پاسخ: اولا معناي غيرت از منظر امام و حجت خدا، بامعناي غيرت از نظر ما فرق دارد. ما معمولا همان غيرت جنسيتي كه همه حيوانات نر به جنس ماده خود را دارند غيرت ميناميم، درحاليكه غيرت امام(ع) از جنس جنسيتي نيست بلكه والاتر و كاملتر از آن است.
غيرت امام(ع) از جنس تعبد و بندگي است؛ يعني همچون ابراهيمي كه نسبت به همسرش علاقه و غيرت دارد اما همان ابراهيم به امر خدا زن و كودك خردسالش را در سرزمين لميزرعي رها ميكند چون نسبت به امر خدا باغيرتتر است.
چنين فردي معتقد است كه در امر خدا حكمتي هست ولو ما حكمتش را نفهميم و لذا غيرت جنسيتي بايد فداي غيرت الهي شود و در يك جمله، غيرت در اطاعت است و بهخاطر همين است كه حسين(ع) غيرتش را با اطاعت خدا محك ميزند نه با خواسته دلش.
او از آنجا كه معصوم است و الهام الهي به او ابلاغ شده كه خدا تو را كشته و خاندانت را اسير ميخواهد، بيهيچ تعصب جنسيتي اطاعت ميكند.
ثانيا، دين خدا در داستان كربلا از دو جهت ياري ميشد كه اگر هركدام نبود ابتر ميماند؛ يكي «شهادت» و ديگري «رسالت». شهادت، كار آقا و يارانش در عاشورا بود و رسالت و ابلاغ پيام عاشورا كار زينب(س) و خاندان امام در اسارت كه اگر زينب كبري و كاروان اسير نبودند چه بسا ماجراي عاشورا با زر و زور و تزوير به نفع مستكبران مصادره ميشد و چنانكه امامحسين(ع) را در ابتدا خارجي و خروجكننده از دين معرفي ميكردند، اين عقيده را تثبيت و جهاني كرده و اسلام را به انحراف ميكشاندند.
اما زينبكبري(س) و بقيه اسرا و حتي كودكان همراه، اين فتنه را در نطفه خفه كردند.تا جايي كه حتي در مجلس يزيد برخي سفراي كشورهاي خارجي كه در مجلس حاضر بودند با تبيين واقعي عاشورا از زبان بيبي دو عالم و بقيه خانواده حضرت، متحول شدند و روبهروي يزيد ايستادند. لذا درست گفتهاند كه«كربلا در كربلا ميماند اگر زينب نبود».