شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۷
۰ نفر

همشهری دو - شیدا اعتماد: بشر از بد تولدش در این کره خاکی، میرا بوده است.

مرگ

با اين همه به مرگ عادت نمي‌كند. مرگ هنوز برايش با يك اندوه عظيم و يك شگفتي همراه است. مرگ اطرافيان مانند مصيبتي بر سرش نازل مي‌شود و تمام زندگي‌اش را تحت تاثير قرار مي‌دهد. شايد به‌خاطر ماهيت برگشت‌ناپذير و قطعي مرگ است كه تصورش اين همه سخت و دردناك است.

از مرگ به‌عنوان كوچ كردن به سراي ابدي ياد مي‌كنند و در برابر ابديتش تمام خانه‌ها موقت مي‌شوند. بي‌قراري بشر شايد از همين باشد كه تمام عمرش را براي به‌دست آوردن چيزي سپري مي‌كند كه مالكش نيست. مالكيت در برابر مرگ رنگ مي‌بازد و از بين مي‌رود. انسان‌ها مي‌ميرند و خانه‌هايي را كه روي زمين ساخته‌اند جا مي‌گذارند و مي‌روند. خانه‌ها مي‌مانند، بي‌آنكه نشاني روشن و مشخص از مالك فاني داشته باشند. شايد هم قاب عكسي بر ديوار اتاقي باشد كه در يك بازي كودكانه نقش زمين شود و بعد ديگر كسي يادش نيايد كه شيشه شكسته را تعمير كند و آن را سر جايش برگرداند. در اسباب‌كشي بعدي قاب شكسته دم در جا مي‌ماند و چند سال بعد ديگر كسي يادش نيست كه خانه به چه‌كسي تعلق داشت.

مرگ، با سياهي ترسناكش دور سر انسان‌ها مي‌چرخد، هر ازگاهي در خانه‌اي مكث مي‌كند و كسي را با خودش مي‌برد. اطرافيان در شوك ناشي از حادثه فرو مي‌روند و بعد دوباره به زندگي برمي‌گردند؛ اما اين مرگ است كه بايد به آن برگشت نه زندگي. تنها چيز قطعي در اين دنيا، مرگ است.

اگر مرگ‌انديشي، تفكر غالب باشد، ديگر خيلي از دويدن‌ها بي‌معني مي‌شود. خيلي از معيارها و ملاك‌هايي كه سر راه زندگي است رنگ مي‌بازد و اهميتش را از دست مي‌دهد. ديگر آن خانه گران‌قيمت با تزئينات و مبلمان عجيب و غريبش نمي‌تواند هدف باشد وقتي كه حتي يك تصوير از اين خانه را هم نمي‌شود در سفر ابدي همراه برد. خانة همه، دشت وسيع بي‌درختي است كه تا چشم كار مي‌كند اسم‌ها را روي سنگ‌‌هايش حك كرده‌اند و در مسير فراموشي خاك مي‌خورد. مشكل اينجاست كه انسان ميرا، خسته از اين همه دويدن بي‌آنكه از اين همه نزديكي مرگ، به نفع زندگي استفاده كند به تهي كردن زندگي‌اش از معني، بيشتر و بيشتر ادامه مي‌دهد.

کد خبر 342270

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha