دکتر سید حسن هاشمی، نوشت : زمستان گذشته بود که میزبان دختران شینآباد بودم . هنوز شیرین زبانیها و شیطنتهای دخترانهشان را فراموش نکردهام.
اگرچه سن و سالی ندارند، اما رنج و سختی که با بیتدبیری و سهلانگاری بر این دانشآموزان رفته، روحی بزرگ و قلبی مهربان را به آنها بخشیده، چنانکه وقتی پای صحبت و درد دلشان مینشینی، به هیچ وجه احساس نمیکنی آنکه روبرویت لب به سخن گشوده، دانشآموز ابتدایی مدرسه شینآباد است.
نادیه، مبینه، اسرین، شادیه، سیما، آرزو، فریده و... تکتکشان را به نام میشناختم، همین باعث شد بگویند هنوز ما را فراموش نکردهاید؟! اما مگر میشود فراموش کرد رنجی را که بر چهره و نگاه معصومانه دخترکان نشسته است...
خواسته زیادی نداشتند، میخواستند زندگی کنند؛ مثل همه دختران پرهیاهویی که هر روز به مدرسه میروند و در سر رویاها و آرزوهای فراوان دارند...
متاسفانه فرصتهای طلایی برای درمان که بلافاصله پس از این حادثه تلخ بوده، به هر دلیلی از دست رفته است و مفاصل دست اکثر آنها از کار افتاده است. این در حالیست که هر یک دهها عمل جراحی را تحمل کردهاند و همچنان نیز جراحیهای متعدد و مکرری را نیاز دارند. به آنها قول دادم برای ادامه درمانشان با همکاری تیم درمانی متخصص تلاش میکنیم و هر آنچه در توان داریم به کار گیریم. با صبوری که در بچهها و خانوادههایشان دیدم، امید دارم بعد از چندین جراحی دیگر بخشی از سلامتیشان را بازیابند.
امید که همگان فراموش نکنیم که اگر سالیان سال هم ازین حادثه تلخ بگذرد، رنج دخترکان تمامی ندارد و امروز که صبورانه به فردا و زندگی دوباره چشم دوختهاند، با بیتوجهی و فراموشی امیدشان را ناامید نکنیم.»