيدند و درخواست كمك ميكردند، هيچكس نتوانست جلوتر برود و به فاصله چند دقيقه صداي نالههايشان قطع شد و در مقابل چشمانمان سوختند و خاكستر شدند. اين صحنه كابوس هميشگي زندگي من است. كاش شاهد چنين صحنههايي در هيچ نقطهاي از دنيا نباشيم.
- تاكنون جريمه شدهايد؟
بله، زياد جريمه شدهام. آذربايجان غربي يك استان كشاورزي است و استان مقصد مورد فعاليت من يعني مازندران نيز از اين نظر وضعيت مشابهي با آذربايجانغربي دارد. بسياري از مسافران دوست دارند براي فاميلهايشان از محصولات باغاتشان بهعنوان سوغات ارسال كنند و به فراخور فصول ميوههاي مختلفي ارسال ميشود اما اين موضوع از نگاهي ديگر نوعي قانونشكني به شمار ميرود و به همين دليل هميشه جريمه ميشوم. نميتوانم مسافران را از ارسال اين سوغات منع كنم. دوست دارم هميشه لبخند به لب مسافرانم باشد. نميتوانم آنها را ناراحت كنم، هر دوست داشتني بهايي هم دارد كه بهاي اين امر، پرداخت جريمه است. 30هزار تومان جريمه اين تخلف را از جيب خودم پرداخت ميكنم اما نميگذارم دل هيچ كدام از مسافرانم از من برنجد.
- فرهنگ رانندگي در كشورمان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من در كشورهاي خارجي نيز رانندگي كردهام، متأسفانه در ايران بسياري از مردم براي خود قوانين منحصر بهفردي دارند. توجه به اصل مقررات بسيار اندك است و همين امر امنيت مترددين محورهاي ارتباطي را به خطر انداخته و از سوي ديگر رانندگي را به ميداني براي جنگ و ستيز با ديگر خودروها تبديل ميكند. اما در بسياري از كشورها رانندگي توأم با آرامش است و عابران پياده همواره حق تقدم دارند و ميادين خالي از ترافيك است، درست برخلاف ميادين در اغلب شهرهاي ايران.
- برخي از رانندگان بر اين عقيده هستند كه سود حاصل از پساندازشان در بانكها ميتواند بسيار بيشتر از درآمد حاصل از كار با ناوگان باشد، قبول داريد؟
با شنيدن چنين اظهارنظرهايي متأسف ميشوم. اگر در مملكت همه سرمايهدارها نقدينگيشان را براي دريافت سود به بانكها بسپارند چه كسي اين پولها را به چرخه توليد و اقتصاد وارد كند تا سودي عايد صاحبانشان شود؟ با اين حساب چرا كارخانهها بايد در وضعيت ركود اقتصادي كنوني همچنان سعي در ادامه توليد داشته باشند؟ سرمايه آنها كه خيلي بيشتر از رانندگان است. كارنكردن مساوي با بيهودگي است، نبايد اجازه دهيم اقتصاد كشور بهدليل تنبلي و منفعتطلبي برخي از مردم لنگ بماند.
- وسيله مورد انتخاب شما براي سفر چيست؟
خودروي شخصي را ترجيح ميدهم. امكان بهرهبردن از سرسبزي جادهها و هواي آزاد را فراهم ميكند و مديريت زمان به راحتي امكانپذير است، هرچند براي من از نظر رانندگي ماشينسواري با اتوبوس فرقي ندارد اما شيريني سفر با سواري خوشحالي خانوادهام است كه تمام روزهاي سال در چهارديواري خانه انتظار من را كشيدهاند و نبودن من را صبوري كردهاند.
- نخستين بار كه پشت فرمان نشستيد، يادتان هست؟
بله، خوب بهخاطر دارم. ناسيونال نخستين اتوبوسي بود كه فرمانش را براي جابهجايي مسافران بهدست گرفتم. آينه مقابل راننده اين نوع اتوبوسها بسيار بزرگ بود و امكان ديدن مسافران را براي راننده و بالعكس فراهم ميكرد. استرس داشتم كه نكند خطايي مرتكب شوم و مسافران اعتراض كنند. از آن آينه ميترسيدم كه خيال تخلف را از چشمانم به مسافران نشان دهد.
- بهنظر شما اصليترين عامل در نهادينه شدن فرهنگ صحيح رانندگي در جامعه چيست؟
جنون مقطعي سرعت و هيجان رانندگي در جوانان يك امر طبيعي است اما با كنترل خانوادهها ميتوان خيلي زودتر از آنچه موجب بروز حادثه شود، اين جنون را كنترل كرد. براساس تجربه كاري خودم ميگويم كه مسئوليت فرهنگسازي بدون شك برعهده خانوادههاست.
- اغلب چند ساعت براي رسيدن به مقصد رانندگي ميكنيد؟
فاصله زماني اروميه به ساري كه مسير اصلي فعاليت من محسوب ميشود، بين 15تا 16ساعت است. سخت است و طولاني اما اراده ميتواند كوه را به كوه برساند. هيچ كاري آسان نيست. شايد اگر موشكافانه نگاه كنيم ساعتها پشت ميز در اتاقي كوچك نشستن براي كارمندان نيز سخت بهنظر برسد اما اگر علاقه و عشق بهكار وجود داشته باشد، اين سختي تبديل به شيريني ميشود. نبايد سختي كار را ديد بلكه بايد شاكر بود كه ميتوانيم نان حلال سر سفره خانوادهمان ببريم. خدا را شكر لقمه حلال حاصل از عرق پيشانيام در جادهها موجب شده است تا بهترين فرزندان را تحويل جامعه بدهم.
- چرا اغلب رانندگان از درد كمر و گردن و مشكلات جسمي كه برايشان پيش ميآيد، گله دارند؟
متأسفانه جمعي از همكاران من آموزشهاي دوران بدو خدمت و حين خدمت را سرسري ميگذرانند، توجهي به مباحث ندارند و تنها به فكر اخذ مدرك هستند، درحاليكه در اين دورهها، نحوه انجام كار صحيح براي جلوگيري از صدمات جسمي آموزش داده ميشود و با اندكي توجه به اين آموزهها ميتوان دوره فعاليت توأم با شاداي و نشاط را فراهم كرد و از ازكارافتادگي زودهنگام جلوگيري كرد.
- يك الگوي تمام عيار
گاهي ميتوان آنقدر خوب بود كه كلمات در توصيف اين خوبيها تسليم شوند، گاهي ميتوان آنقدر محبوب بود كه تمام ابراز علاقه اطرافيان در سكوت خلاصه شود و تنها مردمك لرزان چشمان گواهي بر ناتواني از بيان آنچه بايد گفته شود، باشد. عباس كلانتريپور رئيس انجمن شركتها و مؤسسات مسافربري آذربايجان غربي و رئيس شركت مسافربري كه آقاي يونس نجفي در آن كار ميكند، در پاسخ به توصيفي از وي ابتدا سكوت ميكند و بعد ميگويد: «چه بگويم تا بتوانم حق مطلب را در مورد اين برادر همكارم بجا آورده باشم. او يك الگوي تمام عيار براي تمام رانندگان مسافري به شمار ميرود، در طول 10سال همكاري تاكنون هيچ مسافري از وي گلايهاي نكرده، هرآنچه بوده تشكر است و قدرداني. حرف اول و آخرش در كار قانون بوده و در عالم همكاري و دوستي شريك غمها و شاديهايمان است. به جرأت بايد گفت يكي از مسئوليتپذيرترين رانندگان استان آقاي نجفي است. عشق بهكار موجب شده است تا با مسافرانش رابطه پدر و فرزندي برقرار كند، بسيار آراسته بر سر كار حاضر ميشود، همواره همكاران را تشويق ميكند تا با شيك بودن و اخلاق نيكو داشتن، خودشان به كارشان ارج نهند.» كلانتريپور يكي از افتخارات كاري دوران خدمت خود را همكاري با آقاي نجفي ميداند و ميگويد: «اگر نياز باشد، گاهي در نقش تعميركار به ياري ديگر رانندگان ميشتابد و گاهي نيز سرويس كمكي آنها ميشود تا مسافران بهدليل نقص فني تاخيري در رسيدن به مقصد نداشته باشند، چهره او را با لبخند بهخاطر داريم و از خدا ميخواهم دوران خدمت بيسانحه اين راننده نمونه استانمان براي هميشه ادامه داشته باشد.»