همشهری‌آنلاین-اصغر فردی: کنگره روز ملی شعر و ادب و تجلیل شهریار ،قرار است روز شنبه ۲۷ شهریورماه در تالار وحدت برگزار شود.

اصغر فردی، ادیب و شاعر که سالیان سال حشر و نشری مستمر با استاد محمدحسین شهریار داشت و شهریار او را پسر فرهنگی و ادبی و شعری خود می‌خواند، در یادداشتی که اختصاصا به همشهری آنلاین داده است، به پیشینه روز شعر پرداخته است که از نظر شما گرامیان می‌گذرد.

  • چرا روز ملی شعر و ادب به نام شهریار شد؟

سال‌ها پيش كه لايحة تعيين روز ملي شعر و ادب براي تصويب به مجلس تقديم شد و از مجلس گذشت، افكار عمومي كشور و مخصوصاً جامعة ‌ادبي با تابلوي عجيبي مواجه شد. حيرت‌آور بود كه اهل شهر با وجود اشتغال با ظرائف سحن و نكته‌طرازي اينچنين در واضحات به سهو و خطا افتند.

اصل ماجرا اين بود كه در تقويم رسمي كشور براي موضوعات مختلفي مانند ترك سيگار و مبارزه با سل روزهاي معيني موجود بود، ‌اما براي شعر و ادب كه شايد ايران خاصيت ممتازي به اين درجه ندارد هيچ روزي معين نبود. يعني ايران اگرچه در موجودات طبيعي با گربه و در ثروت مادي با نفت و هنرهاي صناعي با فرش، مشتهر است، اما در حوزة فرهنگ، شعر و ادب آن زبانزد بشريت است كه ميزان اهميت این يك بر ديگر موارد غالب است. بنابر اين بايد خيلي سال‌ها پيش‌تر روزي هم براي شعر و ادب در تقويم درج مي‌شد.

بعد از درك اين ضرورت و پذيرش اصل موضوع، فرعي مطرح مي‌شد كه اين موضوع و عنوان را بر چه روزي از تقويم سال از يكم فروردين تا 29 اسفند بنشانند. البته كه بايد با چنين عنواني با واقعه‌اي رخ‌داده در آن روز تناسبي مي‌داشت. مثلا هفتة دولت با شهادت دو دولتمرد و يا روز قضا با شهادت رئيس ديوان عالي كشور تناسب يافته است. پس سالمرگ يا سال‌روز درگذشت يك چهرة ادبي محمل مناسبي‌ست كه سابقة فراواني نيز دارد. اينك كدام چهرة ادبي مشهور و موجهي موجود است كه روز سالگرد درگذشتش و يا ولادتش معلوم باشد؟مي‌دانيم كه گاه حتي يك دهة تولد و وفات بسياري از شعراي بزرگ ايران معلوم نيست و همواره از سوي مؤلفين و محقيقين تاريخ ادبيات و تذكره‌نويسان محل اختلاف بوده است، تا چه رسد كه روز معين و قاطعي معلوم باشد. پس در اين ميان تنها شانس موجود تمركز بر روي شاعري معاصر است كه تاريخ ولادت يا درگذشت او را بستر اين روز كرد. در بررسي از ميان شاعران معاصر هم لازم نيست تأملي كرد چون مشهورترين و موجه‌ترين شاعر معاصر استاد شهريار است.

انصافاً كدام‌يك از شعراء معاصر به‌ اندازة اين شاعر از شهرت و محبوبيت عام برخوردار است؟ البته در اين دايره اختلاف نظر در ميان برخي نيز ممكن است پديد بيايد كه به‌ قول شاعر بزرگ معاصر آقاي ابتهاج (سايه) هر كسي جز شهريار را هم برمي‌گزيدند بالاخره كساني می گفتند چرا او و شاعري كه من معتقدم نه؟ اما در اين كه شهريار محل اجماع خواص و عموم مردم است ديگر جاي بحث و اختلافي نمي‌تواند باشد؟، مگر اينكه كساني به‌جاي شعر ديگر مسائل نامربوط را به‌عنوان دليل ناخشنودي‌ اقامه كنند. مثلاً كسي دربارة همدلي شهريار با امام خميني و حمايتش از انقلاب و نظام ناراحت باشد، اما اين با موضوع ربطي ندارد، همچنان كه قاطبه و اكثريت قاطع همان معترضان نيز خود در شأن ادبي شهريار بالاتفاق حرفي نداشتند.

اما برخي نيز ايرادات غيرموجهي پيش راندند كه مثلا چرا سالگرد درگذشت و مرگ؟ كه اين ديگر خيلي دليل خُنكي بود. وقتي متون اعتراض و اظهارات ناخشنودان را مرور مي‌كنيم، مي‌بينيم كه تقريبا همه در درك اصل مطلب و به‌قول امروزي‌ها در فهم صورت مسئله مشكل داشته‌اند. مثلاً موضوع گروهي متفقا اين بود كه چرا با وجود فردوسي و حافظ و مولوي، شهريار را شاعر ملي برگزيدند و برخي از همين گروه اضافه مي‌كردند كه مگر دولت يا حكومت مي‌تواند شاعر ملي برگزيند.

ابن گروه حتي به عنوان مصوبه اعتنائي نكرده‌اند كه بدانند اينجا كسي شاعر ملي برنگزيده و اساساً مسئله انتخاب شاعر ملي نيست كه اگر هم چنين بود اصولاً شهريار حاجتي به انتخاب كسي براي اين عنوان نداشته و دهه‌‌هاي طولاني‌تري پيش از اين و پيش از حيات همين معترضين شهريار شاعر ملي بوده است. ديگر اينكه اگر هم كسي شاعر ملي انتخاب كرده باشد باز مغلطه‌اي ديگر رخ داده و اين هم تازه حكومت و دولت نبوده و مجلس بوده كه خانة ملت است و نمايندگان ملتند. ملت غير از اين، از چه راهي بايد حرف بزنند؟ رفراندوم برگزار كنند كه ما شهريار را بيشتر از ديگر آقا شاعر خود مي‌دانيم و به‌خدا يك خط شعر ديگر آقايان ناراحت را از بر نيستيم، اما با شعر شهريار عاشق شده‌ايم، مناجات كرده‌ايم، خالكوبي‌ كرده‌ايم، پشت نان‌داني و كاميون و وانت‌هايمان نوشته‌ايم و ...
بله، عجيب اين بود كه امر تقارن روز مناسبي با روز ملي شعر و ادب با تصور غلط «انتخاب شاعر ملي» مشتبه شد. كمي عبارت «ملي» را پيش و پس خواندند. اما آيا واقعاً اينهمه درك نادرست و معلوليت در فهم يك جمله را مي‌توان باور كرد؟ يا مشكل در جاي ديگر بود؟

همين زمره در چند نام داراي اختلاف بودند. اسامي بسياري شاعران از سوي هر كسي براي همين درك نادرست و توقع موهوم مطرح شد. از فردوسي و حافظ و خيام و سعدي و مولانا و نظامي و انوري تا سپهري و نيما و شاملو و فروغ فرخزاد و ... عجيب بود كه اينها با طرح اسامي شعراي متقدم در حال ايجاد خطاي هاله بودند كه شنوندة اين اسامي بگويد: خوب البته كه حافظ شاعر بزرگتري بوده و ... در حالي‌كه آخر موضوع اين نبوده است. بي‌توجهي ديگر آن ذوات اين بود كه براي هر يك از اين شعراء متقدم و كلاسيك فارسي مانند حافظ و سعدي و خيام و فردوسي روز مخصوصي در تقويم مقرر است و چنين نيست كه بگوئيم ما براي سعدي روزي نداريم ما ....

مطلب ديگر اين‌كه اصولاً چرا يك دورة معاصر حتما خود را نسبت به قرون گذشتة خود فقير معرفي كند و زير اين ناداري را امضاء كرده و رسميت بخشد كه بله ما ايرانيان 6 قرن است كه از زادن شاعر سترون و عقيم مانده‌ايم و هرچه داريم بازمانده در پس قرن‌هاست. هرگز عقلاي قوم چنين سخافتي را تصديق نمي‌كنند و پاي چنين اقراري باطل، امضا نمي‌گذراند. ما در هر حوزه‌اي از هنر نمي‌توان بگوئيم كه ديگر نقاشي به اقتدار رضا عباسي و كمال‌الدين بهزاد يا حتي كمال‌الملك نداريم و نوازنده‌اي به اقتدار آقا علي‌اكبر عمو و ميرزا عبدالله نيامده و سنتور در علي اكبر خان و سنطورخان مرد و ديگر هنروري در حد قليخان شاهي نداريم و ...

هر شاعري در زبان و محتويات و موضوعات زمان خود برجسته و برتر بوده است. چه كسي گفته شاعر ملي حتما بايد متعلق به قرون گذشته باشد

سبب ديگر اين‌كه برگمارندة چنين روزي در تقويم نه سلطان محمود غزنوي‌ست و نه سلطان سنجر و نه شاه‌شجاع و نه حتي رضا شاه، بلكه در دهة هشتاد قرن 14 شمسي و دورة حاكميت جمهوري اسلامي روزي به نام «روز ملي شعر و ادب» مقرر مي‌شود (باز دقت‌ها را به اين چهار كلمه فرامي‌خوانيم) حال براي سوار كردن اين مناسبت به روز مربوط به كدام شاعر را منظور كنيم؟ البته كه اين شاعر بايد شاعر مربوط به همين دوره باشد. شاعري كه هم معاصر بوده و هم داراي فكر همسو با اين نظام بوده يعني از همان خردسالي و اولين دورة شاعري‌اش اهل ديانت و ولايت و مؤمن بوده است. در عين حال يكي از ثروت‌هاي فرهنگي و ادبي اين ملك و ملت و حكومت هم به‌شمار مي‌رود. مثلاً شاعر ملي هند رابيندرانات تاگور است و شاعر ملي شيلي پابلو نرودا است و شاعر ملي تركيه محمد عاكف است و ... ما هم بدون قيد «ملي» ـ كه اتفاقاً از ضعف‌ها و قصور است ـ شهريار را شاعر ملي مي‌دانيم.
اين را هم ما يا جمهوري اسلامي برنگزيده است.



باز آقاي هوشنگ  ابتهاج سایه شاهد مي‌آوريم كه گفت: در دهة 20 حتي روزنامه‌هاي سياسي و خبري بي‌ربط با ادبيات براي ارتقاء تيراژ خود و بعضي جرائد براي تضمين فروش و گاه حتي براي نجات از ورشكستگي ناگزير از چاپ شعر شهريار بودند. هر روزنامه‌اي كه غزلي از شهريار چاپ مي‌كرد، فروشش بيمه مي‌شد و دگرگون مي‌گشت. گاه پاورقي‌نويس‌ها در مقابل در خانة شهريار كشيك مي دادند كه گزارش آن روز سير و گشت و ملاقات‌هاي شهريار را در چند شماره بنويسند. حال با توجهات نيروهاي خارجي و تشكل‌هاي متعلق به دول غير را نمي‌گوئيم.

اما برخي آقايان كه درد وفاق و اتحاد ملي را عنوان مي‌كنند، اتفاقاً توجه از سوي زبان و فرهنگ رسمي و غالب به نمايندة فرهنگي متعلق به يكي از گروه‌هاي قومي غيرفارسي‌زبان ضامن وفاق ملي‌ست نه كوشيدن به ادعا و تحميل خشك و خالي و در حرف و لفظ. وفاق ملي در صورت توجه و اعطاء حقوق فرهنگي اقوام ديگر تأمين مي‌شود و انصافا كدام قومي هم از حيث ديرينگي و هم از حيث كثرت نفوس و هم از حيث مراتب خدمت‌گزاري به صيانت از كيان ايران نقش برجسته‌تري از تركان ايران دارند؟ چه كسي گفته شاعر ملي حتما بايد ملي‌گرا بوده باشد؟ چرا نبايد شاعري غير فارسي‌زبان كه خدمتي چنين به اعتلاء زبان فارسي كرده و اينهمه از قبول خاطر و حسن شهرت بي‌نظير برخوردار بوده، بايد مورد رشك قرار گيرد؟

جملة آقاي دكتر محمدرضا شفيعي کدکنی چقدر منصفانه است كه ضمن ذكر نام چند تن از بزگان مشاهير شعراي معاصر استاد شهريار فرمود: اگر شعر آنها را نبود چيزي از دست نمي‌داديم چون شعر سعدي را كه بخوانيم مي‌توانيم نسخة مكمل اشعار آنها را بخوانيم، اما با كسر اشعار شهريار از ادبيات معاصر چيزي را نمي‌توان جايگزينش كرد. (نقل به مضمون از كتاب «با چراغ و آينه»)

آخرين نكته در اشتهار جهاني شهريار است كه بيش از همة شاعران ايران مخاطب جهاني دارد. همين امروز شعر حيدرباباي شهريار است كه در دانشگاه ميشيگان تدريس مي‌شود. به‌نوشتة كارشناسان آثار شهريار به بيش از يكصد زبان ترجمه شده است و اين اقبال نصيب هيچيك از شاعران ايراني از رودكي تاكنون نشده است. آيا «حد همين است سخنداني و دانائي را»؟ حق شعر و برافرازندة علم شعر در جهان همين است؟
امروز آخرين روزهاي برگزاري يك كنگرة ملي‌ست اما هنوز گزارشي در رسانه‌ها و مطبوعات نمي‌بينيم. آيا بايد چنين اقبالي صورت گيرد؟
با اين وجود در خبرهاي نه‌چندان مشهور مي‌خوانيم كه هنوز برخي مصادر و تشكل‌هاي متولي حوزه‌هايي از فرهنگ از ادامة تلاش بيهوده براي تغيير تقارن روز شعر و ادب با 27 شهريور فروگذار نمي‌شوند و همين اواخر باز روزي ديگر را در شورائي به تصويب رسانده‌اند.
از سوي ديگر متوليان فرهنگي و مخصوصاً موظف ذاتي و اصيل اين حوزه يعني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تقريبا هيچوقت جهت تجليل شعر و ادب و تحليل شهريار اهتمامي نمي‌كنند و اين‌بار به عهدة شهرياردوستان مي‌افتد كه بارها ديده‌ايم در دفتر شهرداران را زده‌اند.

امسال نيز مطلع شديم كه بعد از چند سال سكوت و تهجير موضوع تجليل شهريار و روز ملي !شعر و ادب به شهرستان‌ها و مخصوصاً تبريز، ناگاه چراغي در تالار وحدت روشن خواهد شد. فعلا كه از چند و چون تلاش‌هاي برگزارگنندگان بی‌خبريم تا بدانيم با چه مساعي و خون دل‌هائي به چنين امري موفق مي‌شوند. اما وقتي ذيل پوستر آرم مؤسسه‌اي فرهنگي و معاونتي از شهرداري را مي‌بينيم باز مي‌توانيم از چند و چون پشت صحنه تخميني داشته باشيم.

ما تا روزي كه روش بهره‌برداري و برخورداري از ثروت‌هاي ملي و معنوي خود را نياموزيم، پاها و چرخ‌هاي زياد لنگاني خواهيم داشت.