اما وقتي كه بزرگ و بزرگتر ميشويم يادمان ميرود كه روزي آرزوهاي بسيار بزرگي داشتهايم. خيلي از ما فكر ميكنيم كه نميتوانيم به آرزوهاي كودكي خود برسيم و آنها را به باد فراموشي ميسپاريم. اما در اين ميان، برخي از آدمها هم هستند كه رؤياي كودكي را نميتوانند تحت هيچ شرايطي از ياد ببرند و براي خلق رؤياهاي كودكي خود، از هيچ تلاشي دريغ نميكنند. حميد جمعدار، متولد1367، جواني است كه رؤياي كودكياش را به هر قيمتي كه بود به واقعيت تبديل كرد. او دلش ميخواست خلبان شود و امروز در خطوط هواپيمايي مسافربري، مشغول خدمترساني به هموطنان است. با او همراه شديم تا نگاهي به مسير موفقيت او بيندازيم.
محيط زندگي و خانواده ميتوانند نقش بسيار مهمي در زندگي كودكان داشته باشند. كودكان بسيار تأثيرپذير هستند و رؤياهايشان را بيشتر براساس چيزهايي كه ميبينند، شكل ميدهند. حميد جمعدار هم تحتتأثير همين موضوع بوده و از كودكي علاقه خاصي به هواپيما داشته است. او ميگويد: «وقتي بچه بودم، در محله استادمعين زندگي ميكرديم. اين محله نزديك فرودگاه بود و من از پشتبام خانه، ميتوانستم نشستن و برخاستن هواپيماها را ببينم و همين مسئله علاقه زيادي را در من نسبت به هواپيما ايجاد كرده بود. حدود 7سال داشتم كه موقع پياده شدن از هواپيما، نخستينبار وارد كابين خلبان شدم و برايم اين كار خيلي جذاب بود. علاوه بر اين خانواده نيز بيتأثير نبود و بيشتر اسباببازيهاي دوران كودكي من، شامل هواپيما و هليكوپتر ميشد. دوران كودكي با علاقه به هواپيما سپري شد و من تصميم گرفته بودم كه در بزرگسالي حتما خلبان شوم. اول در دبيرستان، رشته علوم تجربي را انتخاب كردم و سپس در سال سوم دبيرستان، به رياضي تغيير رشته دادم تا بتوانم خلباني بخوانم. سالي كه من ميخواستم در كنكور شركت كنم، پذيرش دانشجو براي رشته خلباني را از كنكور آن سال، حذف كردند. بعد از حذف خلباني از كنكور، در رشته برق دانشگاه يزد، نمره قبولي كسب كردم اما بهدليل اينكه دانشگاه آزاد دماوند تكميل ظرفيت براي رشته برق اعلام كرد، بعد از 6ماه تحصيل در يزد و تكميل مراحل انتقال به دانشگاه آزاد دماوند، شروع به خواندن مهندسي برق كردم كه همين مسئله، مسير جديدي را پيش رويم گذاشت. وقتي دانشگاه رفتم دائما به خلباني فكر ميكردم و رؤياي پرواز از ذهنم بيرون نميرفت. نيمه دوم سال1388 بود كه بالاخره تصميم گرفتم رؤياي خود را به واقعيت تبديل كنم و به همين دليل خواندن خلباني را در آكادمي خلباني معراج آغاز كردم، درحاليكه همزمان در رشته مهندسي برق نيز درس ميخواندم».
- دويدن براي رسيدن به موفقيت
خيلي از آدمها هميشه از نداشتن وقت گله و شكايت دارند درحاليكه وقت زيادي را تلف ميكنند. بسياري از افراد تصور ميكنند كه انجام چند كار بهصورت همزمان با يكديگر، سخت يا غيرممكن است. اما جمعدار چنين ديدگاهي نداشته و براي رسيدن به رؤياي خلباني تمام محدوديتها و سختيها را پشت سر گذاشته است. جمعدار از روزهاي تحصيل همزمان در 2 رشته ميگويد: «براي اينكه در 2 رشته درس بخوانم، خيلي تحت فشار بودم و برنامهريزي دقيقي داشتم. آن زمانها دائما بايد به رشت، قزوين (بيس پروازي)، تهران (آكادمي تئوري خلباني) و دماوند ميرفتم تا هم به رشته خلباني برسم و هم به دانشگاه براي حضور در كلاسهاي مهندسي برق. بارها پيش ميآمد كه در طول يك روز بايد چند جا ميرفتم كه كار چندان راحتي نبود. آموزشهاي تئوري و عملي زيادي را براي خلباني ديدم و آزمونهاي زيادي را هم پشت سر گذاشتم. موفقيت در هر دو رشته، به اين مسئله بستگي داشت كه بتوانم برنامهريزي دقيقي داشته باشم؛ به همين دليل بهصورت هفتگي برنامهريزي انجام ميدادم. اولويت اصلي من خلباني بود ولي با اين حال بايد رشته مهندسي برق را نيز دنبال ميكردم.
وقتي ميخواهي مسير موفقيت را طي كني، بايد اين مسير را خودت بسازي و اين مسئله مستلزم برنامهريزي، مداومت، پشتكار و البته از همه مهمتر لطف خداست. من حتي تفريح و اوقات فراغت هم داشتم البته مقدار و زمان آن كمتر از قبل بود ولي بهطور كلي براي رسيدن به اهدافم اين موضوع حذف نشد. نتيجه تمام اين تلاشها اين شد كه در ارديبهشت سال1391، مدرك مهندسي برق خود را گرفتم و در آذرماه همان سال نيز خلباني را به اتمام رساندم. بعد از آن هم به سربازي رفتم. دوران سربازي هم باز دغدغه خلباني را داشتم و به اين موضوع فكر ميكردم كه نبايد مثل بسياري از خلبانها بيكار بمانم به همين دليل بارها و بارها در زمان سربازي به شركتهاي هواپيمايي براي پيدا كردن كار مراجعه ميكردم. نتيجه اين شد كه در اواخر سربازي، توانستم در يك شركت هواپيمايي مشغول بهكار شوم».
- هميشه در حال مطالعه
خلباني يكي از مشاغل سخت و به روز (داراي تكنولوژي بالا) محسوب ميشود كه بايد دائما در حال مطالعه بود و تمام آموزشها را بارها و بارها مرور كرد تا كار پرواز به خوبي انجام شود و آب در دل مسافران تكان نخورد. خلبان جوان ميگويد:« خلبانها يك جمله معروف در بين خودشان دارند كه ميگويد روزي كه كتاب از دست خلبان بيفتد آن روز، روز مرگش خواهد بود. من و همكارانم بايد دائما در حال مطالعه و مرور آموختههايمان باشيم و بايد تمام قوانين هوانوردي روز دنيا را بدانيم و آنها را دنبال كنيم. بسياري از اين قوانين، حاصل ريخته شدن خون آدمها در حوادث هوايي است. قوانين، براي اين بهوجود آمدهاند كه از به وقوع پيوستن يك حادثه جلوگيري كنند».
- اولين اشتباه، آخرين اشتباه است!
خلباني يكي از مشاغل سخت و پراسترس محسوب ميشود و افرادي كه اين شغل را انتخاب ميكنند بايد بتوانند استرس را مديريت كنند. جمعدار در اين رابطه چنين ميگويد:«همه افراد با هر شغل و موقعيتي كه باشند، در طول روز ممكن است با حوادثي مواجه شوند و شغل خلباني نيز از اين امر مستثني نيست. نخستين اشتباه يك خلبان آخرين اشتباه او است و ميتواند جان خودش و تعداد زيادي آدم را به خطر بيندازد به همين دليل خلبان بايد بتواند دقيق عمل كند و در يك لحظه چندين كار را انجام دهد و شرايط مختلف را آناليز و قبل از وقوع، بهترين تصميم را بگيرد و از آموزشهايش در زمان پرواز بالاترين بهره را ببرد. استرس و فشار رواني در اين شغل اجتنابناپذير است ولي خلبان بايد بتواند اين مسئله را به خوبي مديريت كند تا احتمال حادثه، به حداقل ممكن برسد».
- پرواز، شبانهروزي است!
شايد خيلي از افراد تصور كنند كه خلبانها دائما پرواز نميكنند و وقت زيادي براي استراحت دارند ولي اين باور اشتباه است و خلبانها چيزي به اسم تعطيلي ندارند. خلبانها مانند آتشنشانها، پليس و نيروهاي امدادي، در هر لحظه آماده بهكار هستند و زندگي خاصي دارند. آقاي خلبان ميگويد: «برنامههاي پرواز يك خلبان هيچ وقت دقيقا مشخص نيست وخيلي مواقع بهصورت روزانه هر بعدازظهر مشخص ميشود كه پرواز براي روز بعد وجود دارد يا نه، ضمن اينكه هر لحظه ممكن است براي پرواز فراخوانده شوي. شغل خلباني بهگونهاي است كه نميتوان در زندگي برنامهريزي دقيقي داشت و خانواده نميتوانند براي تفريح و مسافرت با تو هماهنگ شوند. شغل من تعطيلي ندارد و حتي احتمال دارد كه نيمهشب نيز براي پرواز بروم. بارها پيش آمده كه مهماني دعوت بودهام ولي نتوانستهام بروم. اما اين ويژگي شغل من است و آن را پذيرفتهام و پاي علاقهام ايستادهام. شايد خيليها تصور كنند اين كار خستهكننده است ولي وقتي علاقه وجود داشته باشد، خستگي هم معنا ندارد. پرواز هيچوقت تكراري نميشود و هر پرواز با پرواز ديگر متفاوت است».
- لحظات زيباي يك پرواز
خلباني با وجود تمام سختيهايش يكي از مشاغل جذاب محسوب ميشود و براي خيلي از افراد تجربه پرواز، آن هم در كابين خلبان يك آرزوست. جمعدار در مورد جذابيتهاي شغلش ميگويد: «هر پروازي ويژگيهاي خاص خودش را دارد كه همه آنها تبديل به خاطره ميشوند. زيباترين ويژگي پرواز با هواپيما و بهطور كل اين شغل، حس مسئوليتپذيري و باورپذير شدن حقارت بشر در اين كرهخاكي زير آسمان آبي است و صد البته لبخند رضايت مسافران روي صورتشان حس خوبي را در آدم ايجاد ميكند. اينكه كودكان درخواست ميكنند داخل كابين خلبان را ببينند، من را ياد زمان كودكي خودم مياندازد و برايم جذابيت خاصي دارد و نكته جالب درباره بعضي از نوجوانان اين است كه در رابطه با هواپيما اطلاعات خوبي دارند».
- با خودم رقابت ميكنم!
افراد موفق ويژگيهاي خاصي دارند و بدون داشتن برخي از ويژگيها، نميتوان به موفقيت رسيد. جمعدار براي آيندهاش برنامههاي زيادي دارد و در مورد ويژگيهايي كه براي رسيدن به موفقيت لازم است، ميگويد:«فكر ميكنم هنوز به جايگاهي كه ميخواهم نرسيدهام و خودم را در رقابت با كسي نميبينم و با خودم رقابت ميكنم. وقتي با يك نفر ديگر رقابت كني، زماني كه آن شخص ميايستد تو هم بهصورت ناخودآگاه از حركت بازميايستي ولي وقتي با خودت رقابت كني، براي بهتر شدن تلاش ميكني و به مسيرت ادامه ميدهي. قصد دارم ادامه دهم و در رشته مديريت بازرگاني (مقطع ارشد) نيز ادامه تحصيل بدهم. زندگي، قانون باورهاست يعني اگر به چيزي باور داشته باشي و براي آن تلاش كني، به لطف خدا حتما به آن ميرسي. انسان نبايد هيچوقت احساس سيري و بينيازي نسبت به پيشرفت داشته باشد. آرامش، تمركز و رقابت با خود، از ديدگاه من شرط اصلي موفقيت است».