با فاصله چند دقيقه بلندگوي سالن انتظار بستگان يك متوفي ديگر را فرا ميخواند و سپس فرياد لا اله الاالله و دوباره صداي شيون به اوج خود ميرسد. چند سالي است كه اطلاعرساني و تشريفات مربوطه در بهشتزهرا تا حد زيادي مكانيزه شده است. نام و مشخصات متوفيان و مراحل رسيدگي به آنها روي نمايشگرهاي متعدد آويزان از سقف سالن، قابلمشاهده و پيگيري است. اما نكته قابلتامل سن نسبتاپايين تعداد قابل توجهي از اموات مذكري است كه همسر جوان بيوهشدهشان بر پشت جنازه اشك ميريزد؟ اين بار بر زندگي تباه شده خويش كه در اوج جواني مهر بيوگي بر آن خورده و گاه مسئوليت فرزندي بر گردنش نهاده شده است. اما به راستي چرا اين روزها بيش از گذشته مردان جوانمرگ ميشوند؟
آمارها گوياي افزايش بروز سكته در جوانان است. محققان معتقدند افزايش استرس و مشكلات روحي ناشي از زندگي امروزي و تغييرات سبك زندگي تأثير بهسزايي در افزايش اين پديده دارد.امروزه پسراني كه ازدواج را براي ادامه زندگي برميگزينند و مسئوليت تأمين آسايش همسر و فرزندان را در شرايط سخت اقتصادي ميپذيرند، هدفي جز تشكيل محيط امن خانواده و لذت از آرامش حاصله ندارند .اما سبك زندگي نامتقارن در عصر كنوني، زن جوان را از انجام وظيفه اصلي خود كه همانا ايجاد فضاي آرام و دلنشين براي همسر و فرزندان است باز داشته است.
علاقه به ادامه تحصيل، فعاليتهاي تجاري، هنري و اجتماعي گسترده خارج از محيط خانه و صرف زمان تماموقت براي اين علايق و نيز فعاليت بيوقفه در شبكههاي اجتماعي تلفن همراه، موجب بزرگشدن كودكان توسط رسانههايي همچون تلويزيون و ماهواره و بازيهاي رايانهاي شده و واماندن اين زنان از تدارك آرامش خانواده، استرس و خستگيهاي كار و تلاش روزانه را در روح و جسم مرد رسوب ميدهد.
مرد خانواده روزهاي تكراري خود را در بازار بيرحمانه كار طي ميكند. هر روز و هر شب اقساط، بدهيها و كارهاي عقبافتاده را مرور ميكند و نهتنها روزبهروز بر كوه رسوب مرگبار اين استرس و روزمرگي افزوده ميشود، بلكه وظيفه ايجاد آرامش و رفع تنشهاي روحي حاصل از فعاليت تمام وقت همسر را نيز عهدهدار ميشود.
مرد است ديگر، كمتر اشك ميريزد و اهل درددل هم نيست. مخزن فولادي هم باشد، فشار كه زياد شود و رسوبات در وجودش رخنه كرده باشد، از درون منفجر ميشود. آنچه برايش ميماند، فراخواندن بازماندگانش از بلندگوهاي سالن تطهير است و اشكهايي كه بر تن بيجان و روحش ريخته ميشود.
مردان جامعه هيچگاه انجمني براي حمايت از حقوق روحي و عاطفيشان نداشته و ندارند. هيچكس براي دفاع از حقوق از دست رفته اين زحمتكشان تجمع نميكند، كتاب نمينويسد و شعر نميگويد. مردان مسئوليتپذير جامعهمان را دريابيم. پيش از آنكه دير شود!