آدمي به اميد زنده است ديگر. هر كس به فراخور خود به چيزي يا كسي اميدوار است. يك عده اميد دارند كه در دانشگاه قبول شوند و مدارج علمي را طي كنند. بعضيها اميدوارند كه ثروتمند شوند و برخي نيز اميد دارند كه همسر خوبي گيرشان بيايد و...، در اين ميان برخي اميدها دايره شمولشان بيشتر از بقيه اميدهاست. مثل اميد به ظهور منجي و كسي كه نجات بخش حيات بشريت است؛ اين اميدِ خيليهاست. تقريبا همه اديان الهي به طريقي در باورهاي خود به چنين منجياي كه در آينده ميآيد، بشارت دادهاند. در اين ميان شيعه نيز يكي از اميدهايش ظهور آن بزرگواري است كه حضور دارد. آري حضور دارد و ما نميبينيمش. البته عيب از ماست كه نميبينيمش، چشم بيمار شدن، تار شدن هم دارد. اصلا بياييد و قرار بگذاريم كه ديگر نگوييم آن حضرت در غيبت كبري هستند، چرا كه ماييم كه در غيبت كبري مانديم. ماييم كه محروم ماندهايم از رويت آن آفتاب گرانسنگ اميد.
نيمه شعبان كه از راه ميرسد فرصتي است تا در اين روزگار شلوغ و در همهمه گرفتاريهايمان كمي به اميد و اميدواريمان بيشتر از زمانهاي ديگر بينديشيم و بيشتر براي ظهور حضرتش دعا بخوانيم. آري بايد دعا كرد، دعا اثر دارد. رو به آسمان كنيم و خطاب به آقايمان بگوييم: «عمر چون برگ خزان است و اجل همچو نسيم / فرصتي نيست شتابي كن و چون باد بيا». آقا جان خدا نكند طوري شود كه بعد از عيد نيمه شعبان دوباره بخوانيم« اي اهل دلان عيد گذشت و خبر از يار نيامد.» آقاي خوبي دلتنگت شدهايم و حسرتها بر دلمان مانده است. همه آرزوهايم بر زمين مانده است: «همه هست آروزيم كه ببينم از تو رويي / چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي» آري ما اميدواريم به اينكه ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩي ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ و اين اميد منجر به حركت شيعه شده و ميشود. حركت ميكنيم و ايستايي در كارمان نيست. سكون را محكوم ميكنيم. اميدمان روزهايي پر از عدل و داد در كنار حضرت يار است.
يا صاحب الزمان، دلها به ياد تو ميتپد و روشني نگاه منتظران به افق خورشيد ظهور توست... .