داييرضا هم عبايش را تا زده و گوشهاي گذاشته. ما را كه ميبيند عباي مشكي را روي دوشاش مياندازد و تعارف ميزند كه روي موكت پهن شده گوشه حياط بنشينيم. روي سرمان طاقي از درخت انگور، سايه انداخته و شاخههاي سبز به تن نردههاي آهني پيچ خوردهاند. حاجرضا روحاني است و بهعنوان دايي خانواده از رسمي ديرينه در خانواده پدرياش برايمان ميگويد؛ رسم افطار دادن. او باور دارد كه سفرههاي خانوادگي، دوستي و صميميت را بين اعضاي خانواده بيشتر ميكند. همين سفرهها، بهانهاي براي صلهرحم ميشود و ائتلاف بيشتري بين اقوام و خويشان شكل ميگيرد. آقاي سليماني هم كه داماد بزرگ خانواده است، اضافه ميكند: قديمها مردم سادهتر ميگرفتند زندگي را. گاهي حتي با يك استكان چاي، خرما، نان، پنير و سبزي سفرههاي افطاري پهن ميكردند. اگرچه ساده اما باصفا بود. الان سفرههاي آنچناني پهن ميكنند و همين ماجرا، رفتوآمدها را كم ميكند. بچهها هم وقتي ميآيند به خانه بزرگترها، يا سرشان توي گوشي است يا تبلت.
- به ياد آقاجان
حاجمامان، مادربزرگ مادري مهدي برادران است. آقامهدي با گذاشتن عكسي دستهجمعي از افطاري خانوادگيشان در صفحه اينستاگرام خودش، ما را به سفرهاي صميمي و خانوادگي دعوت كرد. او تعريف ميكند: مادربزرگم حدود 44 سال مراسم افطاري را به ياد مرحوم پدربزرگ برگزار ميكرد. كارت دعوتي را نشان ميدهد كه تاريخ آن سال 80 درج شده و مربوط به سيوچهارمين مراسم يادبود پدربزرگش ميشود؛ آقاجان.
آقايمهدي توضيح ميدهد كه حاجمامان، 5 سال پيش به رحمت خدا رفت اما هنوز بازماندگان به برپايي سفرههايي كه به ياد پدربزرگ و دورهمنشيني اعضاي خانوادهشان پهن ميشد پايبند هستند. حاجمامان خيلي زود بيوه شد اما تا لحظه مرگ يعني 48 سال بعد از مرگ همسرش، سفرههاي نذري به ياد او برپا ميكرد. مادربزرگ با خودش عهد كرده بود كه نيمي از حقوق بازنشستگي پدربزرگ را كنار بگذارد تا هر سال به ياد او، سفره افطاري پهن كند.
ميان بحثمان، پسرداييها، خالهها، شوهرخواهرها و خواهرزادهها و ديگر اعضاي فاميل به جمع ما اضافه ميشوند. ميآيند و بعد از خوش و بش با ميزبان كه پسر بهجتخانم است، مردها به طبقه اول و زنها به طبقه دوم راهنمايي ميشوند. وارد جمع خانمها ميشوم، نزديك اذان است و همه به تكاپو افتادهاند كه سفره را رنگينتر كنند؛ سفرهاي پر از رنگ و طعمهاي به يادماندني كه شايد فرق چنداني با سفرههايي كه در خانههايمان پهن ميشود نداشته باشد اما مهم اين دور هم بودنهاست كه مزهاش زير زبان و در ذهنها ماندگار ميشود.
بهجتخانم تعريف ميكند: افطاريهاي مادرم حال و هواي خوشي داشت. انگار طعمهاي آنزمان جور ديگري بود خيلي به جان مينشست.
- خاطراتي كه سر سفرهها زنده ميشود
همه در پهن كردن سفره افطاري، مشاركت ميكنند. آقامهدي ميگويد: هرشب جايي، خانه يكي افطاري دعوت هستيم. يك گروه تلگرامي خانوادگي داريم كه قرارهاي افطاري را آنجا هماهنگ ميكنيم تا الان كه روزهاي آخر ماه رمضان است، من در خانه خودمان افطار نكردهام، اگر هم جايي دعوت نباشيم، بساط افطاري را برميداريم و ميرويم پارك تا در كنار مردم، روزهمان را باز كنيم.
به باور او، افطاري يك فرهنگ است علاوه بر اينكه افطاري دادن ثواب دارد، بسياري ازخاطرات ما در افطاريها شكل ميگيرد. نوعي ديد و بازديد هم محسوب ميشود. آنها اصالتا آذري هستند و تأكيد دارند كه سفرههاي افطاريشان، بهترين سفره آنها طي سال باشد چون مهماننوازي را دوست دارند. ضمن اينكه تأكيد ميكنند اين حفظ آبرومندي، گرفتار تجملاتشان نكند چرا كه سفرههاي ساده، افطاريهاي خانوادگي را باب ميكند.
خانواده «برادران» در مسجدي كه موقوفه پدر مرحومشان است، سفرههاي افطاري سادهاي را پهن ميكنند. اين مسجد، مسجد خانوادگي آنهاست و اگر نذر و نيازي داشته باشند، اولويتشان اين مسجد است. هر شب در اين مسجد، سفره افطاري كه شامل نان، سبزي، گردو، چاي، خرما، كشمش و سوپ ميشود را پهن ميكنند تا نمازگزاران بعد از اقامه نماز، افطار كنند. بعضي از اهالي محل بسيار مقيد هستند كه پيش از افطار كردن بايد نماز جماعت اول وقت را در اين مسجد به جا بياورند. خانواده برادران در مسجد پدري، هر شب بهطور متوسط ميزبان 160 نفر روزهدار هستند كه حدود 250هزارتومان هزينه دارد كه آن هم از محل صندوق خانوادگي يا مسجد، تأمين ميشود.
- محبت و يگانگي را ياد ميگيرند
با اينكه حاجمامان ديگر در بين آنها نيست اما سنت و منش او باقيمانده است و اين يعني ياد مادربزرگ زنده است؛ بهويژه سر سفرههاي افطاري خانوادگي كه حاج مامان، عاشق صفاي آن بود.
همسايه آقاي برادران هم آمدهاند طبقه بالا، جايي كه خانمها در تكاپوي آمادهسازي سفره افطار هستند. زن همسايه ميگويد: اين رسمها خوب است چون بچههايمان ياد ميگيرند كه اعضاي خانواده چقدر به درد هم ميخورند و ميتوانند به داد هم برسند. در اين جمعها از احوال هم جويا ميشوند، مشكلاتشان را به هم ميگويند و اگر كمكي از كسي ساخته باشد، دريغ نميكند.
دختر همسايه هم اضافه ميكند: وقتي اعضاي خانواده يكديگر را زياد ببينند، حرمتهايشان حفظ ميشود. بهجت سليمي، مادر آقاي برادران است. زني خوشرو كه با 72سال سن، پرانرژي در برنامههاي خانوادگي و خير، مشاركت ميكند. او ميگويد: بچهها و كوچكترها در اين جمع خانوادگي، محبت و يگانگي را ياد ميگيرند.
غذاي اصلي، دسرها و تزئينات سفره را زنها و دخترها تهيه كردهاند؛ غذايي با دستپخت اعضاي خانه كه اگرچه كمي دردسر دارد اما مزهاش چنان دلچسب است كه به غذاي بهترين رستورانهاي شهر هم ميارزد. بهجتخانم تعريف ميكند: دستپخت حاجمامان خيلي خوب بود، خدا بيامرزدش. مادرش حدود 5 سال پيش از اين دنيا رفته و هنوز همه فاميل به نيكي از او ياد ميكنند، هنوز طعم غذاهايش زير زبان مهماناني كه سر سفرههاي افطارياش مينشستند، هست. بهجتخانم ميگويد: حاجمامان با عشق و مخلصانه سفره ميانداخت، شرايط مالي آنچناني هم نداشت اما مقيد بود كه بهترين غذا را به مهمان بدهد و بهترين پذيرايي را در سفرههاي ماه مبارك رمضان داشته باشد. او تعريف ميكند: آن زمان حقوق بازنشستگي پدرم چندان زياد نبود ولي مادرم مقيد بود كه حقوق پدرم را نصف كند و ميگفت كه اين بخش مال آقاجان است و اين بخش مال خودم. با مجموع آن پول طي سال، سفرهاي مفصل در ماه مبارك رمضان پهن ميكرد. مثلا اگر با آن نصف پول چيزي ميخريد ميگفت كه من از پول آقاجان خرج كردم. مادرم در ماه رمضان سفره بزرگي پهن ميكرد. الان ما هم دلمان ميخواهد آن كارها را بكنيم و همان فضاي صميمي را داشته باشيم اما نميدانم چه شده كه ديگر اين جمعها مثل قديمها باصفا نيست. همه عشق مادرم همين دورهم بودنها بود، انتظار ميكشيد كه رمضان برسد و سفره افطاري برپا شود.
- ياد سفرههاي حاج مامان بخير
با اينكه چند سال از فوت حاجمامان ميگذرد اما بسياري از اهل خانه، همين كه اذان ميگويند، پيش از گذاشتن خرما در دهانشان، زير لب ذكري به ياد آن مرحومه زمزمه ميكنند. بهجتخانم ميگويد: هنوز هم ميگويم ياد سفرههاي حاجمامان بخير. سفره مفصل حاجمامان كه به ياد آقاجان پهن ميشد در روز 27 ماه مبارك رمضان بود. آقاجان روز عيد فطر سال 46 به رحمت خدا رفت و بعد از آن تا سال 90 كه عمر حاجمامان به دنيا بود، به ياد همسر سفر كردهاش، نذري بزرگي داشت كه همه فاميل را دور هم جمع ميكرد، فاميلي كه تعدادشان گاه به بالاي 300 نفر هم ميرسيد. تا پيش از اينكه بيماري، حاجمامان را زمينگير كند، همه كارها را خودش انجام ميداد. تا 85 سالگي سرپا بود و كارهاي سفره را بهعهده ميگرفت. دخترش ميگويد: از فردا روزي كه افطاري ميداد. خرج افطاري سال بعد آقاجان را جدا ميكرد.با اينكه بيمار بود اما با عبادت و قرآنخواني، روحيهاش را حفظ كرده بود و به عشق اينكه در رمضان سفرههاي افطاري را برپا ميكند، روزهاي سخت بيماري را تحمل ميكرد. بهجتخانم تعريف ميكند: گاهي به حاجمامان ميگفتيم كه آقاجان خيلي سال است فوت كرده، ولش كن ديگر! ميگفت من عاشق پدرتان بودم و تا آخر عمرم به يادش هستم.
- دمي در دنياي واقعي
بهجتخانم، رابطه خوبي با ابزارهاي مدرن ارتباطي ندارد و معتقد است كه هنوز آن تأثيري كه ديدار چهره به چهره دارد، هيچ وسيله ارتباطي ديگري ندارد. بيتعارف به كوچكترها ميگويد كه در مهمانيها، گوشيهايشان را كنار بگذارند و رخبهرخ با هم صحبت كنند. البته در افطاريها چون همه خوردنيها را خودشان درست ميكنند آنقدر مشغول ميشوند كه ديگر فرصتي براي وصل شدن به دنياي مجازي را ندارند.صداي اذان از تلويزيون پخش ميشود. زنها، چادر رنگي گلدار به سر ميكنند تا نماز اول وقت را بخوانند. داييرضا هم نماز جماعت را براي مردها برگزار ميكند. حاجمامان 5 تا پسر و 3دختر دارد كه هر كدامشان بنا به وسع و زماني كه دارند، مصرند اين دورهمنشيني را حفظ كنند؛ مجالسي ساده و صميمي كه ارتباط قديميها را با هم محكمتر ميكند و اعضاي جديد خانواده را به بقيه معرفي.
آقامهدي تعريف ميكند: يكي از آشنايان دور بدهي بالا آورده بود، چكها به نام خانمش بود، به 100ميليون تومان پول نياز داشت. در گروه تلگرامي خانوادگي، موضوع مطرح شد، پول جمع كرديم و مشكل آن بنده خدا حل شد.
مسائلي از اين دست در همان مسجد خانوادگي هم مطرح ميشود. خانواده برادران و سليمي چند گروه خانوادگي در تلگرام دارند، جمعي كه شامل همه اعضاي فاميل ميشود و جمع كوچكتري با نام «بابابزرگ» كه اعضاي آن شامل فرزندان و نوههاي آقاجان است. در اين گروههاي مجازي، جوياي احوال هم ميشوند، اگر يكي مشكلي داشته باشد، گره از كارش ميگشايند عكس سفرههاي افطاري و دورهميهاي خانوادگيشان را براي هم ميفرستند و قرار مهماني و افطاريهايشان را هماهنگ ميكنند. آنها از اين فرصت مجازي براي دمي با هم بودن در دنياي واقعي استفاده ميكنند.