آري زمان به سرعت ميگذرد. انگار همين ديروز بود كه حلول اين ماه سرشار از رحمت را به يكديگر تبريك ميگفتيم. اين گذشت سريع فرصتها آدمي را به ياد مرگ مياندازد؛ مرگي كه هنگام فرارسيدنش با خود ميگويي «چه قدر زود دير شد». با دقت كه گوش فرا دهي، يك نجواي زيبا از سيدالساجدين(ع) زمين و زمان را پر از آواي غربت انسان ميكند كه خدايا به من روزي كن حالت آمادگي براي جداشدن از خانه فريب و بازگشت به خانه جاودانگي و ماندگاري هميشگي و استعداد مرگ زيبا قبل از آمدن مرگ.
در دنياي مدرني كه پرورش هوش و استعداد بهعنوان يك دغدغه آموزشي و شبهتربيتي تلقي ميشود استعداد خوب مردن از حرفهاي عجيب و غريب است. درحاليكه انسان ميداند كه موجودي رفتني است؛ رفتن در راهي بيبازگشت، راهي كه فقط يكبار آن را طي خواهد كرد و نيازمند يك آمادگي ويژه است.
بيدينها و ديندارها در خيلي از زمينهها گاهي به هم شبيه ميشوند مثل ترس از مرگ؛ اما دينمدارها هميشه در اوج اقتدار هويتي ايستادهاند. مطالبه اين حق از خداي حياتبخش و خدايي كه خود حي ِ قيوم است و هرگز نميميرد يك مطالبهويژه است، آن هم در زمانهاي كه انسانها براي هيچ و پوچ ميميرند و براي يك مسابقه، براي تفريح و تفنن با جان خود بازي ميكنند و جان خود را ميبازند؛ در قمار زندگي و مرگ، مرگ را انتخاب ميكنند اما به شيوههاي احمقانه؛ به شيوه ركورد گينس يا هيجانطلبيهاي عجيب و غريب.
اما از سوي ديگر در همين دنيا افرادي زندگي ميكنند كه با تمام وجود حق زيبا مردن را انتخاب كردهاند؛ كساني كه حين دشمنستيزي در راه خداوند جهاد ميكنند و جان خود را بر كف ميگيرند تا جانان خود را بهدست آورند. جان يكي از ارزشمندترين داراييهاي انسان است. وقتي كه آماده ميشوي آن را فدا كني، بايد يقين داشته باشي در ازاي آن چيزي بسيار ارزشمندتر را زنده كردهاي و الا، خاك شدهاي و تمام بودهاند بزرگاني كه به زيبايي از دنيا رفتهاند، و واژه «شهادت» را براي رفتنشان برگزيدهاند؛ در مسجد، آن هم در محرابش. در ماه رمضان، آن هم در شب قدرش. به فرقي شكافته آماده ميشود براي ديدار محبوب؛ اين يعني زيبايي حتي در مرگ.