تلاش پيگير يك سرمايهدار براي ايجاد كارخانه رب گوجهفرنگي در حريم بناي ارزشمند هويتي و ملي پاسارگاد، گرچه با تلاشهاي گروههاي مردمي دوستدار ميراث فرهنگي ايران زمين و البته پيگيريهاي طولاني حقوقي متوقف شد، اما نشان از اين دارد كه هنوز مفهوم و اهميت ميراث فرهنگي و ارزش هويت ملي آن براي عموم مردم نا شناخته است.
از ديگر سو تلاش براي ايجاد سيلو!! در حريم تختجمشيد نيز خبط ديگري است. در تازهترين نمونه تهديد ميراث تاريخي، طبيعي ايرانزمين، آتش، دامنگير جنگلهاي پاسارگاد شد؛ آتشي كه حتي پارك ملي بمو را هم سوزانده؛ پاركي با 48 هزار هكتار وسعت كه از لحاظ شمار حيوانات و تنوع حياتوحش، بعد از پاركهاي ملي گلستان و اروميه در مقام سوم اهميت در ايران قرار دارد.
آتش ويرانگر، صبح چهارشنبه 19 خرداد در طول 3 روز به دامن طبيعت زيباي منطقه پاسارگاد در تنگهبلاغي يا تنگهخرسي افتاد و بخش وسيعي از پوشش گياهي، اعم از درختان و درختچهها و بوتهها و جانداران بزرگ و كوچك منطقه را خاكستر كرد.
در اين حادثه همچون بسياري از حوادث طبيعي و غيرطبيعي ديگر سرزمينمان، اين مردم پاسارگاد، شيراز و مرودشت و تشكلهاي داوطلب مردمي بودند كه پيشتر از نهادهاي مسئول دولتي، براي كمك به سمت اين منطقه شتافتند؛ البته، سختگذر بودن منطقه، نبود سامانههاي اطفاي حريق پيشرفته و نبود نيروهاي تعليمديده، اصليترين موانع سرعت عمل در اطفاي آتش بود.
اين حادثه بار ديگر نقش و جايگاه واقعي پررنگ سازمانهاي غيردولتي ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري و نيز سازمانهاي غيردولتي محيطزيستي را آشكار ساخت كه با تشكيلات متعدد خودجوش مجازي، به آگاهيرساني لحظه به لحظه از فرايند اطفاي حريق پرداختند.
ولي نكته قابل تامل اين است كه با توجه به اعلام رسمي «سهلانگاري انساني» بهعنوان دليل آتشسوزي، آيا امكان آموزش اهميت هويت و تاريخ ملي و نيز آموزشهاي حفاظت محيطزيست به مردم محلي و چوپانان و گردشگران بومي و غيربومي، براي پيشگيري از وقوع دگربار حوادث خسارت بار مشابه، وجود نداشته و ندارد؟
بر پايه برآوردها، از وسعت تقريبي 3500 هكتاري جنگلهاي پاسارگاد، حدود يكسوم در آتش سوخته است ولي پرسش مهم اين است كه چرا ارگانهاي مسئول بسيار دير به صحنه رسيدند؟
آيا جز اين است كه طبق ماده 47 قانون حفاظت و بهرهبرداري از جنگلها و مراتع، هنگام حريق در جنگلها و مراتع، دستگاههاي اجرايي لشكري و كشوري، براي اطفاي حريق و فرونشاندن آتش، موظف به همكاري با سازمان جنگلها و ادارات كل منابع طبيعي و آبخيزداري هستند؟
آتشسوزيهاي چند روز گذشته استان فارس، درسهايي را نيز براي سازمانهاي غيردولتي و نهادهاي دولتي در پي داشته است كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- نقش مهم شبكههاي اجتماعي مجازي براي آگاهيرساني همگاني و فراخوانعمومي.
2- ضعف و آسيبپذيري شديد مناطق طبيعي تحت حفاظت و ناتواني سازمان متولي حفاظت محيطزيست و سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور
3- عدمارزشگذاري علمي و تخصصي اقتصادي اكوسيستم طبيعي منطقه و تنها اكتفا به برآورد غيركارشناسي و كمتر از حقيقت يك ميليون دلاري
4- عقبماندگي شديد پدافند غيرعامل و حوادث غيرمترقبه كشور
5- ضعف شديد تجهيزات سختافزاري مهار آتش در جنگلها، بهويژه بالگردهاي آبپاش
6- وجود كاغذ بازي و بوروكراسي شديد «زمانكش» اداري نهادهاي رسمي دولتي مسئول
7- ناهماهنگي بين نهادهاي مردمي غيردولتي محلي و نهادهاي رسمي دولتي
بيترديد براي كشوري به گستردگي ايران و وجود ميراث تاريخي و طبيعي يگانه جهاني، از جمله جنگلها و پوشش گياهي بسيار متنوع، ارزشمند و منحصربهفرد و در معرض خطر، زيبنده نيست كه در اوج وجود منابع مالي و ثروت ملي غيرقابل انكار در كشور، خريد تجهيزات بهروز اطفاي حريق در تنگنا باشد و قطعا ترديدي نيست كه نقشآفريني و جايگاه سرنوشتساز و بيبديل سازمانهاي غيردولتي ميراث فرهنگي، گردشگري و محيطزيستي براي حفاظت از ميراث تاريخي و طبيعي ايران زمين، بيبديل و غيرقابل انكار است.
دكتر ميرمهرداد ميرسنجري، استاديار محيطزيست