عماد مقدم، دقيقا همان كسي است كه اين كار را كرده. هنر خاتمكاري، برگ برنده اوست و حالا شغل اصلياش كه نقرهفروشي است را فرعي كرده. ميگويد، ديدن عكس چند جعبه تزئيني خاتم در اينستاگرام و وسوسهشدن براي فروختن چنين چيزهايي در مغازهاش، سبب شد كه خودش را مجبور كند تا خاتمكاري ياد بگيرد و از يك جايي به بعد فقط فروشنده خاتم نباشد؛ توليدكننده باشد. حالا يك جوان 20 ساله، جعبههاي خاتمي توليد ميكند كه از همه شهرهاي كشور سفارش دارد و حتي ديگر فعالان عرصه تزئينات و نقرهجات هم به فكر توليد نميافتند و ترجيح ميدهند از او بخرند و بفروشند تا اينكه بخواهند بروند و ماهها خاتم ياد بگيرند. البته اين زمان يادگيري براي هركسي فرق ميكند؛ براي يكي يك سال طول ميكشد و براي عماد مقدم 4 ماه.
- ديدم، خوشم آمد، دنبالش رفتم
از بچگي در يك خانواده بازاري بزرگ شدم و در كنار درس خواندن، كار هم انجام ميدادم. كارمان هم نقرهفروشي است اما در همين بين، ايده خاتم روي جعبههاي تزئيني به ذهنم رسيد و به آن چيزي كه از اول انتظار داشتهام، رسيدهام. فكر خاتمكاري روي جعبههاي مختلف را ديدن كارهاي ديگران در اينستاگرام به ذهنم انداخت. ديده بودم هستند كساني كه كارهايي در اين سبك و سياق انجام ميدهند؛ پس چرا من نتوانم اين كار را انجام بدهم كه به شغلم هم تقريبا نزديك است؟ مشترياش را هم كه داريم؛ همين باعث شد پيگيرش شوم و بروم دنبال اينكه بايد چكار كنم و از كجا شروع كنم.
- جدي نبود، جدي شد
چند نمونه اول را كسي ديگر خاتمكارياش را برايم انجام داد و من فقط فروختم. استقبال مردم در روزهاي اول فروش بهنظرم عالي بود، آنقدر كه گفتم وقتي مردم براي خريد اين كالا علاقه دارند، چرا ادامه ندهم؟ چرا اگر از پس آن برميآيم، خودم انجامش ندهم؟ همين شد كه دنبالش رفتم تا خاتمكاري ياد بگيرم. چيزي كه آن موقع ميدانستم اين بود كه خاتمكاري، طرحزدن روي ظروفي است كه بايد با قلمهاي خيلي ظريف شكلهاي چند ضلعي بكشي و رنگ بزني و نهايتا ميتواني اين چندضلعيها را به نقاشي تبديل كني. از اول به اين كار علاقه داشتم ولي وقتي واردش شدم، علاقهام به اين ظريفكاريها چند برابر شد و با جديت بيشتري انجام دادم. آن اوايل كه شروع كردم به تستكردن و چند نمونه زدم، قصدم خيلي جدي نبود و بيشتر ميخواستم مطمئن شوم كه من هم بلدم خاتمكاري كنم. راستش اصلا فكر نميكردم آنقدر در خاتمكاري حرفهاي بشوم، وقتم را بگيرد و بخواهم بهطور جدي و در كنار شغل اصليام ادامهاش بدهم اما آنقدر جذبم كرد و از آن خوشم آمد كه حالا بيشتر به خاتمكاري مشغولم.
- با كيفيت شروع كردم
چيزي كه بيشتر از همه بايد در اين كار داشته باشي علاقه است و من آن را داشتم؛ چون اگر چيزي غيراز اين بود، از پس اين همه وقت گذاشتن و ظرافت برنميآمدم و قطعا خسته ميشدم. از نظر مالي هم از بهترين سطح كار شروع كردم كه بهترين آن چيزي حدود 500تا 600هزار تومان شد كه اگر كسي بخواهد همين حالا اين كار را انجام بدهد ميتواند با كمتر از اينها، يعني تا 200هزار تومان هم شروع كند. اين تفاوت قيمت بهدليل انتخاب چوب درخت گردو بود كه بهترين نوع چوب براي جعبهسازي است. نماي چوب گردو وقتي جلا ميخورد، خيلي با ديگر چوبها فرق ميكند و جعبه خيلي با كيفيتتر بهنظر ميآيد و جلوه بهتري دارد.
- كارهايم همهپسند است
يك موضوع خيلي جالب اين است كه من با نقرهفروشان زيادي در ارتباط هستم و فكر ميكردم همه اين كار را انجام ميدهند ولي همه آنها مشتري خودمان شدند. به اين نتيجه رسيدم كه شايد دليلش قيمت مناسب و البته كار با كيفيت است. همه نوع قيمتي در كارهايم هست. از جعبههاي كارت ويزيت كه حدودا 60هزار تومان است تا جعبه جواهرات در سايزهاي مختلف. مثلا يك مدل از جعبه جواهرات 150هزار تومان است كه هم ابعادش بزرگتر است و هم نقشاش فرق ميكند و ظريفتر است. اما كارهايي را ديدهام كه كشور چين مدل طرح خاتم ميزند و خب قيمتش ارزانتر است ولي طبيعي است كه اين كار با آن قابل مقايسه نيست. از طرفي هنر و صنعت خاتم براي اصفهان است و اصلا قابل قياس با كارهاي من نيست. مغازه خاتمفروشي در اصفهان با مغازه جواهرفروشي برابري ميكند كه خب آنها بيشتر براي گردشگرها كه صنايعدستي دوست دارند جذاب هستند.
- بايد ياد ميگرفتم
تصميم گرفته بودم ياد بگيرم و بايد به تصميمام عمل ميكردم. واقعا به اين موضوع اعتقاد دارم كه اگر بخواهي كاري را ياد بگيري، هرچقدر هم كه سخت باشد، باز هم انجامش ميدهي و بعد از آن است كه ديگر به چشمت راحت ميآيد. براي من هم همين بود؛ آنقدر وسوسه شده بودم اين كار را انجام بدهم كه كسي را پيدا كردم بتواند يادم بدهد. در مشهد كسي را نميشناختم كه خاتمكاري بلد باشد اما يك نفر را در نيشابور ميشناختم كه اين كار را خيلي خوب انجام ميداد. آنقدر خوب كه يك فيروزهكار در اصفهان به او گفته بود من به تو تابلوي فيروزه ميدهم و در عوض كار خاتم را يادم بده. همين بنده خدا به من هم خاتم ياد داد و واقعا هم خيلي خوب اين كار را انجام داد و در عرض 4ماه خاتمكاري ياد گرفتم. شايد باورتان نشود ولي همان كسي كه خاتم را يادم ميداد، يك سال طول كشيده بود كه آن را ياد بگيرد و از اينكه ميديد شاگردش 4ماهه توانسته بود آنقدر خوب كار كند شگفتزده شده بود. حالا ديگر آنقدر در اين كار توانا شدهام كه فكر ميكنم كاري كه خودم انجام ميدهم بيشتر فروش ميرود، چون هم ظريفتر كار ميكنم و هم تمام انرژيام را برايش ميگذارم تا هماني بشود كه دلم ميخواهد.
- ايده نو داشتن هميشه جواب ميدهد
سرمايه اوليهام به خوبي جبران شد و بعد از آن هم سود خوبي داشت. شايد چون كار جديدي بود و ابداعي محسوب ميشد. از اينكه كارهاي دست خودم آنقدر مشتري داشت خيلي خوشحال بودم. البته در فروشهاي اول، مردم خيلي وارد نبودند و بايد برايشان توضيح ميدادم كه مثلا اين جاي جواهرات است و اين جاي قرآن است. بعد از مدتي، جاي جواهرات خيلي طرفدار پيدا كرد و خانمها حسابي از آن خوششان آمد. غيراز آن هم خودم به آنهايي كه شركت داشتند و كارهاي اداري انجام ميدادند، پيشنهاد جعبههاي كارت ويزيت را دادم كه خيلي شيك است و بهدرد كارشان ميخورد و واقعا هم همينطور بود و استقبال از اين جعبهها هم زياد شد. اصلا وقتي شروع به اين كار كردم، چنين چيزي در مشهد وجود نداشت و مردم خيلي دوستش داشتند. اما حالا از شهرهاي ديگر هم مشتريهاي خوبي دارم كه سفارش ميدهند و برايشان پست ميكنم. خب واقعا هنر، دست در اين كار حرف اول را ميزند. وقتي ميدانم اين يك كار نو و جديد است، با ذوق بيشتري برايش وقت ميگذارم.
اگر كسي بخواهد وارد كار خاتم شود، بايد اصول خاتمكاري را از اول آموزش ببيند. كاري نيست كه خودش بتواند انجام بدهد و تغيير و نوآوري واردش كند. من ظرف 3 تا 4ماه ياد گرفتم ولي واقعا بستگي به علاقه دارد كه گيرايي آن سبك كار و آن نقش بستن را داشته باشد يا نه. واقعيت اين است كه بازده كار خاتم خيلي بالاست و فقط كافي است بتواني بازار كارش را پيدا كني. شايد در مغازه ، فروش آنچناني نداشته باشيم ولي بيشتر به شكل اينترنتي علاقهمندان خاتم ما را پيدا ميكنند.