به بركت اين برندسازي و تلاشهاي مرتبط با آن، جمعيت باسواد ايران از 48درصد به بالاي 90درصد رسيد. امروز نيز همانند آن روزگار به همان شعار محتاجيم، منتها با ارتقاء در معنا و مصداق آن: «ايران را مدرسه كنيم، مدرسهاي براي سواد رسانهاي». انسان همان حيوان ناطق است. ناطق بودن انسان يعني «قدرت انتخاب و ارتباط». انسان تنها موجودي است كه ميتواند با همنوعان خود ارتباط آگاهانه برقرار كند. او براي ارتباطات خود ابزارهاي گوناگون ميسازد. «رسانه» يكي از مهمترين اين ابزارهاست. رسانهها روزبهروز در حال پيشرفت و تغييرات پيچيده هستند. تغييرات تكنولوژيك رسانه در اين چند سال آنچنان شتابان بوده كه گويي انساني را از عصر درشكه به دوران هواپيما پرتاب كرده باشند. اطراف ما پر شده است از رسانههاي گوناگون. اينجاست كه كارآمدي آن شعار بازتوليد شده، اضطرار خود را نشان ميدهد.
كلاس اوليها ميدانند نخستين گام خواندن و نوشتن، آموختن الفباست. الفباي زبان فارسي از 32حرف تشكيل شده است به انضمام دستور زبان؛ به همين طريق، سواد رسانهاي هم الفبا و دستور زباني دارد كه بايد آموخت. آدميزاد در سالهاي اخير آنچنان بين غولهاي رسانهاي به اسارت درآمده كه با نداشتن سواد رسانهاي، همانند معلولي ميماند كه در خيابان دچار اختلال رفتوآمد شده و نيازمند كمك گرفتن از ديگران ميشود، منتها با اين تفاوت كه اختلال اين «معلول مدرن»، ناتواني در قدرت ارتباط هوشمندانه با رسانه است. او به اقتضاي فقر سواد خود نميتواند پيامهاي دريافتي را رمزگشايي كرده و بفهمد يك پيام چگونه منجر به خلق معنا ميشود، پس به دام اهداف پنهان رسانهاي افتاده و عملا اراده و آزادي انتخاب از او سلب ميشود. در روزهاي اخير در مصوبهاي عنوان شده است كه در كلاسهاي دهم، يازدهم و دوازدهم، درسي بهعنوان سواد رسانهاي تدريس خواهد شد. اجراييسازي اين مصوبه هوشمندانه فرصت مغتنمي بهدست خواهد داد كه خانوادهها، همراه با دانشآموزان (فرزندان خود)، براي يادگيري اين درس استراتژيك همت گمارند. چنانچه مفاهيم پيشبينيشده در اين واحد درسي به درستي بارگذاري شود، اميد آن ميرود ظرف چند سال آينده اين شعار بازتوليد شده به اهداف خود برسد؛ «ايران را مدرسه كنيم، مدرسهاي براي سواد رسانهاي».