اما اين آمار براي ايران بسيار خفيف و پايين است. حدود 4هزار نفر در سال كه ميشود معادل 11نفر در روز. براي همين است كه در جدول آمار جهاني، كشور ما وضعيت خيلي خوبي داشته و در رتبه 120 قرار دارد. البته به بركت فضاي مجازي و بعضاً با غرضورزيهاي سياسي و امنيتي، برخي موارد خودكشي در كشور ما، ضريب نفوذ رسانهاي پيدا كرده و مكرر در اذهان عمومي بازتوليد ميشود. هدف اينگونه تبليغات عليه كشور ما، نوعا سياهنمايي و زيرسؤالبردن وضعيت اميد در زندگي ايرانيان است. البته در مجموع، جان انسانها محترم و زندگي آنها عزيز است و حتي براي يك فقره خودكشي نيز بايد افسوس خورد و بهشدت نگران شد.
اما شايد بيشتر از آنكه نگران خودكشي باشيم بايد نگران «وقتكشي» باشيم. وقتكشيهاي روزمره هم از جنس تمام كردن زندگي است. بعضي از ماثانيههايمان را به دار كشيده و وقتهاي ناب زندگي را به بطالت سپري ميكنيم.
زندگيهاي «بي خيال» و «باري به هرجهت»، خطرناك هستند. برخي مدام تأكيد ميكنند مردم بايد فقط از لحظات الانشان لذت ببرند و نه غم كجكاريهاي گذشته را بخورند و نه نگران فردا باشند؛ «هرچه پيش آيد خوش آيد، ما كه خندان ميرويم.» متأسفانه جريان زندگي برخي بهگونهاي است كه از خستگيها و بيبرنامگيها تلنبار ميشود. آنها از زندگي امروز خودشان خسته، از شنبهها متنفر و از غروبها دلگير هستند. آنها دچار نوعي سرخوردگي پنهان هستند، نه بهخاطر آنكه به اهداف زندگيشان نرسيدهاند، نه! بلكه بهخاطر آنكه در زندگيشان هدفي نداشته تا بخواهند برايش بجنگند.
اساسا در زندگي كوتاه مادي دنيوي، بدون نگاه به عالم معنا، هيچ هدف مقدس و بلندي نميشود طراحي كرد. پس اين آدمها ناچارند مدام در انتظار فردا باشند تا شايد معجزهاي رخ دهد و طعم زندگيشان شيرين شود. براي همين تا رسيدن به فرداي موعود، بهترين كار رها كردن زندگي است؛ يعني همان وقتكشي. پس خودشان را در برابر تلويزيون ول ميكنند، هر روز روي تلگرام سرسرهبازي ميكنند و حداقل 10ساعت و احتمالا تا لنگ ظهر ميخوابند.