در این فیلم بیش از 30 آهنگ از آلبومهای مختلف گروه بیتلز توسط بازیگران جوان اجرا میشود. گروه بیتلز در دهه 60 میلادی فعالیت داشتند و ابتدا در لیور پول شروع به کار کردند.
نوع موسیقی و آوازهای این گروه که حاوی مضامین مختلف اجتماعی- سیاسی بود، سبب انقلابی ماندگار در موسیقی پاپ شد. جان لنون ، پل مک کارتنی، جرج هریسون از اعضای اولیه این گروه به سبک راک آواز میخواندند و آخرین کنسرت خود را در سال 1969 بر گزار کردند .
این فیلم که در جشنواره بین المللی تورنتو هم به نمایش درآمد با بهره گیری از ترانههای گروه بیتلز به جذابیتی چشمگیر دست یافت.کارگردان فیلم «جولی تایمور»پیش از این نمایش جادویی «شاه شیر»را بر صحنه تئاتر کارگردانی نموده است در عرصه سینما نیز فیلم «فریدا»با بازی «سلماهایک» آخرین ساخته سینمایی اوست که مورد استقبال منتقدین قرار گرفت.
این بار او با فیلم «سراسر گیتی» حال و هوای پر همهمه و شلوغ دهه90 را از نو باز آفرینی کرده است.
استفان فاربر ، منتقدهالیوود ریپورتر درباره این فیلم چنین میگوید: فیلم سراسر گیتی جشن زیبایی از طراحی صحنه و تصاویر رویایی و ترکیب حرکات موزون و آواز است واجرای بیش از 30 آواز از گروه بیتلز در سراسر فیلم و توسط بازیگران جوان ، شور و هیجان زیادی ایجاد میکند به قول« استنلی دانن» کارگردان مشهور فیلمهای موزیکال ،ساختن تصاویر موزیکال و رقص و آواز بازیگران صرفا برای بازنمایی و بیان و ایجاد شادی است هرچند تا به حال موزیکالهای غم انگیز بسیاری مثل «داستان غرب» و فیلم ملودرام احساساتی « صدای موسیقی» را نیز داشته ایم.
هنوز خیلی از لحظات فیلمهای موزیکال مثل اجرای زیبای «جین کلی»در تعدادی از فیلمهای« استنلی دانن»در طول تاریخ خاطره انگیز و به یاد ماندنیاند.
تایمور برای نوشتن فیلمنامه سراسر گیتی ، فیلمنامهنویسان بزرگ و مشهوری چون « دیک کلمنت » و « یان لا فرنایس»را به کار گرفته است و آنها داستان ساده و سرراستی را نوشتند که قابلیت همراهی با بسیاری از آوازهای معروف گروه بیتلز را دارد.
حال و هوای سالهای 1960 در آواز بیتلها ودر فضای فیلم به خوبی احساس میشود و تایمور فضای ترسناک و و شور انگیز آواز «انقلاب» را بهاندازه آوازهایی مثل «من شیر ماهی هستم» و «توت فرنگیها همیشه کاشته میشوند»، تخیلی گیجکننده و سورئال تصویر کرده است هرچند او به نکات بامزه و خنده دار آوازهایی مثل «کوچه پنی» و «وقتی من 64 ساله میشوم» توجهی نکرده است.
انتخاب بازیگران بسیار خوب و مجذوبکننده است. اجرای«راشل وود» آمیزهای از لطافت و خلق و خویی آتشین است و«استراگل»بی تردید ، نوعی جذابیت و کاریزمای محسور کننده دارد . کاراکترهای فرعی با مهارت تمام توسط «جواندرسون» ، «دانا فوشه»و «مارتین لوتر مک کوی» بازی شدهاند. فوشه که صدایی محکم و قوی داردبه علت شباهت زیاد، یاد آور جانیس جاپلین ( خواننده سابق راک ) است. خیلی از ستارگان بزرگ موسیقی مثل جوئه کوکر در فیلم حضور دارند. جوئه در 3نقش در فیلم به شکلی درخشان ظاهر شده و سبب شادی حال و هوای فیلم است.
طراحی صحنه مارک فریدبرگ و گریم آلبرت وولسکی آنقدر جالب توجه هست که احتمالا جوایز بسیاری را نصیب خود کند .از دیگر نقاط درخشان فیلم تدوین آن است.فیلم تدوینی تحسین برانگیز دارد و برشهای تصاویر و کاتها در طول آهنگهای « کمک کوچکی از سوی دوستان » و« بگذار این باشد» ریتم سینمایی نفس گیری به فیلم بخشیده است. هرچند، بار عاشقانه فیلم بیشتر از حال و هوای هیجان انگیز آن است.
وبه رغم تمام این تعاریف فیلم آنقدر پیش نمیرود و اوج نمیگیرد که بتوان گفت از تمام فیلمهای موزیکال بهتر است. منتقد شیکاگو سان تایمز ،« راجر ابرت» درباره این فیلم چنین میگوید: این فیلم موزیکال تصاویری افسون کننده دارد ودر سراسر فیلم ما در هیاهویی از موسیقی غرق میشویم.
این فیلم پیوندی جسورانه میان تکنیکهای جذاب تصویری و اجرایی دلگرم کننده است. موسیقیها و آوازهای فیلم مارا به سالهای 1960 میبرد و انگار صداهایی از فراسوی زمان و از گذشتهها هستند که به گوش میرسند.
این فیلم درباره معتادان به مواد مخدر نیست ولی توسط اداره درجه بندی فیلم آمریکا به عنوان فیلمیکه محتوی تصاویری از مصرف مواد مخدر است توصیف شده است. و اگر چه فیلمیسیاسی نیست ولی سیاست در حاشیه آن حضور دارد .اما با همه این نکات جسورانه، داستان فیلم «سراسر گیتی»آنقدر شاد و واقعی است که انگار حقیقتا اتفاق میافتد.
فیلم لحظه به لحظه با موزیک همراه است موزیکهایی که ماجراهایی مهم و پر معنی دارند. کاراکترها از روی آهنگهای گروه بیتلز انتخاب شدهاند ، لوسی( با بازی راشل وود ) دختری است که از آمریکای مرکزی به نیویورک میرود و استراگل کارگر اسکله است که برای یافتن پدرش و کار در کشتی به نیویورک سفر کرده است.
این دو به هم دل میبازند و به همراه برادرلوسی، مکس (یک دانشجوی فارغ التحصیل )و گروهی از دوستان آهنگ سازشان هندریکس جوجو و.. دسته جمعی و پیاده شروع به سفر میکنند.
جود و لوسی با اتوبوس جادویی دکتر رابرتز به دوره هیپیها میروند ( اتوبوس شباهت زیادی به تور راز آمیز کن کیسی دارد) آنها به وسیله آقای کیت ( ادی ایزارد) راهنمایی میشوند تا چگونه خود را برای برخورد با گذشته آماده کنند و در این میان چیزهایی جدی هم اتفاق میافتد. مکس به ویتنام میرود و داستان حال و هوایی ضد جنگ پیدا میکند.
وقتی در این فیلم صحبت از داستان میشود در واقع نباید به دیالوگها یا پیرنگ فکر کرد چرا که همه چیز با تصاویر و دربستری از آهنگهای بیتلز بیان میشود.
ترتیب موسیقیها جوری است که گاهی بسیار آشنا و گاهی کاملا جدید است .صداها همه تازگی دارند و بازیگران کاملا اصول همخوانی را رعایت میکنند .گاهی آوازها جوری هستند که تا به حال نشنیده ایم مثلا وقتی« پرودنس» میخواند که میخواهم تو در کنارم باشی من تازه به این صرافت میافتم که چه قدر در اشتباه بودم که پیش از این فکر میکردم این آهنگ شادی است این شاد نیست چرا که ممکن است او هرگز بازنگردد. و عشقی که شجاعانه قدرت بیان شدن ندارد غم خاصی به آواز پرودنس بخشیده است.
فیلم سکانسهای درخشانی دارد از همان صحنههای ابتدایی تا سکانسهای زیر آب که مانند اجرایی از باله است تا خونریزی توت فرنگیها و مونتاژ ترکیبی صحنههایی از امواج با آشوبهای شهر دیترویت که بسیار دیدنی است.
مهم این است که هرکسی میتواند از این فیلم لذت ببرد. این فیلمیاست که شما میخواهید دوباره آن را ببینید مثل گوش دادن به آلبوم موسیقی محبوبتان که بارها و بارها آن را گوش میکنید.
روزنامه هالیوود ریپورتر و شیکاگو سان تایمز
سپتامبر 2007