وقتی پزشکان در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) بیماری «مِلانومای بدخیم» را در «ویکی براون» تشخیص دادند، دنیایش تیرهوتار شد.
حتی با استفاده از بهترین و پیشرفتهترین درمانهای رایج در آن زمان، اغلب بیمارانی که مانند ویکی در مراحل پیشرفتهی مرگبارترین نوع سرطان پوست به سر میبردند، پس از شش ماه تسلیم میشدند.
ناگهان ورق برگشت. براون با راهنمایی گروه خیریهی ملانومای انگلستان در آزمایش دارویی تحقیقاتی در بیمارستان سلطنتی مارسدِن در لندن شرکت کرد.
طی چند هفته، او سه تزریق وریدی دارو را دریافت کرد، اما اندک زمانی پس از تزریق دوم بود که متوجه شد تودههایی که پیشازاین در گلو و سینههایش حس میکرد، ناپدید شدهاند.
تقریباً سه سال از آن ماجرا میگذرد و ویکی هنوز باور نمیکند که از سرطانی بدخیم و کشنده جان به در برده، حتی پزشکانش هم اذعان دارند که تاکنون چنین بهبودی سریعی ندیدهاند.
نتایج درمانی ویکی براون شاید غیرعادی به نظر برسد، اما منحصربهفرد نیست. دیگر بیمارانی که در آزمایشهای مشابه شرکت کرده بودند، هنوز زندهاند و برخی از آنها ده سال است که نشانی از پیشرفت سرطان در بدنشان ندیدهاند
اما ماجرای این داروی معجزهوار از وقتی رسانهای شد که جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق ایالاتمتحده اعلام کرد که سرطان مغز بالقوه مرگآور او به کمک این داروها درمان شده است.
نتایج شگفتآور تحقیقات و آزمایشهای دارویی، موجی از امید و خوشبینی در مراکز تحقیقات سرطان به راه انداخته است.
نسل جدید داروهای ضدسرطان که به «مهارکنندههای کنترلی» (Checkpoint inhibitors) مشهور شدهاند، چنان تأثیر شگرفی بر بهبود بیماران گذاشتهاند که برخی دانشمندان، آنها را «نقطهی عطفی در درمان سرطان» لقب دادهاند.
پیشازاین اگر به بیماری میگفتند به «ملانوما» (یکی از خطرناکترین انواع سرطان پوست) یا «سرطان ریه» مبتلاست، او هیچ راه نجاتی نداشت؛ اما اکنون اوضاع فرق کرده است. انقلابی در حال وقوع است که مهاركننده هاي كنترلي طليعه دارآنند.
آغاز ماجرای داروهای «مهارکنندهی کنترلی» به دههی ۱۹۶۰ (۱۳۴۰) بازمیگردد، زمانی که تاسوکو هونجو ژاپنی که دانشجوی پزشکی بود، خبر درگذشت یکی از دوستانش را بر اثر سرطان معده شنید و از همان زمان تصمیم گرفت سرطان را درمان کند.
رؤیای او در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱) رنگوبوی واقعیت به خود گرفت، زمانی که بهعنوان استاد آسیبشناسی دانشگاه کیوتو روی سیستم ایمنی بدن تحقیق میکرد.
هونجو به این موضوع علاقهمند بود که سلولهای T (گروهی از سلولهای سیستم ایمنی که مهاجمان و سلولهای غیرعادی را تشخیص داده و نابود میکنند) چرا و چگونه در بعضی شرایط خود را نابود میکنند.
او پروتئینی را کشف کرد که در سطح برخی سلولهای T ترشح میشد و حدس زد که ممکن است در فرآیند خودکشی این سلولها نقش داشته باشد؛ ازاینرو آنها را «PD-1» نامید که مخفف عبارت «مرگ برنامهریزیشدهی سلولی-۱» است.
برای تشخیص عملکرد PD-1 ، هونجو ژن تولیدکنندهی این پروتئین را در موشهای آزمایشگاهی غیرفعال کرد. موشها آرامآرام به بیماریهای خودایمنی مانند آرتروز خفیف، بیماری مفاصل و برخی مشکلات قلبی مبتلا شدند.
هونجو حدس زد که PD-1 به سیستم ایمنی کمک میکند تا از کنترل خارج نشود. به گفتهی او، سیستم ایمنی نیازمند ترمزگیری و شتابگیری است و PD-1 بهوضوح همانند ترمز عمل میکند.
بر همین اساس، فرضیهای در ذهن او شکل گرفت که آیا میتوان با سدکردن PD-1 به کمک دارو، سیستم ایمنی را به جنگ سرطان فرستاد؟
دهها سال است که ایمنیدرمانی یا کشف داروهایی که توانایی سیستم ایمنی را برای مبارزه با سرطان تقویت میکند، موضوع تحقیقات گسترده و سنگین پژوهشگران است.
در شرایط ایدهآل سیستم ایمنی میبایست خودبهخود و بیوقفه با سرطان مبارزه کند؛ اما سرطان توانایی عجیبی در خاموش نگاهداشتن و فریب دادن سیستم ایمنی دارد و به همین دلیل است که اینقدر سریع و گسترده در بدن منتشر میشود.
بهخاطر همین ناتوانی سیستم ایمنی است که اغلب درمانهای رایج تلاش میکنند با استفاده از داروهای قوی یا پرتوهای پرانرژی سلولهای تومور سرطانی را منهدم کنند.
کارایی این درمانها البته از بیماری به بیمار دیگر و در مراحل مختلف پیشرفت سرطان تغییر میکند، اما عوارض جانبیشان مشترک است
همهی آنها غیرهدفمندند و در کنار سلولهای سرطانی به سلولهای سالم نیز آسیب میزنند. آنها همچنین نمیتوانند پابهپای سرطان پیشرفت کنند و برای خنثی کردن پاسخهای ژنتیکی سرطان در مقابله با داروها سازگار شوند.
مطمئناً فعال کردن سیستم ایمنی علیه سرطان، درمان بهمراتب بهتری در مقایسه با پرتودرمانی یا شیمیدرمانی است، چراکه این کار جزو وظایف ذاتی سیستم ایمنی است
اما ابتدا میبایست ترفندهای سرطان را برای خاموش نگاهداشتن سیستم ایمنی خنثی کنیم. تاکنون تلاشهای گستردهای به اين منظور انجام شده، از واکسنهای مختلف گرفته تا محرکهای ایمنی، اما هیچکدام عملکرد خوب و بلندمدتی نداشتهاند.
- نخستين داروهاي انقلابي
تا اینکه حدود شش سال پیش، اخبار هیجانانگیزی از آزمایشهای دارویی به نام ایپیلیموماب (Ipilimumab مشهور به ipi) منتشر شد که به نتایجی بیسابقه در بهبود بیماران مبتلا به ملانوما (مرگبارترین نوع سرطان پوست) منجر شده بود.
حدود ۴۵ درصد از بیماران شرکتکننده در آن آزمایشها تا یک سال پس از پایان آزمایش و ۲۴ درصد آنها تا دو سال پس از پایان درمان هنوز زنده مانده بودند، نتایجی خیرهکننده که چهار برابر بهتر از نتایج شیمیدرمانیهای معمول است.
اما از آن عجیبتر، تعدادِ قابلتوجهِ بیمارانی بود که پس از دریافت داروی ایپی، کاملاً از سرطان رهایی یافته بودند. حدود ۲۰ درصد از آن بیماران پس از پایان آزمایش توانستند بیش از سه بهار دیگر را به چشم ببینند و برخی از آنها با گذشت ده تا ۱۱ سال، هنوز به زندگی خود ادامه میدهند.
به نظر میرسد بیمارانی که سه سالِ نخستِ پس از مصرف دارو را از سر بگذارنند، میتوانند بدون نگرانی از بازگشت سرطان به زندگی خود ادامه دهند.
هرچند استفاده از ایپی برای درمان ملانوما در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) تأیید شد، اما نمیتوان از عوارض جانبی خطرناک آن چشمپوشی کرد، مخصوصاً که بسیاری از بیماران آنها را غیرقابلتحمل توصیف کردهاند.
از مهمترین عوارض جانبی ایپی میتوان به تورم ریه و هپاتیت اشاره کرد. برخی از بیماران دریافتکنندهی ایپی بر اثر همین عوارض جان خود را از دست دادند.
مشکل عوارض جانبی ایپی از آن ناشی میشود که این دارو با غیرفعال کردن ترمز اصلی سیستم ایمنی، تمام سیستم را به بیشفعالی وادار کرده و همهی سلولهای سرطانی و سالم را هدف حملات همهجانبه و رعدآسای گلبولهای سفید قرار میدهد و این، شبیه به همان وضعیتی است که در شیمیدرمانی استاندارد اتفاق میافتد.
برای مهار این وضعیت، پژوهشگران به ابزاری هدفمندتر نیاز داشتند.
اینجا بود که هونجو وارد ماجرا شد. او و همکارانش استدلال کردند که PD-1 مولکول گیرندهای است که فقط در سطح سلولهای ایمنی تولید میشود، پس میبایست چیز دیگری نیز وجود داشته باشد که با اتصال به این پروتئین، کلید ترمز سیستم ایمنی را فعال کند.
منبع:همشهريدانستنيها