و البته اين صدا از تمام همهمهها و خندههاي بلند پيچيده در راهپلهها، بلندتر بود.
صداي آقاي «فرزانه» تمام همسايهها را به راهپله كشاند و دوستان همآپارتماني من را از راهپله به سوي حياط و خانههايشان فراري داد!
يك ساعت بعد همچنان بيشتر همسايهها در راهپله جمع بودند و دربارهي سروصدا و شلوغي راهپله صحبت و بحث ميكردند!
(1)
من پيش از اين نميدانستم مشاعات يعني چه؟
البته ديشب بعد از كمي جستوجو، معني مشاعات و قوانين آن را پيدا كردم: مشاعات به بخشهايي از آپارتمان ميگويند كه همهي همسايهها و مالكان يك آپارتمان حق استفاده از آنها را دارند.
در واقع همهي افراد ساكن در يك آپارتمان، در اين بخش شريك هستند و به زبان ساده، مشاع براي همه است و البته راهپله هم جز مشاعات است.
بنابراين هيچ همسايهاي نميتواند وسايل اضافهي خود را در راهرو بگذارد و يا در راهپله مانع و سروصدا ايجاد كند؛ اين درست همان كاري است كه ما ديروز در راهپلههاي آپارتمان انجام داديم.
ديروز كه نه فقط؛ خب هم پارسال و هم درسال جديد از وقتي هوا گرمتر شده چندبار در راهپله قرار گذاشتيم و گپ زديم يكبار هم آنجا ساندويچ خورديم.
بد نبود و به ما خيلي خوش گذشت اما الآن فهميدم كه در اين لحظههاي خوشي، ما در واقع قانون مشاعات را رعايت نكرديم.
حالا كه از مشاعات يا قسمتهاي مشترك آپارتمانها گفتيم، بد نيست كه كمي مشاعات را بهتر بشناسيم.
گفتيم مشاعات به قسمتهايي از ساختمان ميگويند كه همهي مالكان حق استفاده از آن را دارند. فضاهايي مانند:
زيرزمين و پاركينگ، تأسيسات قسمتهاي مشترك مانند چاه آب، پمپ، منبع آب، مركز حرارت و تهويه، اتاق سرايدار در هرقسمت بنا كه واقع شده باشد، آسانسور، لولهها مانند لولههاي فاضلاب، برق و تلفن، تأسيسات مربوط به راهپله، وسايل تأمينكنندهي روشنايي، شيرهاي آتشنشاني، پشتبام و تأسيساتي كه در پشت بام براي استفادهي عمومي احداث شده، لابي و محوطهي ساختمان، حياط، پلههاي ورود به پشتبام و پلههاي ايمني، درها و پنجرهها، راهروها و پاگردها كه در قسمتهاي غيراختصاصي باشند و حتي ديوارهاي حد فاصل بين قسمتهاي اختصاصي چنانچه جزء اسكلت ساختمان نباشند و...
البته هركدام از اين مشاعات، قوانين مخصوص خود را دارند كه اگر ساكن آپارتمان باشيد كمكم با آنها آشنا ميشويد. به طور مثال در بحث راهپله، روشنماندن برق راهپلهها هميشه يك بحث جدي در آپارتمانها بوده است. خب البته الآن بسياري از راهپلهها چراغهاي هوشمند دارند.
(2)
اينجا محل گذر است! نه منظورم دنيا نيست. منظورم راهپلهي آپارتمان است كه در بعضي از آپارتمانها فقط محل گذر نيست؛ بلكه منبع سروصداست.
جايي است براي خداحافظي طولاني و دلچسب از مهمانهاي عزيز در نيمههاي شب و يا براي مسابقهي دويدن در راهپله با دوست همآپارتماني.
راهپله در اين مدل آپارتمانها، جايي است براي رهاكردن كفشها در آن و براي گفتوگوي طولاني و بلند با همسايهي روبهرويي! و بعضي وقتها حتي براي بازماندن يا بستهبودن پنجرههاي راهپله، جروبحثهاي جدي بين همسايهها ميشود و انگار راهپله يك معضل است كه بهتر است نباشد!
با اين كه سالهاست زندگي در خانههاي شخصي و حياطدار در بسياري از محلهها جاي خود را به زندگي در آپارتمانها داده و سالهاست كه دربارهي فرهنگ آپارتماننشيني صحبت ميشود، اما هنوز در بسياري از آپارتمانها بر سر استفاده از مشاعات و سروصداي واحدها و راهپلهها بحثهاي جدي وجود دارد.
(3)
من راهپله را دوست دارم، سكوهاي زيادي براي نشستن دارد و دنج و خلوت است. مخصوصاً در آپارتمان ما كه همسايهها بيشتر از آسانسور استفاده ميكنند، رفت و آمد در پيچهاي راهپله خيلي كم است.
آنجا ميتوانيم با دوستانمان بنشينم و كلي گپ بزنيم. ما حتي بعضي وقتها در راهپله مسابقات مچاندازي برگزار ميكنيم و يا خيلي بازيهاي گروهي ديگر.
علي، 15 ساله ميگويد: «ما براي اين كه مزاحم خانههاي همديگر نشويم در راهپله قرار ميگذاريم. البته بعدازظهرها بيرون هم ميرويم؛ اما چندبار در حياط آپارتمان جمع شديم و همسايهها به ما اعتراض كردند.
ما هم توي قسمتي از راهپله كه به پشتبام ميرسد جمع ميشويم كه آن را هم امروز ديديد چه شد!»
ستاره، 13 ساله ساكن همان آپارتمان ميگويد: «من و دوستم هم توي راهپله جلوي خانهمان مينشينيم؛ اما دو نفري هستيم و كمتر سروصدا ميكنيم. براي همين هيچوقت به ما اعتراض نميكنند. البته شايد اگر ما هم پنج نفر بوديم سروصدايمان زياد ميشد.»
باربد، 17ساله، يكي ديگر از اهالي ساختمان، چندبار با دوستان نوجوانش در اين رابطه صحبت كرده و به آنها گفته كه ممكن است همسايهها به اين وضعيت اعتراض كنند.
مادر يكي از نوجوانها مي گويد: «اگر زياد سروصدا نكنند و سرظهر و يا شب توي راهپله جمع نشوند كه اشكالي ندارد. بعضيوقتها من خودم برايشان ميوه و نوشيدني ميبرم و بهنظرم بد نيست.»
آقاي فرزانه هم صددرصد با او مخالف است.
درهرحال يادمان باشد سكونت در مجتمعهاي مسكوني و درآپارتمانها باعث شده زندگي ما با برخي از شهروندان خيلي نزديك و حتي تنگاتنگ بشود براي همين بايد فرهنگ خاصي را رعايت كنيم و با ادبيات آپارتماننشيني صحبت كنيم كه آشنانبودن با اين نوع فرهنگ و ادبيات و رعايتنكردن آنها، باعث بهوجود آمدن كدورتها و اختلافهاي زيادي در محل زندگي ما ميشود كه جالب نيست.