آزاده نجفیان: شده گاهی به این فکر کنید که می‌شد همه‌چیز بهتر از آن باشد که الآن هست؟

هیچ‌وقت در موقعیتی قرار گرفته‌اید که فکر کنید دنیا به شما ظلم کرده و حق شما را خورده و آن‌قدر عصبانی باشید که بخواهید انتقامتان را از همه‌کس و همه‌چیز بگیرید؟

شده گاهی مجبور به انتخاب بین گزینه‌هایی باشید که هیچ‌کدام به آن خوبی‌ای که شما انتظار دارید نیستند و پیش خودتان فکر کنید در هر حال بازنده‌اید؟ همه‌ی این حال و احساسات را قهرمان رمان سرخ و سیاه احساس و تجربه کرده ‌است.

«ژولین سورل» جوان جاه‌طلبی است که درس خواندن در کلیسا را به امید پیداکردن راهي برای رسیدن به پول و قدرت ترک کرده و به خانه برگشته است.

ژولین، معلم سرخانه‌ی فرزند شهردار می‌شود و به دنیای تازه‌ای راه می‌یابد که همیشه آرزویش را داشته است. حالا او انتخاب‌های بیش‌تر و شرایط بهتری دارد، اما هرچیزی قیمت خودش را دارد. ژولین باید تصمیم بگیرد و هزینه‌اش را هم بپردازد.

 

 

  • شكار داستان

استاندال از خوانندگان پروپاقرص مجله‌ی وقایع دادگاه‌ها بود. ماجرایی جنایی اما ساده، نظر او را جلب کرد و این اتفاق جرقه‌ی اولیه‌ی رمان سرخ و سیاه را در ذهن او زد: جوان فقیری به اسم «آنتوان برته» به‌خاطر هوش سرشارش خیلی زود پله‌های ترقی را طی می‌کند و معلم سرخانه‌ی اشراف‌زاده‌ای می‌شود، اما به دلیل خیانت، او را اخراج می‌کنند.

مرد جوان سابقه‌دار، که دیگر نمی‌تواند شغل مناسبی پیدا کند، تصمیم به انتقام می‌گیرد، اما پلیس او را دستگیر می‌کند و در نهایت به اعدام محکوم می‌شود.

 

 

استاندال ماجراي دادگاه آنتوان برته را دست‌مایه‌ی رمان دوجلدی خودش قرار می‌دهد. کتابی که بعد از چاپ، مورد توجه قرار نمی‌گیرد، اما استاندال محکم و مطمئن می‌ایستد و می‌گوید: «حرف مرا در 1880 خواهند فهمید!»

مي‌گويند اسم کتاب اشاره‌ای استعاری به دو نماینده‌ی قدرت در جامعه‌ی بعد از انقلاب فرانسه دارد: ارتشی‌ها (کت قرمزها) و کشیشان که ردای سیاه به تن می‌کردند.

 

 

«ژولین سورل»، شخصیت اصلی رمان، مدام در کشمکش بین انتخاب یکی از این دو گروه برای پیشرفت و رسیدن به قدرت و جایگاه اجتماعی است.

جالب است بدانید استاندال برای انتشار آثارش از بیش از صد نام مستعار استفاده کرده که مشهورترین آن‌ها همین نامی است که به آن معروف شده است. او فقط کتاب تاریخ نقاشی را با نام اصلی خود منتشر کرده است.

 

 

  • نويسنده در نقش روان‌شناس

استاندال هم مثل نویسنده‌ی هم‌وطنش، «گوستاو فلوبر»، نویسنده‌ای در مرز بین دو مکتب است: رمانتیسیسم و رئالیسم. او از پیشگامان مکتب واقع‌گرایی است.

استاندال در آثارش تلاش کرده است تصویر دقیقی را از فرانسه‌ی بعد از انقلاب به نمایش بگذارد. او در رمان سرخ و سیاه، تأثیر طبقه‌ی اجتماعی را بر سرنوشت انسان‌ها مورد بررسی قرار می‌دهد و به نقد جامعه‌ی طبقاتی و اشرافی فرانسه می‌پردازد.

استاندال به‌خوبی توانسته است کشمکش‌های درونی ژولین و تردیدها و ترس‌های او را به تصویر بکشد، طوری که می‌توان او را از زاویه‌های مختلف دید و ارزیابی کرد. به همین دلیل مي‌گويند سرخ و سیاه در دسته‌ی رمان‌های روان‌شناسانه طبقه‌بندی می‌شود.

 

 

  • نوشتن در لباس نظامي

«آنری بیل»، مشهور به استاندال، در سال 1783 ميلادي در گرانوبل فرانسه به دنیا آمد. آنری کودکی باهوش و علاقه‌مند به هنر و ادبیات بود که در هفت سالگی مادرش را از دست داد و مجبور شد با پدری سخت‌گیر و خانواده‌‌ی پدری سخت‌گیر‌تری که او را زیاد دوست نداشتند زندگی کند؛ اما همیشه در، روی یک پاشنه نمی‌چرخد!

آنری در اولین فرصت ممکن از زادگاه کوچکش بیرون زد و به پاریس رفت؛ درست زمانی که ناپلئون به قدرت رسیده بود و مشغول کشورگشایی بود.

آنری به ارتش ناپلئون پیوست و در جنگ‌های ایتالیا و روسیه به عنوان سربازي منظم و شجاع خودش را نشان داد. مي‌گويند آنری حتی بعد از شکست ناپلئون در روسیه هم روحیه‌اش را از دست نداده بود و هرروز صبح، برخلاف بقیه‌ی سربازان شکست‌خورده و ناامید، اصلاح‌کرده و يونیفرم‌پوشیده حاضر می‌شد.

بعد از برگشت به پاریس و سقوط ناپلئون، آنری، که مخالف سلطنت‌طلب‌ها بود، ارتش و فرانسه را ترک کرد و برای مدتی به ایتالیا رفت. دوران کناره‌گیری از کارهای دولتی فرصتي طلایی بود برای جدی گرفتن نوشتن؛ این‌بار برای درآوردن خرج زندگی! این دوران بی‌پولی هم طولی نکشید و آنری دوباره به پاریس و کارهای دولتی برگشت و این بار با فراغ دل و از روی آرامش مشغول به نوشتن شد.

او، که هم‌چنان علاقه‌اش را به هنر حفظ کرده‌ بود، علاوه بر داستان، کتاب‌هایی در زمینه‌ی تاریخ هنر، موسیقی و زندگی‌نامه‌ی هنرمندان نوشت. خلاصه این‌که زندگی کهنه‌سرباز ارتش ناپلئون با نوشتن گره خورده‌ بود، هرچند تا وقتی زنده بود داستان‌هایش چندان مورد توجه قرار نگرفت و وقتی در سال 1842 ميلادي بر اثر سکته‌ی قلبی مرد، فقط دو روزنامه به مرگ او اشاره کردند.

استاندال از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن نوزدهم و چهره‌های تأثیرگذار تاریخ ادبیات جهان است. سرخ و سیاه و صومعه‌ی پارم از مشهورترین آثار داستانی او هستند.