انسان آفريده شده است تا به سعادت در زندگياش دست يابد. براي اين مهم در دنيا اموال و اولاد و... به او داده شده است تا با استفاده بهينه از آنها بتواند اين مسير را طي كند. اما وقتي انسان به جاي استفاده درست از داشتههايش و صرفكردنشان درغايت رشد و تعالي خود، به جمع كردن، سرگرم شدن، بيهدفي در زندگي، فخر كردن به زيادي عِده و عُده و... بپردازد، نميتواند به آنچه لايق آن است دست پيدا كند و از نعمتهايش بهره حقيقي ببرد. سوره تكاثر در فضايي نازل شد كه بعضي از قبايل عرب در زمان ظهور اسلام در تكاثر تا آنجا پيش رفتند كه با رفتن به قبرستان و ديدن گورها نيز متنبه نشده، به تكاثر خود حتي در شمارش تعداد مردگان ادامه ميدادند. اين يعني اوج گرفتن براي سقوطي بس دردناك.
در واقع اين سوره، مردم را بهشدت توبيخ ميكند براي اينكه با تكاثر ورزيدن و مسابقه گذاشتن با يكديگر در جمع كردن مال و اولاد و ياوران، از خداي تعالي و از سعادت واقعي خود بيخبر ميمانند و از تبعات و آثار سوء خسرانآور اين سرگرمي غفلت ميورزند. اين سوره، ايشان را تهديد ميكند به اينكه بهزودي نتيجه سرگرميهاي بيهوده خود را ميدانند و ميبينند. بهزودي درباره اين نعمتها كه در اختيارشان گذاشته شده بود تا شكرش را بهجاي آورند بازخواست ميشوند، كه چرا در شكرگزاري خدا، خود را به ناداني زديد و به كارهاي بيهوده سرگرم كرديد و چرا نعمتهاي خدا را با كفران جواب داديد. لازم است براي دوري از اين دست خسرانها و ضررها، انسانها از لهو دوري كنند.
كلمه «لهو» بهمعناي هر كار بيهوده و بيارزشي است كه آدمي را از كار مهم و پرارزش باز بدارد. وقتي ميگويند: «الهاه كذا» معنايش اين است كه آن كار بيهوده وي را مشغول بهخود كرد و از كاري مهمتر كه فهم حضور خدا و ذكر مداوم است باز داشت. در اين سوره، تكاثر آن كاري است كه انسان را بهخود مشغول كرده و از خدا و روز حساب غافل ميكند. خسران آن است كه آدمي در دنيا درگير كثرتگرايي شود، آن هم كثرتي كه حقيقت و واقعيت ندارد؛ چرا كه متاع دنيا با همه زرق و برقش ناچيز است.
مصرفگرايي، بيشتر داشتن و روي هم جمع كردن اموال و... همه و همه موجب بلايي خواهد شد بس خانمانسوز چرا كه در اين حالت بيش از آنكه حساب و كتابمان را روي اعمالمان انجام دهيم، روي اموالمان انجام خواهيم داد؛ آن هم اموالي كه حتي در قبر نيز جايي ندارند.