سپنتا سلیمی: تا حالا دروغ گفته‌ای؟ یادت هست کی این اتفاق افتاده؟ از آن زمان چه‌قدر گذشته؟ خیلی؟ چند ماه؟ چند روز؟چند دقیقه؟ چند ثانیه؟

بهتر است بدانی هیچ فرقی بین این مدت‌زمان‌ها نیست. دروغ، دروغ است، چه صدسال از گفتنش گذشته باشد و چه صدثانیه، در آن‌لحظه که دروغ گفته‌ای، دروغگو بوده‌ای.

حالا بهار من و تو را دعوت می‌کند كه دروغگو نباشیم. اين چند راهکار ساده به‌ ما کمک می‌کنند تا بيش‌تر ‌و بهتر از دروغگويي پرهیز کنیم.

 

 

تنبلی و طفره=دروغ!

قرار بوده کاری انجام دهید و نتوانسته‌اید؟ پس به‌جای بهانه بگویید: متاسفم! تقصیرِ من است! بعد کمی فکر کنید و ببینید آیا می‌توانید این خطا را جبران کنید؟ تنبلی کرده‌اید و حالا به‌جای این‌که تنبلی را جبران کنید، دروغ را هم رویش گذاشته‌اید؟

پس معطل چه هستید، با گفتن آن دو عبارت بالا حالا باید در اولین فرصت به قولی که داده‌اید، عمل کنید. شما هم مسئولیت خطایتان را برعهده گرفته‌اید و هم از زیر بار دروغ شانه‌ خالی کرده‌اید و وجهه و شخصیتتان را نجات داده و در راه درست انداخته‌اید.

 

 

کوله‌پشتی دروغ!

بعضي وقت‌ها آدم‌ها برای این دروغ مي‌گويند که می‌خواهند از نه گفتن پرهیز کنند. یک نفر از شما می‌خواهد با او به خرید برويد، به ‌هردلیلی نمی‌خواهید بروید و به‌جای گفتن نه، ممكن است ترجيح بدهيد دروغ بگویید و بهانه‌اي غيرواقعي بتراشيد.

در واقع شما یک نه‌ی کوچک در کوله‌پشتی‌تان دارید؛ به‌جای این‌که آن را بیرون بیاورید، نگه‌ش می‌دارید و یک دروغ سنگین هم رویش می‌گذارید.

حالا کوله‌پشتی نامرئی شما سنگین شده و بدون این‌که ببینیدش سنگینی‌اش را حس می‌کنید. جلوی آینه بروید و از خودتان بپرسید: امروز با من به خرید می‌آیی؟

بعد جواب بدهید: امروز نه، اگر شد بگذاریمش یک روز دیگر.

دیدید، خیلی راحت‌تر از آن چیزی بود که فکر می‌کردید.

 

 

چرخه‌ی دروغ!

بهتر است بدانید با یک دروغ کوچک و بی‌دلیل ممکن است به این چرخه وارد شده و زندانی شوید.

مثلاً گاهی مجبور شده‌اید برای رسیدن به یک قرار، یک دروغ مسخره بگویید، دروغی که شما را در یک دایره‌ی بسته گیر انداخته و مجبورتان کرده تا دروغ‌های بیش‌تری بگویید. مثل این موقعیت:

- ببخشید، من باید بروم، مادرم مریض است!

دو روز بعد:

- راستی حال مادرت چه‌طور است؟

- بهتر است!

- چه جالب، چون من همان روز مادرت را در یک مرکز خرید در حال چانه زدن با یک فروشنده دیدم!

- بله مادرم، در مقابل مریضی خودش را تسلیم نمی‌کند. گفت از خانه بیرون می‌رود

 تا حالش بهتر شود!

دروغ‌ها همین‌طور گسترده‌تر می‌شوند و اتفاقاً این‌طور وقت‌هاست که این دروغ‌ها

هیچ فایده‌ای ندارند و هیچ‌کس هم باورشان نمی‌کند.

پس برای زندانی‌نشدن در این چرخه، بهتر است فقط قدم اول را برندارید.

 جمله‌ی «ببخشید، من دیرم شده و باید بروم» کافی است!

 

 

هرچه بزرگ‌تر خردکننده‌تر!

دروغ‌های بزرگ گاهی به دلایل خیلی کوچک گفته می‌شوند، دلایلی که شاید اصلاً اهمیتی نداشته‌اند و فقط گوینده را زیر فشار خردکننده‌ی دروغ برده‌اند. تو با چندنفر دوست شده‌ای که از تو خیلی بزرگ‌ترند. آن‌ها امسال 18ساله می‌شوند و تو تازه وارد 16سالگی شده‌ای.

تو روز اول برای این‌که جلوی آن‌ها کم نیاوری به دروغ سن خودت را بالا برده‌اي و حالا آن‌ها قرار است همگی برای شرکت در آزمون رانندگی بروند! تو گیر افتاده‌ای و این دروغ بزرگ مثل خوره به‌جانت افتاده است.

چنین دروغ‌هایی دیر یا زود لو می‌روند و اگر برای پنهان کردنش باز هم دروغ بگویی، بیش‌تر آبروریزی می‌شود. پس چاره‌ای نیست، باید متوقفش کنی.

برای متوقف‌کردن دروغ اول باید انگیزه را بگویی و بعد هم معذرت بخواهی. در این‌طور مواقع از این‌نترس که دیگران تو را دروغگو فرض کنند، اگر دروغ را متوقف کنی دیگران دیر یا زود به صداقتِ تو پی می‌برند، اما اگر بیش‌تر دروغ‌ بگویی، زودتر به دروغ‌گویی‌ات پی می‌برند و ممکن است به‌رویت نیاورند اما تو وجهه‌ات را از دست داده‌ای.

در این موقعیت فقط بگو: «من از این‌که از شما چند سال کوچک‌ترم احساس بدی داشتم، به‌همین دلیل اشتباه کردم و این دروغ را گفتم و حالا واقعاً متاسفم. عواقب این اعتراف هرچه باشد، از عواقب ادامه‌ی دروغ بدتر نیست.»

 

 

دروغ زرنگی نیست!

سلام آقا، من کیف پولم را جا گذاشته‌ام، می‌شود یک بلیت متروی تک‌سفره بدهید؟ باید بروم بیمارستان و به پدرم سر بزنم! فروشنده بلیت را به تو می‌دهد و تو این را زرنگی فرض می‌کنی و با خوشحالی برای دوستانت تعریف می‌کنی که چه‌طور پول بلیت مترو را پس‌انداز کرده‌ای!

اما این‌جا تو نه‌تنها زرنگی نکرده‌ای، بلکه هرکس با شنیدن این ماجرا در برابر تو کمی محافظه‌کارتر خواهد شد. مثلاً،اگر روزی از یکی از دوستانت قرض بخواهی او با به‌یادآوردن این ماجرا، ممکن است احتیاط کند و از کمک به تو طفره برود.

از طرف دیگر این ماجرا به‌نوعی شبيه دزدی است؛ دزدي اعتماد ديگران. یک دروغ تو را تبدیل به دزد می‌کند. پس از اولین روزهای سال نو، مي‌توانيم به خودمان قول بدهيم و از این راهکارها هم كمك بگيريم و دیگر دروغ نگوييم.