اين شخص مدتي در صحرا گشت و به حال خود و رشته بيارزش و دانشگاه پرتي كه در آن درس ميخواند، افسوس خورد اما وقتي كه در كنار يك آبشار كوچك نشسته بود متوجه شد قطرههاي آب كه از ارتفاع زيادي روي سنگ چكه ميكنند توانستهاند سنگ سخت را سوراخ كنند. اينجا بود كه طالب علم ما، درس بزرگي گرفت و فهميد هرچقدر هم كه يك واحد را «بيفتد» بايد باز هم آن را انتخاب كند تا جايي كه استاد شرمنده شود و نمره 10را به او بدهد. بنابراين به دانشكده برگشت و توانست نهتنها ليسانس را به پايان برساند بلكه به فوقليسانس و مدارج بالاتر هم راه پيدا كرد و به جايي رسيد كه الان در يكي از مؤسسات تحقيقاتي مشغول به كار است.
اين حكايت مربوط به زماني بود كه طبيعت بهدست بشر نابود نشده بود و امكان داشت با دورشدن از شهر و كمي قدمزدن، چشمه و رودخانه و قنات پيدا كرد. اما فكر نكنيد كه راه دريافت حكمت و معرفت بسته شده است. اگر دل عبرتبين داشته باشيد ميتوانيد از همين آبنماهاي درون پاركها و فضاي سبز شهرهاي بزرگ، براي درك دنياي اطراف، كلي درس بياموزيد. براي نمونه ميتوانيد روند ساخت يك آبنماي بزرگ را از موقعي كه پروژه در محله خودتان اجرا ميشود تا چند سال بعد دنبال كنيد. اول زمين اطراف صاف و به دقت سنگفرش ميشود. بعد حوض و فواره و بقيه تجهيزات نصب و به لوله آب و كنتور برق مخصوص فضاي سبز متصل ميشوند و روزي كه همهچيز در جاي خود قرار گرفت آبنما شروع بهكار ميكند و بچههاي كوچك محله از ديدن آن ذوق زده ميشوند. با گذشت زمان فواره رسوب ميگيرد، گير ميكند و آب را به شكل نامنظم به اطراف ميپاشد. بعد از يك سال آبنما از شكل خود خارج شده و تمام اطراف آن، جريانهاي متعدد آب كه راه خود را باز كردهاند، ديده ميشود. با گذشت چند سال آبنما بهدليل درست استفاده نكردن و مراقبت نكردن از آن از بين ميرود. ميبينيد كه الان از يك آبنماي ساده هم ميشود درسهاي زيادي درباره جريان زندگي روزمره و قوانين آن آموخت.