گذر زيبايي و از بين رفتن آن افسوس خوردن دارد؛ افسوسي كه از جان بر ميآيد اما ديدن اين زيبايي گذرا، خود زيبايي ميآورد. همگان بايد به سمت زيباييها بروند تا غبار نازيباييها از صورتشان زدوده شود. گاهي اوقات يك قانون هم ميتواند زيبا باشد. قانون مجاورت، از آن قانونهاست؛ قانوني بس رمزآلود، مرموز، عجيب و زيبا؛ مثل مجاورت خاك و آب. خاك هم ميتواند زيبا باشد اما خاكي كه زير گل و درختي زيبا باشد. خاك هميشه پايين بودن را دوست دارد و بالا نميرود همچون خاكي كه ريشههاي سرو را گرفته است و غلام همت سرو ميشود تا سرو به رشد و نمو برسد. خاكي كه بهنظر زشت ميآمد، اينجا، زير سايه گل، زيباست.
اما آب كه بهنظر زيباست با آن لطافتش اگر با قطرهاي پليدي برخورد كند ديگر سزاوار خوردن نيست چون لطافتش ميرود. اندكي خون تمام زيباييهايش را ميبلعد. خاك زشت، دلچسب و زيبا ميشود و آب لطيف، ديگر ذرهاي زيبايي ندارد. آري، زيبايي گاهي رهزن است. همه ما توجهمان به زيبايي است اما پشتپرده چه خبر است؟ گل ادريسي هم زيباست و اسم پيامبرانه دارد اما سمي است. بايد دانست زيبايي زماني زيباست كه پلي باشد به سمت زيبايي ديگر.كرامت و كريم بودن همزماني زيباست كه همنشين شود با نيات و اغراض خير.
دوستدارانش در مدينه دورش جمع ميشوند به نظاره جمالش، محو اويند، پلي يافتهاند به سمت «پروردگار». مانند ندارد جمالي بيمثال كه اسم و مسمايش واقعا حسن است. خلق وخويي وصفناپذيردارد! در آن شهر پر از نفاق و دورويي، وجود گرامي آن حضرت آرامبخش دلهاي دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان و نقطه اميد درماندگان بود. آنقدر درياست كه به همه ميبخشد. دوست دارد همه به مهماني خدا بروند و از اين مهماني توشهاي بردارند. وجود كريمانهاي كه در نيمه ماهي سراسر از بركت نمايان شد و به بركات اينماه افزود. كرامتش وصفناپذير است. در طول عمر خود 2 بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كرد و 3 بار ثروت خود را به 2 نيم تقسيم كرد، نصف آن را براي خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد تا اينگونه مفهوم كرامت پيشاش زانو بزند و اظهار عجز كند. بايد گفت كرامتي اينچنيني كه مخلوق را جذب خالق ميكند ستودني است، نه آن كرامتي كه براي خودي نشان دادن به ديگران باشد.