گرچه از نگاه خداوند هستي، در عبوديت و بندگي، هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و هر آنچيزي را كه از فضائل انساني و آسماني، براي مردها ميشمارند، براي زنان نيز قابل شمارش است اما به هر تقدير، در ساحت زندگي زميني و اجتماعي، به اقتضاي جنسيت، تفاوتهاي جدياي بين زن و مرد وجود دارد.
زن نماد احساس و عاطفه و مرد نماد قدرت و مديريت است. از همين زاويه است كه در احكام دين، بين اين دو موجود، تفاوتهايي پيشبيني شده است؛ مثل تفاوت در ميزان ارث و ديه و امكان قضاوت و مرجعيت؛ چرا كه يكي از اهداف احكام دين، ساماندادن به زندگي اجتماعي مردم است.
اما برخي روشنفكر نماها، اصرار دارند زن ايراني را نماد مظلوميت، فلاكت و بدبختي نشان دهند. آنها بهعنوان نسخه شفابخش، تئوريهايغربي و عموماً فمنيستي را تبليغ ميكنند؛ الگوهاي شكستخوردهاي كه غربنشينان را نيز به راهحل جويي و عبور از نسخههاي قديمي وادار كرده است.
البته نبايد كتمان كرد كه در زندگي زنان ايراني، چالشهاي زيادي مشاهده ميشود؛ تنگناهايي كه گاه در مصاف با «سبك زندگي مدرن»، حتي جنبههاي متضاد (پارادوكسيكال) پيدا ميكند.
به همين دليل لازم است در قالب برنامههاي كاربردي رسانهاي، سبك زندگي زنانه در ايران مورد بررسي و واكاوي قرار گيرد. بهتر آن است اين برنامهها بهصورت مجزا تيپهاي گوناگون زنان را بررسي و تصوير كند؛ كودكان (دختربچههاي زير 9سال)؛ دانشآموزان دختر (با تأكيد بر دختران دبيرستاني)؛ دانشجويان دختر؛ زنان جوان شاغل (در 2 قسمت شاغلان مجرد و شاغلان متأهل)؛ زنان جوان خانهدار؛ مادران خانهدار؛ زنان پولدار شمال شهري؛ زنان ميانسال و مسن.
آن وقت ميشود با محورهاي معين به سراغ هر كدام از اين گروههاي زنانه رفت و سبك زندگي آنان را مورد پرسش قرار داد: گذران اوقات فراغت، ارتباط با نسل قبل، اشتغال، سلامت جسمي و رواني، تدين و اعتقادات، فعاليتهاي اجتماعي و ... .