برخي از اين كاسبان كه شايد ما اسمشان را مغازهدار، بازاري و... بگذاريم، كم از عابدان و عارفان الهي ندارند؛ چرا كه زندگي، معاش و كاسبي براي روزي حلال، خود بالاترين عبادت محسوب ميشود، آن هم كاسبياي كه به نوعي، خدمت به زائر هم محسوب شود. بودهاند افرادي كه از دل همين بازارها به خداي خويش نزديك و نزديكتر شدهاند؛ افرادي كه كسب رزق حلال بيش از هر چيز ديگر در كارشان اولويت داشته. در ايام دهه كرامت و ولادت امام رضا(ع)، فرصتي فراهم شد كه با چند نفر از اين كاسبان اطراف حرم گفتوگو كنيم تا بيشتر با حال و هواي كاسبي در همجواري با حضرت رضا(ع) آشنا شويم، آن هم در اين روزها كه مغازهداران اطراف حرم، حسابي سرشان شلوغ است.
- درآمد با دروغ، بركت ندارد
مغازه ما يكي از قديميترين مغازههاي بازار رضا بوده است. من از سنين جواني به همراه پدر در شغل عطرفروشي مشغول بودهام. ايشان يكي از بازاريهاي بااصالت و معتبر اطراف حرم هستند. ما از ايشان خلق و خوهاي زيادي در كاسبي كردن ياد گرفته و سعي كردهايم آنها را در كسب و كار خود پياده كنيم. يكي از آن اخلاقهاي پسنديده، تعطيلي مغازه براي اقامه نماز اول وقت است، بهطوري كه از چند دقيقه مانده به اذان مغازه تعطيل ميشود تا بعد از خواندن نماز، حتي اگر مشتريهاي زيادي در مغازه داشته باشيم. همانطور كه در پي آن هستيم كه عطرهاي بهروز را در اولين فرصت به مغازه بياوريم، به نماز اول وقت هم توجه ويژه داريم. بله، نماز اول وقت يكي از آن دسته اموري است كه براي بركت و رونق دادن به كاسبي خيلي مورد توجه بزرگان ديني ماست. همچنين راستگويي در زندگي بهويژه در كسب و كار موجب بركت به رزق و روزي است؛ بهعنوان مثال چند روز پيش، از كولر مغازه چند قطره آب در برخي از قوطيهاي عطر ريخته شد و آن عطرها را ديگر بهدست مشتري نميدهيم. چون غش وارد مال شده است و اگر آن را بهعنوان يك جنس سالم بفروشيم، دروغ گفتهايم و بعيد است درآمد حاصله از آن برايمان بركتي داشته باشد. امام علي(ع) ميفرمايند: «راستگويي اصلاحكننده هر كاري است» و چه خوب است كه معاش و درآمد آدم، اصلاح شود و مورد رضاي پروردگار قرار بگيرد، بهخصوص در جايي كه مشتري فرد عزيزي نزد خداوند باشد، همچون زائرين حضرت.
نام و نام خانوادگي: سيدمصطفي موسوي
سن: 43سال
سابقه كار: از سال 1330
كار: عطر فروشي
- از لطف تو، كمش ما را بس!
كسب و كار و بردن روزي حلال بر سر سفره براي زن و بچه، كم از عبادتهاي شبانهروزي ندارد. من از دوران جواني يعني همان اوايل انقلاب در همين مغازه كوچك و نُقلي مشغول بهكار و كاسبي بودهام؛ مغازهاي كه متراژش از 3متر تجاوز نميكند. الحمدلله راضي هستم از كار و درآمدم. كاري به كم و زياد درآمد و سودش ندارم، مهم اين است كه آنقدر بركت دارد كه من و خانوادهام، كمبودي در زندگي احساس نكردهايم. پدرم يك خصلت اخلاقي را به من گوشزد ميكرد، آن هم قناعت بود. مدام ميگفت انسان نبايد حرص مال دنيا را بخورد، چون اموال دنيا براي هيچكس باقي نمانده و نخواهد ماند. من خودم هر شب كه مغازه را ميبندم و راهي منزل ميشوم اين شعر را با خود مرور ميكنم «امروز كه گذشت هيچ از او ياد مكن، فردا كه نيامده است فرياد مكن». چون روزي ما براي هر روز مُقدراست، پس نبايد براي آن حرص خورد. امامصادق(ع) ميفرمايند: فهميدم روزي مرا ديگري نخواهد خورد، پس آرامش يافتم، يعني اگر هر كاسبي همين جمله را قاب كند و در جلوي چشمش در مغازه آويزان كند، حتما خيلي از كارهاي ناپسند در بازار را انجام نخواهد داد. برخي از بازاريها به نعمت امامرضا(ع) در مشهد توجه ندارند و اين موجب كفران نعمت ميشود. من روزانه نعمت همجواري با امام رضا(ع) و روزي خوردنم را بهواسطه وجود حضرت در مشهد، بارها و بارها شكر كرده و ميكنم. از الطاف امام رضا(ع)، همين براي من بس است، چرا كه بهواسطه همين روزي، فرزندانم در حال رشد در فضاي جامعه هستند؛ يكي دانشجو، يكي معلم و ديگري مهندس است. باز هم تأكيد ميكنم روزي ،كم و زيادش مهم نيست، بركتش مهم است و رزق حلال هميشه بركت را در پي خود دارد. من يك چنين رزقي را از خدا طلب ميكنم و بهواسطه امام رضا(ع) و زائرين، آن را دريافت كرده و ميكنم و هميشه خطاب به اين امام رئوف ميگويم: «از لطف تو، كمش ما را بس».
نام و نام خانوادگي: حاجاصغر طلوع
سن: 68سال
سابقه در بازار: 35سال
كار: فروش تسبيح و انگشتر
- قبل از هر كاري با مشتري دست ميدهم
در ابتداي جواني، تحتتأثير فضاي جامعه من هم به دانشگاه رفتم و همچون بقيه جوانها به تحصيل پرداختم و موفق به كسب مدرك ليسانس در رشته كشاورزي شدم. بعد از فارغالتحصيلي و گذران دوره خدمت و سربازي، اين روحيه را نداشتم كه حتما و فقط بهدنبال كاري اداري و اصطلاحا پشت ميزي باشم. با مشورت با اعضاي خانواده و دوستان، مشغول بهكار در بازار شدم. خيلي دوست داشتم حالا كه به عرصه كار آزاد و بازار وارد شدهام در اطراف حرم مغازهاي را براي كسب و كار مهيا كنم. خيليها مخالف بودند كه در اين فضاي شلوغ و با اجارههاي سنگين كارم را آغاز كنم. ولي با استخاره و توكل به خدا در مغازهاي پشت بازار رضا كارم را شروع كردم. كار در اطراف حرم براي من خيلي دلنشين است. اصلا همين كه مشتريهاي مغازه، غالبا زائر امام رضا(ع) هستند، خودش موجب بركت در زندگيام شده است. همين گپ و گفت با زائران آدم را سرزنده ميكند.چند وقت پيش جايي خواندم كه انسان وقتي با انسان ديگري دست ميدهد، همين دست دادن موجب تبادل انرژي ميشود؛ يعني اگر شما خسته و كسل باشيد و با يك شخص ديگر كه پر از انرژي مثبت است دست بدهيد، آن انرژي به شما نيز منتقل ميشود. باتوجه به اين متن، تصميم گرفتم كه از اين پس با زائران آقا، قبل از شروع بحث راجع به خريد، دست بدهم و احوالپرسي كنم تا از حال معنوي و خاص زائرين آقا، من هم بهرهمند و در زيارتشان سهيم شوم. حال بعد از گذشت 2سال از تصميم آن روز مبني بر ورود به بازار، خوشحال و راضي هستم؛ چون هم كسب معاش ميكنم و هم به زائرين امام رضا(ع) خدمت ميكنم. اين خدمت كردن با فروختن جنس خوب و راهنمايي صحيح زائرين، در كار بازاريها ميتواند نمايان شود.
نام و نام خانوادگي: جمال بيجاري
سن:26سال
سابقه كار در بازار: 2سال
كار: فروش سجاده و پارچههاي گلدوزي شده
- مشتري ما مهمان امام رضاست
انسان هر كجا كه باشد، خدا روزياش را ميرساند. انسان كه هيچ، حتي روزي حيواناتي همچون مورچه هم تعيينشده و به او ميرسد. اما اين رزق و روزي خوردن بهواسطه امام رضا(ع) چيز ديگري است. كسب روزي مقابل حضرت، من را دچار شرم ميكند بهطوري كه تمام سعي و تلاش من در كاسبي اين است كه چون اين روزي، بهواسطه آقا و زائرانش به ما ميرسد خالصتر و به دور از غش و ناخالصي باشد؛ چرا كه فضاي معامله ناخالص در شغل آبميوهفروشي، شايد بيش از هر شغل ديگري نمود داشته باشد.
ما كاسبان اطراف حرم بايد حواسمان به اين روزي و نعمت بزرگ باشد. البته يك نكته را هميشه بهخودم يادآوري ميكنم، آن هم اينكه روزي كه حتما مال و پول نيست، اصلا همين كه هر روز چشمام به گنبد ميخورد خودش روزي است. واقعا براي من نعمت بزرگي است كه همانطور كه كار ميكنم، ميتوانم گنبد آقا را هم تماشا كنم و رو به گنبد سلامي عرض كنم.
بركاتِ كاسبي در كنار حرم، كم نيست. بزرگترينش هم همين است كه مشتريان ما مهمانان امامرضا(ع) هستند. من وقتي ميبينم شاگردان و يا ديگر مغازهداران با زائرين بحث و يا دعوايي ميكنند فوري ميگويم بهخاطر همسايهمان آقا امام رضا(ع)، چيزي به او نگو؛ درست مثل زماني كه مهماني براي همسايهتان ميآيد و مثلا ماشينش را جلوي در پاركينگ خانه شما پارك ميكند. در اين شرايط آدم چيزي به مهمان همسايه نميگويد، فقط و فقط بهخاطر همسايه. حالا ما هم كه مجاور و همسايه حضرت هستيم بايد بهخاطر همسايهمان امام رضا(ع)، هواي مهمانانش را داشته باشيم. من خودم به رابطه با زائرين آقا، ولو در حد يك سلام عادت كردهام. بهطوري كه موقعيتهاي شغلي ديگري براي من در مناطق ديگر فراهم بوده است ولي من اصلا دوست نداشته و ندارم از اين منطقه جدا شوم. چون تا زماني كه امام رضا(ع) هست بازار ما خوب و سراسر بركت است. شايد باورتان نشود، من وقتي شبها كه مغازه نيستم، از تلويزيون حرم آقا را كه ميبينم، عجيب دلم ميگيرد. همسرم ميگويد تو كه صبح تا شب چشم به گنبد داري چرا دلت ميگيرد؟ در جواب ميگويم هر چه نزديكتر به آقا باشي، دورياش هم بيشتر به چشم ميآيد. بدون شك كسب روزي حلال آن هم روبهروي گنبد آقا، بزرگترين سعادت در زندگي من است.
نام و نام خانوادگي: رضا پديدار
سن: 28سال
سابقه كار: 10سال
كار: آبميوه و بستنيفروشي