در هر دورهاي از زندگي نيز اين الگوها تغيير ميكند و تكامل انسان، نياز به اين الگوها را بيش از هميشه ميكند. در زندگي معاصر كه سبك زندگي غربي، در حال بلعيدن همه دنياست، آيا ما مسلمانان دستمان خالي است؟ الگو و اسوه زندگي، بهويژه يك زندگي خانوادگي براي مسلمانان چه كساني ميتوانند باشند؟ پاسخ را خداوند در قرآن فرموده است؛«لقدكان لكم في رسولالله اسوة حسنة»، آري پيامبر الگوي خوبي است براي تعيين شيوه زندگيمان. البته نهتنها پيامبر بلكه اوليالامر هم الگو و اسوه هستند؛ اوليالامري كه علي(ع) در صدر آنها قرار دارد. ميخواهيم در سالروز شهادت امير مومنان(ع) با زندگي او بيشتر آشنا شويم؛ اميري كه زندگياش ميتواند الگوي زندگي همه مسلمانان جهان شود. از همين رو با آيتالله سيدجمالالدين دينپرور، مؤسس بنياد بينالمللي نهجالبلاغه به گفتوگو نشستيم.
- زندگي اميرالمؤمنين(ع) بهعنوان يك معصوم، نسبت به زندگي ما، يك زندگي طبيعي است يا چيزي فراتر از آن؟
برخلاف تفكر خيليها، حضرات معصومين زندگي طبيعياي داشتهاند چرا كه بالاتر از حضرت اميرالمومنين (ع)، قرآن راجعبه پيغمبر اكرم(ص)ميفرمايد: «قل إنما انا بشر مثلكم»يعني پيغمبر هم يك انسان مثل ساير انسانهاست؛ فقط پيامبر يك فرق دارد آن هم اينكه «الّا وحي يوحي» فقط به ايشان وحي ميشود. آن مقامات معنوي و آن ويژگيهايي كه مخصوص پيغمبر اكرم(ص) و ائمه(عليهم السلام) است، چه در اخلاق و رفتار و چه در دانش و علوم مختلف در حالي است كه آن بزرگواران همچون ديگر انسانها و در شرايطي همانند ساير انسانها ميزيستهاند. اصلا عظمت آنها همين است كه مثل ما هستند و از نظر جوارح و نيازها و وضع زندگي و استفاده از امكانات و... مثل بقيه آدمها هستند. عظمت و والايي اميرالمؤمنين، پيغمبر و ديگر ائمه اين است كه با اين شرايط و وضعيت طبيعي، چنان به اوج مقامات انساني رسيدند كه بر زمين و زمان حاكم هستند و جاندار و بيجان از امام، اطاعت ميكند. اين نشان ميدهد كه انسان اين استعداد و اين زمينه را دارد كه بتواند ترقي كند و به مقامات عالي برسد، همانطور كه اصحاب ائمه مثل سلمان و ابوذر در همين شرايط بودند و به اوج رسيدند. بنابراين اميرالمؤمنين و پيغمبر و ائمه براي ما الگو هستند. در حقيقت مردم بايد در زندگي و سبك زندگي و معاشرت و دادوستد و زندگي معمولي نگاهشان به ائمه باشد. زيرا آنها انسانهايي هستند كه در موقعيت و شرايطي طبيعي مانند ما، زندگي و رشد ميكردند.
- اگر بخواهيم زندگي اميرالمؤمنين را به 3 بخش ارتباط با خدا، ارتباط با مردم و ارتباط با خود تقسيم كنيم در هر كدام از اينها ويژگي حضرت علي(ع) چه بوده است؟
از سبك زندگي خودشان و رفتار با خود شروع كنيم. حضرتامير(ع) مخصوصا در دوراني كه در رأس حكومت بودند و همه اختيارات و امكانات در اختيارشان بود، در نامه 45نهجالبلاغه ميفرمايند كه «من اگر ميخواستم از مغز گندم و عسل مصفا غذا درست كنم، ميتوانستم و بلد بودم. ميتوانستم از ابريشم براي خودم لباس درست كنم و امكاناتش را هم داشتم وليكن اين كار را نكردم» چرا؟ يك دليل اساسي دارد، اينكه اگر انسان غرق در شهوات نفساني و خواهشها و مسائل مادي بشود، از انسانيت خودش فاصله ميگيرد؛ چون انسان مركب از جسم و جان است، هر چقدر به جسمش برسد و وقتش را صرف آن كند، نسبت به رسيدگي به روحش كم ميگذارد. ما بايد از جسم و از نعمتهاي ظاهري استفاده كنيم، منتهي در حد و اندازهاي كه جسم ما سالم بماند، نه بيشتر از آن. سالم شدن جسم، مقدمهاي است براي پرواز روح و سير معنوي. بنابراين انسان بايد از نعمتهاي الهي استفاده كند تا جسمي سالم داشته باشد. اما اگر در همين بخش هم توقف كند، خلاف هدف است. براي زمين كشاورزي و باغ، آب لازم است. اگر آب را زياد در اين زمين بيندازند، لجن ميشود. همان دانهاي هم كه كاشتهاند، فاسد ميشود. بنابراين امام ميگويد كه من ميتوانستم از نعمتهاي دنيا استفاده و مثل شاهان زندگي كنم ولي نكردم. اولا براي اينكه خلاف هدف انساني است، ثانيا اينكه در جامعهاي كه مردم دارند در شرايط مختلف زندگي ميكنند و بعضيها فقير هستند و بعضيها حتي شرايط حداقل زندگي را هم ندارند، اگر من اينچنين استفادهاي بكنم، اين خلاف عدالت است.
در رابطه با جامعه نيز امام(ع)، حتي در زماني كه ظاهرا حكومتي در دستشان نيست، مسئوليت هدايت و تربيت و رشد مردم را دارند. در ارتباط با مردم نقل شده است كه امام(ع) به كميل ميگويد بيايد (جداي از مباحث حكومتي، چون كميل از اصحاب و دوستان ويژه امام(ع) است)و امام راجعبه رفتار و اخلاق و سير و سلوك با كميل صحبت ميكنند تا از شهر خارج ميشوند. خارج شهر، در يك فضاي معلم و شاگردي با كميل صحبت ميكنند و او را رشد ميدهند.اينجا يك معلمند. در جايي ديگر در خارج از خانه بهعنوان يك شهروند به درخواست كمك و نياز ديگران توجه ميكنند، چه درخواستهاي مالي و چه غيرمالي.در رابطه با خداي خود، حضرت در اوج قرار دارند. عبادت را علاوه بر انجام مناسكي مثل نماز و روزه، در كمك به نيازمندان هم ميدانند و در كنار نماز شب، شبانه كيسه به دوش براي مساكين و فقراي شهر طعام ميبرند.
- در راستاي معاش و كسب و كار، نگاهشان به مقوله رزق و روزي، چگونه بوده است؟
در نهجالبلاغه و تاريخ، شواهد زيادي داريم كه امام حتي در دوران خلافت خودشان نيز كار يدي انجام ميدادند. شايد عدهاي بگويند پس چرا علما و مراجع ما كار نميكنند، مگرشأن آنها اجل از حضرت علي(ع) است؟ در پاسخ بايد گفت چون امام(ع) علم لدني داشتند، نيازي به مطالعه و كسب علم نداشتند فلذا مشغول كار يدي ميشدند.درحاليكه علماي ما در واقع كارشان مطالعه است و اگر شب و روز هم مطالعه كنند باز هم گوشهاي از درياي علم حضرت امير نميشود. حضرت براي معاش خودشان كار ميكردند. در يك حديث مرحوم محدثقمي در سفينهالبحار نقل ميكند كه حضرت از دسترنج خودشان (نه از بيتالمال) هزار بنده خريدند و آزاد كردند. اين نشان ميدهد كه مسئله اقتصادي ارزش است. متأسفانه امروزه اگر شخصي كار اقتصادي يا صنعتي يا... كند، مردم به ديد بدي به او نگاه ميكنند، درحاليكه اين ارزش است و نه ضدارزش. در همين رابطه راوي ميگويد ديدم در بعدازظهر تابستان مدينه، 2 نفر زير بغل امام باقر(ع) را گرفتهاند و دارند سر مزرعهشان ميبرند كه زراعت كنند. يكي از كساني كه نسبت به امام معرفتي نداشت ولي خودش را صاحب معرفت ميدانست، نزد امام رفت كه امام را نصيحت كند اينقدر دنبال دنيا نباشد. خودش را به امام رساند و گفت كه آقا اگر الان شما را مرگ فرا بگيرد، شما در چه حالي هستيد؟ امام فرمودند: در بهترين حالات. [به تعبير من] از اينكه دستم پيش تو دراز باشد بهتر است. اين يك ارزش اسلامي است كه انسان براي معاشاش، فعاليتهاي اقتصادي داشته باشد كه ائمه داشتند.
همچنين نگاه حضرت علي(ع)به مقوله روزي بسيار قابل توجه است. در خطبههاي مختلف حضرت امير ميفرمايند كه مردم، عيال و نانخور خدا هستند و خود خداوند ضامن روزي مردم است. خيلي جالب است كه مردم بدانند كه بيصاحب نيستند و خدا روزيشان را ضمانت كرده است. امام فرمودند درحاليكه خدا ضامن است،«و قد امرتم بالعمل» يعني شما وظيفه داريد كه دنبال كار برويد. ما وظيفه داريم كه دنبال كار و اقتصاد برويم و دقيقترين تكنيكهاي تجارت و كسب را داشته باشيم. اما روزي ما با خداست. اين اعتقاد يعني بهخاطر كسب روزي، دروغ نميگوييم، كلاهبرداري نميكنيم، غش در معامله نميكنيم، به مردم ظلم نميكنيم و براي مال دنيا حرص و طمع نداريم.
- روابط حضرت علي(ع) در خانه و با خانوادهشان چطور بوده است؟
حضرت بعضي چيزها را كه ميخواستند به مردم بگويند، در خانه به امام حسن(ع) ميگفتند و امام حسن(ع) به مردم انتقال ميدادند يا براي ايشان مينوشتند كه بخوانند. اين نشان ميدهد كه ايشان به تربيت خانواده توجه داشتهاند و با آن همه گرفتاري، براي خانواده وقت ميگذاشتهاند. در واقع بناي حضرت بر اين بوده است كه مكارم و فضايل اخلاقي و رفتاري را ابتدا در خانواده و سپس در جامعه نهادينه كنند. همچنين حضرت هيچ تعللي را در رساندن پيامشان به ديگران بهخصوص خانوادهشان، روا نميدانستند؛ بهعنوان مثال حضرت امير، نامه 31نهجالبلاغه كه جنبه موعظه و تربيتي دارد را ظاهرا در مسير بازگشت از صفين به امامحسن(ع) نوشتند و صبر نكردند كه به شهر و خانه برسند بلكه فرصت را غنيمت شمردند چرا كه در مسائل تربيتي، فرصتها مهم است و اگر حرف امروز را به فردا بيندازيم، ممكن است دير شود و كلي تفاوت در نتيجه رخ بدهد.
- حضرت اين دقت را در همسرداري و رابطه با فاطمه زهرا(س) نيز داشتهاند؟
حضرت امير(ع) نسبت به حضرت زهرا(س) محبت و علاقهاي فوقالعاده و وصف ناپذير داشتهاند. نسبت به همسرشان بسيار مؤدبانه صحبت ميكردهاند. حتي در بحرانها و فرازونشيبها رعايت حال ايشان را ميكردهاند. البته اين رعايت حال متقابل بوده است و حضرت زهرا هم همينطور بودهاند. حضرت امير(ع) به پيامبر(ص) فرمودند كه بهترين كمك حال زندگي من حضرت زهراست. همچنين در تاريخ زياد نقل شده است كه حضرتعلي(ع) در كارهاي خانه به حضرت زهرا(س) كمك ميكردند. اين امر شايد جالب باشد اما جالبتر همان همكاري بين حضرت امير(ع) و حضرت زهرا(س) است. همانطور كه حضرت امير(ع) در اوج تلاش و فداكاري براي معاش خانواده بودهاند، حضرت زهرا نيز در اوج موافقت و رضايت از زندگي خود بودهاند. روزي حضرت علي به خانه ميآيند و ميبينند كه رنگ به چهره همسر و فرزندان نيست. علت را جويا ميشوند و در جواب ميشنوند: چند روز است كه غذا نخوردهايم، ترسيديم نكند در اختيارتان پولي نباشد و ناراحت بشويد. از اين خانواده بايد درس گرفت، پس درحاليكه مرد بايد تلاش كند و در فكر معيشت باشد، همسر و خانواده نيز بايد در اوج موافقت باشند و از چشم و همچشمي و زيادهخواهي پرهيز كنند تا زندگي شيريني داشته باشند و بر مشكلات چيره بشوند.
- عدالت علي در زندگي شخصي هم نمود داشته است؟
عدالت يعني اينكه انسان هر چيزي را بجا و بهموقع خودش استفاده كند. امام(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايند: كاري نكنيد كه نسبت به خانواده ظلمي صورت گيرد چرا كه به همان اندازهاي كه عدالت در جامعه مهم است، در خانه نيز مهم است و آدمي بايد حق همسر و فرزندان را در خانه نيز رعايت كند. اينكه انسان در جامعه عدالت را رعايت كند ولي در خانواده رعايت نكند، اين برخلاف منش و روش امام است. بهعنوان مثال محبت نسبت به فرزندان بايد بجا و برابر باشد وگرنه تبعيض قائل شدهايم. در جاي جاي نهجالبلاغه نسبت به مسائل خانواده بهويژه در حوزه سبك زندگي تذكر داده شده است.
- فكر ميكنيد نهجالبلاغه ابزار مناسبي براي انتقال سبك زندگي حضرت به مسلمانان امروز هست؟
قرآن خود كتاب زندگي است؛ آن هم همان زندگي سالم و مورد نظر پروردگار. اما براي بهرهبرداري هر چه بهتر و بيشتر از اين كتاب زندگي، مفسري نياز است. پس چه مفسر قرآني بهتر از كلام امام و چه كتاب تفسيري بهتر از نهج البلاغه؟ از همين رو بايد گفت نهجالبلاغه هم كتاب زندگي است، در واقع نهجالحياة است يعني روش زندگي است. روش زندگياي كه در نهجالبلاغه آمده، برگرفته از خود قرآن است چرا كه امام در مكتب قرآن تربيت شدهاند و علوم الهي را از خود قرآن دريافت كردهاند.
اين نشان ميدهد كه قرآن و نهجالبلاغه مجموعهاي هستند كه با هم معنا ميشوند. امام، قرآن ناطق است و قرآن را تفسير كردهاست كه بخشي از آن در نهجالبلاغه و بخش ديگر در احاديث آمده است. حقيقتا بايد گفت بدون نهجالبلاغه و تفسير ائمه، قرآن كاملاً تفسير نميشود. سخن و تفسير امام ميتواند آن سبك زندگي عالي انساني را در اختيار نسل امروز بگذارد تا با استفاده از آن زندگياي سرشار از رحمت و بركت را براي خود ترتيب دهند.
- رعايت حدود
درست است كه امام، انسان سادهاي بودند و زندگي سادهاي داشتند ولي ما نميتوانيم بهطور كامل خودمان را با امام مقايسه كنيم. در زمان امام، بعضي از اصحاب امام خواستند مانند ايشان باشند؛ زن و زندگيشان را رها كردند و به بيابان رفتند و روز را روزه و شب را به نماز و عبادت پرداختند.
خانوادهشان به نزد امام رفتند و از شوهرانشان شكايت كردند كه آنها ما را رها كرده و رفتهاند. امام ناراحت شدند و مردم را خبر كردند و مردم كه جمع شدند، فرمودند كه من مثل شما هستم و مثل شما زندگي ميكنم ولي شما مثل من نميتوانيد باشيد، يعني ما نميتوانيم عينا مثل امام باشيم كه تمام زندگيشان را دادند و آنطور زندگي فقيرانهاي داشتند. ما وظيفه نداريم هرچقدر داريم بدهيم و خودمان دستخالي به خانه برويم. امام طوري زندگي ميكردند كه وقتي مردم به زندگي ايشان نگاه ميكنند نگويند كه امام دارد از امكانات بيتالمال استفاده ميكند.
- شهروند مسئول
امام علي(ع) غير از جنبههاي حكومت و قضاوت، جنبههاي تربيت، هدايت و رشد مردم و اصلاح اخلاق و رفتار و حتي كمك به ديگران را نيز مدنظر داشتند. اين را از رفتارشان ميتوان درك كرد. در تاريخ نقل شده است كه يك روز اميرالمؤمنين(ع) در بعدازظهر تابستان ميروند گشتي در شهر بزنند تا از وضع شهر و مردم آگاه شوند. ديدند صداي زني ميآيد كه گريه ميكند. امام ميفرمايند چه اتفاقي افتاده است؟ ميروند سراغ او. آن خانم ميگويد كه همسرم مرا كتك زده و از خانه بيرون كرده است. اينجا ديگر امام نميگويند بهعنوان رئيس حكومت پليس را خبر كنيد، بلكه ميروند در خانه را ميزنند. مردي بيرون ميآيد كه همسر آن زن بود و امام را نميشناخت. امام، او را موعظه ميكنند. آن مرد ميگويد كه شما دخالت نكنيد، همسر خودم است و حتي اگر بخواهم او را ميكشم. در برابر لحن صميمانه و تربيتي امام، به امام گستاخانه توهين كرد درحاليكه امام هرگز بر او پرخاشگري نكردند. در ادامه بحث، آن مرد از سلام و عليكهايي كه مردم رهگذر با حضرت ميكردند متوجه شد كه ايشان اميرالمؤمنين است. از جايش برخاست و عذرخواهي و اظهار شرمساري كرد و گفت چشم و زير پرو بال همسرش را گرفت. اين نمونهاي است كه حضرت بهعنوان يك شهروند مسئول، الگو ميشوند كه مردم بايد اينگونه باشند و نسبت به اتفاقات دور و برشان بيتوجه نباشند. هر انساني نسبت به ديگران وظيفه دارد تا آنجا كه ميتواند، خيرخواه باشد و رفع مشكل كند. شواهد زيادي داريم كه امام در اينگونه موارد اينطور برخورد ميكردهاند.