متأسفانه برخي براي اطرافيانشان جز زحمت نيستند و به تعبير عرفي سربار و بيعارند. اين بيعاري و سرباري رابطه بسيار نزديكي با بعد رحمتي انسان دارد؛ يعني چون مهرباني ندارند و خودمحوري و خودبينيشان فعال است از ديدن اطرافيان خود غافل ميشوند و براي رسيدن به خواستههاي خود، ديگران را به زحمت مياندازند. ولي آنان كه رحمتشان فعال است نهتنها از به زحمت انداختن ديگران خودداري ميكنند بلكه بالطبع خود را به زحمت بيشتري مياندازند و بار ديگران را سبك و بار خود را سنگين ميكنند.
جالب است توجه كنيم كه اگرچه خود را براي ديگران به زحمت مياندازند اما زحمت كلنجار رفتن با وجدان و نفس لوامه خود را كم ميكنند و از فعالشدن بعد رحماني خود سرمست شده و لذت ميبرند؛ يعني همان لحظهاي كه زحمت خود را از سر ديگران كم ميكنند يا خود را براي ديگران به زحمت مياندازند به نوعي زحمت رواني و ذهني خود را هم كم كرده و درحاليكه به ظاهر به سختي افتاده در اوج لذت قرار ميگيرند. صحنههايي از رفتارهاي حسينيان در روز عاشورا مويد اين مطلب است كه بهعنوان مثال وقتي پيكر بهخون غلتيده فرزندان زينب كبري(س) را به خيمهها ميآورند ايشان به استقبالشان نميرود و بر سر جنازهشان حاضر نميشود. چرا؟ براي اينكه حسين(ع) از صحنه وداع مادر با فرزندانش كه براي او و در راه او كشته شدهاند خجالت زده و اذيت نشود. بله ايشان بالاي سر فرزندانش نميآيد و خود را به سختي و زحمت بيشتري مياندازد و در ميان خيمهها در غم بچههايش و در محروم شدن از ديدارشان ميسوزد تا در آن معركه زحمتها، رحمتي باشد براي دل حسين. آري آنانكه رحمت بيشتري دارند زحمت كمتري دارند اما با همه اين رحمتطلبيشان براي ديگران و زحمتخواهيشان براي خود، وقتي مورد سرزنش قرار ميگيرند كه « ببينيد بهخاطر اين نوع نگاهتان چقدر ذليل شديد!» اين چنين فرياد ميزنند كه« ما رايت الا جميلا ؛ ما جز زيبايي نديديم».