مایهی آبرویش پیش همه اهل محل
به پولیپش(1) برسم مانع خُرخُر بشوم
یا مهندس بشوم غبغب خود باد کنم
مثل یک بادکنک بمب تک بر بشوم
تا پدر پز بدهد با پسرش در همهجا
دکور خانه شوم جزء عناصر بشوم
باجناقش بشود سوسک و من لنگهی کفش
بر سر خلوت او پارهی آجر بشوم
نظر مادرم این است به شهرت برسم
بدهم پول و هنرپیشه و دوبلور بشوم
توی دنیای هنر یکشبه از راه جدید
گفته باید بروم، گرچه کتکخور بشوم
گرچه یک ثانیه بازی بکنم نقش هویج
یا که دلقک بشوم یا که تمسخر بشوم
ظاهراً عامل روکمکنی عمه منم
مادرم کیف کند غرق تشکر بشوم
ولی افسوس که من آرزویم اینها نیست
نه به اینها بدهم گوش نه دلخور بشوم
تا مهندس شدنم راه درازی دارم
واقعاً چیز بعیدی است که دکتر بشوم
در کتکخورشدن و نقش هویجی نان نیست
سایهی سر پدرم باشد و نانخور بشوم
عشق من شعر نوشتن, هنرم شاعری است
در افق خیره شوم محو تفکر بشوم
گرچه در دفتر و خودکار نه آب است و نه نان
ژست دارد که من از باد هوا پر بشوم
1. پوليپ: (در اين شعر) رشد غيرطبيعي تودههاي خوشخيم بيني
تصويرگري: آلاله نيرومند