آنجايي هم كه به همسرشان تذكر ميدهند دقيقا با همين منطق تذكر ميدهند. همسر موفق ميگويد نميخواهم كسي متوجه نقطه ضعف شما شود. نميخواهم كسي از اين قضيه مطلع شود؛ مثلا متوجه شده كه همسرش سيگاري است. از او خواهش ميكند كه در فاميل يا جاهاي ديگر سيگار نكشد؛ نميخواهم كسي متوجه اين عيب شود. همسر ميبيند كه اگر همسر من اينگونه نگران عيب من است در درجه اول نگران آبروي من است؛ او عيب پوش من است نه عيب جوي من. او آمده عيبهاي من را برطرف كند نه عيبهاي مرا برملا كند. خيلي فرق است بين ظاهر كردن عيب با برطرف كردن عيب. آدم نسبت به كسي كه عيبهايش را ظاهر ميكند برخورد تدافعي دارد و جبهه ميگيرد اما كسي كه آمده عيب من را بر طرف كند من با جان و دل از او ميپذيرم. كسي كه آمده عيب مرا مخفي كند و آبروي مرا بخرد چرا من از او نشنوم. لذا اين را به يادگار داشته باشيد كه اصل بر برطرفكردن عيب است اما شيوه درست نقادي كه ما چگونه عيبهاي يكديگر را به هم بگوييم تا صميميتمان به هم نخورد، اين نكته، بسيار مهم و كليدي است، بايد بهگونهاي باشد كه اصطلاحا پردهدري نكرده باشيم.
پردهدري باز خطر ديگري است كه در خانواده ممكن است نسبت به ايرادهاي همسر براي ما پيش بيايد. اينها هر كدام روي صميميت خانواده، يك نوع اثر اسيدي دارد. خدا نكند زن يا شوهري اشكال و عيبي از همسرش ببيند و بعد شروع كند به پرده دري.حتي اگر گناه بزرگي را همسر انجام داده است، شما حق نداريد پردهدري كنيد. اگر پردهدري كرديد ديگر تمام پلها را خراب كردهايد. درست است كه عصباني هستيد و درست است كه بسيار كار زشتي كرده است ولي يك احتمال هم بدهيد، اينكه شما بتوانيد همسرتان را عوض كنيد. يك احتمال هم بدهيد كه اشتباه بوده است. يك احتمال هم بدهيد كه درست بوده ولي بعد همسرتان توبه كرده است. شما اگر حيثيت و آبروي همسرت را برديد و پرده دري كرديد ديگر تا آخر عمر اين رابطه يك رابطه سرد خواهد بود. خيليها با هم زندگي ميكنند ولي دلشان پيش هم نيست؛ همسرتان، پيش خودتان است ولي دلش ديگر پيش شما نيست. زماني هم كه مجبور ميشويد مشورت كنيد، به يك مشاور مطمئن وغريبه كه همسرتان را نشناسد، مراجعه كنيد.