اين كتاب بتازگي از سوي انتشارات بازاريابي در 256 صفحه و با قيمت 20 هزار تومان چاپ و روانهي بازار شده است.
براي اطلاع از رازهاي جابز در بازاريابي و فروش، نشريهي توسعه مهندسي بازار گفتوگويي با مترجمان اين كتاب ترتيب داده است كه ميخوانيد.
- اجازه دهيد شروع كنيم.
مقدسي: اين تكيه كلام جابز در سخنرانيهاست.
- اين يك جملهي ارتباطي است و به اين ترتيب، جابز متخصص ارتباطات است؟!
معين: بله، جابز ارتباطات تجاري را متحول كرده است.
- اين با تصوير كليشهاي كه از جابز داريم، متفاوت است.
مقدسي: همينطور است. تصوير پررنگ و غالب از جابز، نبوغ خارقالعادهي اوست در دنياي تكنولوژي.
- و اين كتاب؟
معين: كتاب ديگري همين نويسنده دارد به نام خلاقيت ناب به سبك استيو جابز و اين كتاب - ارائهي ناب به سبك استيو جابز - دربارهي نبوغ و خلاقيت او در دنياي تكنولوژي نميگويد. جابز دربارهي زندگي نيز چيزي نميگويد.
- پس اين كتاب دربارهي چيست؟
مقدسي: اين كتاب را بهعنوان نقشهي راه براي موفقيت ايدههايتان در نظر بگيريد.
- مطالعهي آن چه سودي دارد؟
معين: مطالعهي اين كتاب مانند اين است كه استيو جابز مستقيماً براي ارائهي محصولات و خدمات شركتتان به شما راهنمايي ميدهد.
- با اين حساب، كتابي است دربارهي رازهاي جابز در بازاريابي و فروش؟!
مقدسي: همينطور است.
- مخاطب اين كتاب، مديران بازاريابي و فروش هستند؟
معين: فراتر از مديران بازاريابي و فروش، فرقي نميكند كه شما مديرعامل شركتي باشيد كه قرار است محصول جديدي را به بازار عرضه كنيد، كارآفريني هستيد كه در جمع سرمايهگذاران صحبت ميكنيد، يا حتي فروشندهي حرفهاي كه قصد داريد قراردادي را ببنديد، و يا استادي كه ميكوشد تا كلاس درسش پررونق باشد و تأثيرگذار.
- و براي هر دوي شما كه مهندس هستيد، چطور؟
مقدسي: بله، من مهندس نرمافزارم و شركتي در اين حوزه يعني نرمافزار دارم؛ جابز براي همهي ما چيزي براي يادگيري دارد.
معين: بله، من مهندس صنايع هستم و در حوزهي مديريت پروژه شركتي دارم.
- چه نيازي به اين كتاب بود؟
مقدسي: حتماً از آماري كه از مقايسهي سرنوشت شاگرد زرنگها و شاگرد تنبلهاي مدارس سالها پيش گرفتهاند، خبر داريد. فرض بر اين بود كه شاگرد زرنگها موفقترند.
درحاليكه نتايج كاملاً برعكس بود. صاحبان حرفهها و كسبوكارها، شاگرد تنبلها بودند. شاگرد زرنگها كارمند شده بودند و براي شاگرد تنبلها كار ميكردند و حقوق ميگرفتند.
- در مهندسي هم نتيجهها از اين قرار بود؟
معين: ما هميشه با اين مشكل روبهرو بودهايم كه فكر ميكرديم داشتن تنها علم مهندسي ميتواند براي ارائهي خدمات به جامعه كافي باشد ولي رويكردهاي جديد نشان ميدهد كه علم به تنهايي كارساز نبوده و نيست.
- بيشتر توضيح دهيد.
معين: ما با دو نوع مهارت سروكار داريم. مهارت سخت كه عبارت است از كار با كامپيوتر، طراحي يك پتروشيمي كه اين نوع مهارتها جزو مهارتهاي سخت به حساب ميآيند. مهارت سخت را شاگرد زرنگها دارند. اما آنچه اين افراد كمتر به آن مجهزند، مهارت نرم است.
- و مهارت نرم چيست؟
معين: توانايي و هنر برقراري ارتباط، گفتوگو، مذاكره، و متقاعدسازي است كه اتفاقاً در برخي افراد شاگردتنبل فوقالعاده و گاه خارقالعاده است.
مقدسي: من يك مقايسهاي براي خودم و كساني داشتم كه درآمد بالايي داشتند. جالب بود كه دريافتم اتفاقاً دانش و تخصص من از آنهايي كه ميشناختم بالاتر بود. اما سطح ارتباطات آنها فوقالعاده بود. ميزان ارتباطات من خوب است، اما به همين ميزان، درآمدم را تعيين ميكند. درحاليكه ارتباطات بالاتر و بهتر، قطعاً سطح درآمدم را بالاتر خواهد برد.
حتماً در پيرامون خودتان، مديران كارخانهاي را ميشناسيد كه شايد تخصص بالايي ندارند. اما ارتباطات خوبي دارند، و همين ارتباطات آنها را قادر ساخته تا بتوانند در شرايط اقتصادي، مقاوم و پايدار بمانند.
- به جابز برگرديم.
معين: جابز به لحاظ ظاهري بهگونهاي بوده كه با افراد راحتتر گرم ميگرفت. از اين رو، ايدهها و ارائههاي ناب را جابز انجام ميداد و وازنياك - شريك او - آن ايدهها را اجرا ميكرد.
خلاقيت و نحوهي ارائه يا همان بحثهاي ارتباطات را در اپل، جابز انجام ميداد و وازنياك همان بحثهايتخصصي يا مهارت سخت را اجرا ميكرد.
مقدسي: در كتاب بازگشت دوبارهي استيو جابز از آلن دويچمن، جملهي فوقالعادهاي خواندم كه گفت: استيو جابز، استاد بلامنازعي است كه مجموعهاي از قطعات سختافزاري كسلكننده را به يك داستان كاملاً مهيج تبديل ميكند.
- مگر جابز در سخنرانيهايش و در ارتباطاتش چه ميكرده است؟
معين: استيو جابز از توانايي كمنظيري در برقراري ارتباط با ديگران برخوردار بوده، و همچنين قدرت جذب بالايي داشته است.
در تمجيد و تحسين او، مؤلف همين كتاب-كارماين گالو - مينويسد كه كمتر كسي را ميتوان با اين ويژگي در دنيا نام برد.
عبارت فوقالعادهاي را گالو براي جابز بهكار ميبرد آنجا كه مينويسد: نحوهي ارائه و سخنراني جابز به صورتي است كه موجب ميشود مقدار زيادي دوپامين با سرعت زياد، وارد مغز مخاطبين شود. براي شنيدن سخنراني جابز صفهاي طولاني تشكيل شد و بسياري براي رزرو صندليهاي بهتر سالن، يك شبانهروز سرماي طاقتفرسا را تحمل ميكردند! جابز يك سخنران با جاذبهي مغناطيسي عالي بود كه ايدههايش را با استعداد خاصي به مشتريان ارائه ميكرد.
- آيا ارائه تا اين حد مهم است كه شما هردو مصمم شديد كه كتاب ارائهي ناب به سبك استيو جابز را ترجمه كنيد؟
معين: هدف ما در آغاز، ترجمهي اين كتاب نبود. با مطالعهي استانداردهاي مديريت پروژه به اين نتيجه رسيديم كه ارتباطات در همهي امور خيلي مؤثر است.
در استانداردهاي مديريت پروژه PMBOK، حوزهي دانشي داريم به نام ارتباطات. بهعنوان مدير پروژه، ميدانم كه عملاً 90 درصد كار مدير پروژه، ارتباطات است. بايد مديريت زمان داشته باشد، براي حضور در جلسات آماده باشد، در مذاكرهي تلفني، نقش فعالي برعهده بگيرد. براي گرفتن را‡ياعضايهيأتمديرهوپيشبردكارهابهمنظورتأمينمالي،اينقدرت
ارتباطات است كه به مدير پروژه كمك خواهد كرد.
در عمل ديدهايد افراد با تخصص عالي به دليل نداشتن مهارت نرم، گاه اطرافيان از تخصص آنها كماطلاعند يا بياطلاعند. نتيجه، شكست و ناكامي در بيان اهداف شخصي و اجتماعي، و عدم تحقق فعاليتهاي سودمندي است كه حضورش ضروري و لازم است.
- از جابز، چه آموختيد؟ (بر پايهي همين كتاب - ارائهي ناب به سبك استيو جابز(
مقدسي: پيشتر ميكوشيدم كه در سخنرانيهايم، ساده آنچه را كه ميدانستم به ديگران انتقال دهم. اما دوستانم تذكر ميدادند كه بهتر است گاه پيچيده و فني و از واژههاي تخصصي استفاده كنم تا به ديگران مراتب فضل و دانشم آشكار شود!
با اين كتاب، آموختم كه هيچ ضرورتي ندارد كه تخصصي و پيچيده و سخت سخنراني كنم؛ چرا كه جابز نيز باور داشت كه هر چيزي را ساده بگيريد، ساده بپوشيد، ساده بنويسيد، ساده سخن بگوييد.
- اين رفتار و منش جابز، متكي به چه ديدگاه و انديشهاي است؟
معين: جابز پيرو فلسفهي ذن (Zen) است. بر باور ما، ذن نه يك مكتب است، و نه يك فلسفه، بلكه، راهي است براي رها كردن خويش از همهي نقابها و نقشهايي كه به اشتباه براي شخصيت واقعي خود در اجتماع به وجود آوردهايم.
جابز همين رويكرد را در طراحي اسلايدهايش بهكار ميبست. هر اسلايدي كه او بهكار ميبرد، كاملاً ساده بود، اما بصري و جذاب بهگونهاي كه توجه حاضران را برميانگيخت.
مقدسي: نقل است كه ميگويند جابز، اسلايدهاي معمولي، خستهكننده، و بسيار فني را به رويدادهاي تئاترگونه تبديل ميكرد.
- به سراغ رفتار و منش جابز برويم.
معين: جابز در محيط كار خودش ساده ميپوشيد، خود جابز ميگويد: من به خلاقيت و نوآوري تو نياز دارم نه به نحوهي لباس پوشيدن. جابز معتقد است براي اينكهبتوان راحت كار كرد، بايد راحت لباس پوشيد.
- اين سادگي جابز در سطح كلام و بيان سخنرانيها و رفتارش چه تأثيري در موفقيتهايش داشته است؟
معين: سادهسازي در ژرفاي فعاليتهاي اپل رسوخ كردهو به يك فرهنگ نهادينهشده تبديل ميشود. خروجي آن را در تمام محصولات اپل ميبينيد. سادهسازي يكياز ويژگيهاي طراحيهاي اپل محسوب ميشود.
- بخشي از سؤال پيشين جا ماند. بر پايهي اين كتاب از جابز چه آموختيد؟
مقدسي: جابز براي آنكه اين سادهسازي، و سادهگويي را اجرا كند، بارها و بارها تمرين و اجرا ميكرد. ساده از كنار هر اسلايدي نميگذشت. با مهارت و نبوغ خارقالعادهاي كه داشت، تمامي اسلايدها را با دانايي، هنر، و ظرافت بهگونهاي بهكار ميبرد كه حاضران، مبهوت او ميشدند و تا سالها همچنين واژهها و تصاويري كه جابز بهكار برده بود، از خاطرشان پاك نميشد.
- چطوري؟
مقدسي: بهتر است از خودم مثالي بياورم. براي جمعي از مهندسان دربارهي آداب معاشرت در كسبوكار سخنراني داشتم. نزديك به صد ساعت روي چند پاورپوينت محدود كار كردم. به تنهايي 5 بار آنها را ارائه كردم. يكبار از خانوادهام خواستم بهعنوان تماشاچي و شركتكننده، حضور يابند تا اسلايدها و سخنراني را ارائه كنم. يكبار از ارائهام، فيلم گرفتم و بارها و بارها آن را ديدم تا بتوانم اصلاحات لازم و ضروري را انجام دهم.
با وجود اين، همچنان باور دارم كه هر چقدر بيشتر تكرار كنم و اصلاحات را اجرا كنم، قطعاً تأثير نفوذ كلامو اسلايدها براي حاضران بيشتر خواهد شد.
- و جابز چگونه در صحنه حاضر ميشد؟
معين: استيو جابز مثل يك فرمانده در صحنه حاضر ميشد. صدا، ژست، و زبان بدن او حاكي از نفوذ، اعتمادبهنفس، و انرژي است.
جالب است دربارهي مكث در اين كتاب ميخوانيد. هيچچيز هيجانانگيزتر از يك مكث بموقع نيست وجابز بخوبي از اين تكنيك استفاده ميكرد.
- پس با اين كتاب ميتوان به موفقيت رسيد؟ يعني بتوانيم آنچه را ميخواهيم، به ديگران بقبولانيم.
مقدسي: جابز، مخاطبين و حاضران در سخنراني را به هيجان ميآورد، مجذوبشان ميكرد، و آنها به وجد ميآمدند.
كتاب - ارائهي ناب به سبك استيو جابز - نويد و خبر خوبي دارد. خبر خوب اين است كه شما هم ميتوانيد با بهكارگيري تكنيكهاي جابز، مخاطبينتان را همچون او هيجانزده كنيد.
بهكارگيري اين تكنيكها به شما كمك ميكند تا ارائهي بينظير خودتان را بسازيد و به شما ابزاري ميدهد تا ايدههايتان را متقاعدكنندهتر از آنچه تصور ميكرديد، به مخاطبين ارائه كنيد.
- خبر خوبي بود.
معين: اشتباه نشود. قرار نيست هر كسي با مطالعهي اين كتاب، و بهكارگيري تكنيكها و روشهاي آن كه مختص جابز است، بتواند هر چيزي را بخوبي ارائه كند بلكه، براي موفقيت، بايد سه عامل را با هم بداند و اجرا كند تا موفق شود:1) تخصص لازم را در كار داشته باشد، 2) به آن كار اعتقاد داشته باشد، و 3) بداند چطور آن را ارائه دهد.
- توضيح بيشتر بدهيد.
معين: اين توضيح را توأمباپاسخپيشينتكميلميكنيمكهدربارهياهميت ارائه است. ارائهيخوبميتواندفراترازموفقيت،ناجيجانشماباشد.
در تاريخ خواندهايد كه هارونالرشيد خواب ديد كه تمام دندانهايش ريخته است. معبران خود را صدا زد. خوابگزار نخست گفت: شاهد مرگ تمامي اعضاي خانوادهات خواهي بود. به دستور هارونالرشيد، خوابگزار را گردن زدند.
هارونالرشيد براي رهايي از اين روايت شوم، دستور داد خوابگذار ديگري به نزدش بياورند. خوابگزار دوم گفت: خواب بسيار خوبي ديدهايد. عمر شما از تمامي اعضاي خانوادهتان طولانيتر است.
اين هر دو خوابگزار هم تخصص داشتند و هم به كارشان اعتقاد و باور داشتند. اما خوابگزار دوم به شيوايي، واقعهاي تلخ را به واقعهاي شيرين تعبير كرد بيآنكه از تخصص خود، كوتاه بيايد و حرف وسخني را فروگذار كند.
- به كتاب - ارائهي ناب به سبك استيو جابز - بازگرديم. در اين كتاب چه آمده است كه شما هردو علاقهمند شديد پس از مطالعهي آن، كتاب را ترجمه كنيد.
مقدسي: 5 موضوع اصلي در اين كتاب براي يادگيري وجود دارد؛ 1) مهارت انتقال پيام، 2) ارائهي ايده، 3) توليد هيجان براي يك محصول يا ويژگي يك محصول، 4) انتقال يك تجربهي بهيادماندني، 5) خلق مشتريان مُبلّغ.
معين: توضيحات ساده و درخشان كتاب ما را مجذوب كرد. از مطالعهي اين كتاب، بهرههاي فراواني برديم و علاقهمند شديم آنچه را آموختيم، در اختيار ديگران قرار دهيم.
براي مثال به سادگي اشاره كردم. اين سادگي را در رفتار گاندي نيز ميبينيد. همين سادگي گاندي سبب شد كه بتواند استعمار انگليس را به زانو درآورد. اميركبير نمونهي ايراني آن است كه با سادگي پيشرفتهاي بزرگي براي ايران آورد.
خاطرنشان ميكنم همين سادگي به جابز قدرت ميدهد؛ چرا كه يك لباس يقه مشكي، شلوار جين و كفشهاي ورزشي براي جابز مناسب است، اما براي شماباعث شكست در موقعيت كاري ميشود.
- جابز گاه رفتار متناقضي دارد، در مواردي لباس رسمي پوشيده، در مواردي لباس فوقالعاده شيك و گرانقيمت!
مقدسي: جابز در محيطهاي اجتماعي سعي ميكرد به افراد و فرهنگهاي محيط احترام بگذارد و لباس رسمي در شأن آن محيط و افراد به تن كند.
زماني كه به دانشگاه استنفورد براي سخنراني ميرود، لباس رسمي و مبتني بر شأن دانشگاهي ميپوشد. زماني كه براي گرفتن وام از بانك ميرود، با يكي از همكارانش قرار ميگذارد كه ابتداي صبح به شركت اپل بيايند و به اتفاق از آنجا به بانك بروند. همكارش در كمال تعجب ميگويد استيو جابز با لباسهاي فاخر و گرانقيمت آمده بود؛ چون ميخواست نظر بانك را به خود جلب كند (از اينكه ميتوانند اقساط سنگين بانك را به سهولت بپردازند.)
- جالب بود.
معين: نويسندهي اين كتاب - كارماين گالو - به اين نكته اشاره ميكند كه شما بايد بدانيد كجا و چگونه لباس بپوشيد. اگر شما مانند استيو جابز يك آيكن شديد، هرگونه لباس بپوشيد، ديگر كسي به نحوهي لباس پوشيدن شما ايراد نميگيرد. جابز، لباس رسمي را مانع كار كردن خود ميدانست. و او بيشتر به خلاقيت و ايده نياز داشت تا به نحوهي پوشش.
- استيو جابز چه جور آدمي است؟ كمالگرا، بيتوجه به محيط، پرشور؟!
معين: جابز آدم خيلي خاصي است. ما در ايران عمدتاً با ويژگيهاي مثبت جابز آشناييم. در جاهايي جابز آدم معمولي است. گاه با خانواده، و اطرافيان و همكارانش مشكل دارد. به تميزي و نظافت و سرووضع خودش آنقدر بياعتناست، كه همكارانش از بوي بد بدن او، گريزانند. در كنار همهي اين ايراداتش، هميشه به اين فكر بوده كه چگونه كاري را به بهترين شكل انجامدهد.
- عجيب، تا اين حد؟
مقدسي: واژهي ديوانه را جابز بهكار ميبرد. حتي براي كساني كه محصولات اپل را خريداري ميكنند، همين واژه را بهكار ميبرد.
عبارتي كه جابز بهكار ميگيرد اين است: ما قصد داريم در خدمت كساني باشيم كه از همان ابتدا محصولات ما را انتخاب كردند. بسياري از اوقات ايشان تصور ميكنند كه ديوانه هستند، ولي ما در اين ديوانگي نبوغ ميبينيم. بله و ما براي اين مردم ابزار توليد ميكنيم.
- جابز به دنبال چيست؟
معين: اين افراد، خودشان را ويرانگر ميدانند. آشوبگر ميدانند، ناهنجار ميدانند.
- واقعاً؟
مقدسي: جابز از يك آژانس تبليغاتي دعوت ميكند تا كمپين اپل را انجام دهد. كافي است تيزر تلويزيوني راببينيد. اين تيزر در 28 سپتامبر 1997 عرضه شد.
- تيزر تلويزيوني چه ارتباطي به موضوع ما دارد؟
مقدسي: در اين تيزر تبليغاتي، شما مجموعهاي از شخصيتهاي نوآور را ميبينيد: آلبرت انيشتن، مارتين لوتركينگ، ريچارد برانسون، محمدعلي كلي. در هنگام پخش اين تصاوير متن زيبايي خوانده ميشود. اين متن
طولاني است. دو سه عبارت آن را بخوانيد:
اينان، همان ديوانگان هستند. همان افراد نامنطبق با محيط، آشوبگران، مشكلسازان. همانهايي كه برخلاف جريان آب شنا كردند. افرادي كه جور ديگر به دنيا نگاه كردند. همانهايي كه تابع قوانين روزمره نبودند. ايشان هيچ ارزشي براي وضع موجود قائل نبودند. شما ميتوانيد از آنها نقلقول كنيد، با نظر آنها مخالف باشيد، از آنها تمجيد كنيد و يا به آنها ناسزا بگوييد، اما هيچوقت نميتوانيد آنها را ناديده بگيريد؛ چرا كه آنها چيزهايي را تغيير دادند. آنها با فشار زيادي نژاد بشر را به جلو بردند، و درحاليكه بعضي از مردم آنها را ديوانه ميبينند، ما آنها را خلاق مي بينيم؛ چرا كه آنها نيز مثل ما، آنقدر ديوانه بودند كه بينديشند، چگونه ميتوان دنيا را تغييرداد.
معين: جابز يك جملهي توئيتري دارد: ما اينجاييم تا تغييري در جهان هستي بدهيم.
- جملهي توئيتري؟
مقدسي: جملهيتوئيتري،يكي از تكنيكهاي جابزاست.
- مثال بزنيد.
معين: امروز شركت اپل، بار ديگر تلفن را اختراع كرد. اين يك جمله و عبارت توئيتري است. اين همان چيزي است كه ميگوييم جابز، متخصص ارتباطات است.
مقدسي: براي اختراع آيپاد، جابز از واژههاي فني استفاده نميكند و به سهولت ميگويد: آيپاد، يك هزار آهنگ در جيب شما.
- اين جملهها ضرباهنگ خوبي دارند، اما واقعاً در زندگي افراد، نقش ايفا ميكنند.
مقدسي: اجازه دهيد از خودم خاطرهاي بگويم. من چند سال پيش نزد رئيس هيأتمديرهي هلدينگ رفتم و گفتم به دليل تخصصام در حوزه مديريت پروژه، ترجيح ميدهم كه كار فني و حرفهاي در اين حوزه را انجام دهم تا اينكه در بخش توسعهي كسبوكار كار كنم.
- از بخش توسعه كسب و كار ناراضي بوديد؟
در بخش توسعهي كسبوكار، بايد مدام تماس بگيرم، تلفن بزنم، مذاكره كنم، جلسه هماهنگ شود، قراردادها را تنظيم و پيشنويس تهيه شود، سپس براي امضا، بازبيني و اصلاح شود.
رئيس هيأتمديره از من پرسيد كه بيل گيتس چكار ميكرد؟ گفتم ميفروخت. گفت جابز چكار ميكرد، گفتم ميفروخت. گفت تو هم بفروش. اين جمله، مثل همان جمله اي بود كه استيو جابز به جان اسكولي مدير عامل پپسي گفت .
- شنيدهام جابز از اين تكنيك براي جذب و استخدام مديران و كاركنان اپل نهايت استفاده را ميكرد؟
معين: جابز افراد را شيفته و عاشق كارشان ميكند و به همين دليل سراغ كساني ميرود كه آنها نيز شيفته و عاشق كارشان هستند.
براي نمونه ميكوشد از جان اسكولي، مديرعامل شركت پپسي در اپل استفاده كند. اسكولي، تجربهي مديريتي قوي دارد و در كنار آن شمّ بازاريابي فوقالعادهاي دارد.
استيو جابز بخوبي تواناييهاي اسكولي را تشخيص ميدهد، ولي در متقاعدسازي اسكولي موفق نميشود. به دو دليل:
1- اسكولي براي حضور بايد زندگياش را جابهجا كند و تغيير در محل سكونت بدهد و به ساحل غربي نقل مكان كند.
2- از حقوق و درآمد فوقالعادهي پپسي چشم بپوشد.
- نتيجه؟
مقدسي: جابز، لحظهي آخر تكنيك توئيتري استفاده ميكند. رو كرده به جان اسكولي ميگويد: آيا واقعاً ميخواهي مابقي عمرت را به فروش آب قنددار به مردم بگذراني و شانس اينكه بتواني دنيا را تغيير دهي، از دست بدهي.
اسكولي ميگويد: اين جمله به مثابه آن بود كه كسي با مشت، به محكمي به شكم من بزند. پپسي را رها ميكند و به اپل ميآيد.
- واقعاً جابز چكار ميكند؟ كامپيوتر ميفروشد؟
معين: اينطور نيست. افرادي مثل استيو جابز، كامپيوتر نميفروشند، هوارد شولتز، مديرعامل استارباكس، قهوه نميفروشد.
- پس چكار ميكنند؟
مقدسي: پاسخ را آقاي كارماين گالو در همين كتاب - ارائهي ناب به سبك استيو جابز - ميدهد. استيو جابز كامپيوتر نميفروشد، او ابزارهايي ميفروشد كه پتانسيلهاي انساني را آزاد ميكند.
هوارد شولتز، مديرعامل استارباكس، قهوه نميفروشد، او مكان سومي بين محل كار و خانه را ميفروشد.
مقدسي: افرادي مثل استيو جابز، هوارد شولتز عاشق اين هستند كه محصولاتشان زندگي مشتريانشان را بهتر كنند. ايشان از توصيف آن هيچ هراسي ندارند. قهوه، كامپيوتر، آيپاد اصلاً مهم نيست. آنچه اهميت دارد اين است كه چشمانداز آنها تغيير جهان بوده واينكه تغييري در جهان هستي ايجاد كنند.
- رفتار استيو جابز با كاركنان و منابع انساني چگونه بوده؟
معين: در سخنان جابز ميخوانيد كه ميگفت: ما سي سال هرروز رفتيم سر كار و آدمهاي فوقالعاده را ملاقات كرديم و كاري كه واقعاً دوست داشتيم، انجام دادهايم.
در كنار اين باور، همكاران جابز از دست او عصباني و ناراحت ميشوند. اما ميدانستند كه جابز به كاري كه خودش انجام ميدهد، اعتقاد دارد. از اين رو به رغمبداخلاقيهايش، او را آدم منطقي ميدانستند.
- به نظرم با لايهي ديگري از شخصيت استيو جابز روبهروئيم.
معين: بله، نقل است در يكي از جلسات، يكي از مديران ارشد اپل از شدت ناراحتي، به بهانهي اعتراض قصد ترك جلسه را دارد. وقتي ميبيند كه استدلالهايش را استيو جابز نميپذيرد، از فرط عصبانيت، آرم اپل را از روي لباسش كنده و ميگويد كه شركت را ترك خواهد كرد. چرا كه توضيحات جابز را نادرست و غيرمنطقي ميبيند.
درست در لحظهي آخر، جابز نيز كه عصباني شده بود، نظر خودش را غيرمنطقي تشخيص ميدهد و نظر همكارش را ميپذيرد.
- اين نوع خاطرات جالب هستند.
معين: جابز ميدانست كه با وجود گوشيهاي آيپادي كه در بازار هست، ديگر كسي سراغ گوشي ديگري نميرود. از اين رو تصميم ميگيرد با شركت سازندهي آن گوشي قرارداد ببندد تا سرويس و خدمات موسيقي را روي آن اجرا كند. كارمند شركت موتورولا، گوشي را به جلسه ميآورد و نزد جابز قرار ميدهد. جابز گوشي را برميدارد و با ديدن گوشي پر از دكمه، عصباني شده و آن را پرتاب ميكند. جابز ميگويد اين چه گوشياي است با اين همه دكمه! بايد گوشياي بسازيم كه يك دكمه داشته باشد. همهي اين رفتارها متكي بر فلسفهي ذن، و سادگي است كه قبلاً تشريح شد.