فرانك عزيزنژاد را حالا خيليها با عنوان يكي از بانوان كارآفرين حوزه كشاورزي ميشناسند؛ كسي كه توانسته با توليد كودهاي باكيفيت داخلي، نياز كشور را در اين بخش تا اندازهاي تأمين و از خروج ارز از كشور نيز جلوگيري كند. عزيزنژاد، عضو انجمن توليدكنندگان كود ايران، عضو كانون زنان بازرگان ايران و عضو هيأت مديره انجمن ملي زنان كارآفرين كشور هم هست. با او درباره زندگياش و اينكه چطور ميتوان كارآفرين موفقي بود به گفتوگو نشستيم.
- زندگي كارآفرينها را كه ورق ميزنيم ميبينيم تقريبا همه آنها با مقوله اقتصاد و كسبوكار از دوران كودكي و نوجواني و البته به زباني ساده آشنا شدهاند. اين اتفاق براي شما هم رخ داده؟
من در يك خانواده فرهنگي بزرگ شدم كه از محيطهاي كسبوكار و تجارت به دور بود. البته در فرهنگ ما ايرانيها هم زياد باب نيست كه دختر وارد اين عرصهها شود و كسي از او انتظار ندارد كه چرخ خانواده را بچرخاند. من از كودكي خيلي به هنر علاقهمند بودم و ميخواستم بروم هنرستان. اما پدرم مخالفت كرد و ميگفت تو بايد بروي دانشگاه و مهندس شوي. خب، خودم هم اين روحيه را داشتم كه ابزار بهدست بگيرم و كارهاي تعميري خانه را انجام بدهم يا در تعمير ماشين به پدرم كمك كنم. براي همين پدرم معتقد بود كه من بيشتر به درد مهندس شدن ميخورم تا نقاش شدن !
- هدفتان در دانشگاه رشته مهندسي بود؟
بله، اما روزگار داستان را جور ديگري رقم زد. من سال چهارم دبيرستان كه بودم تصميم داشتم كه يك سال پشت كنكور بمانم و حسابي درس بخوانم و يك رشته خوب قبول شوم. فقط براي آمادگي كنكور شركت كردم و يك رتبه معمولي آوردم و بعدش رفتم و تعيين رشته كردم. يكدفعه جوابها كه آمد ديدم رشته فيزيكدانشگاه بوعلي همدان قبول شدهام. آن موقع هم به اين شكل بود كه اگر دانشگاه روزانه قبول ميشديد و انصراف ميداديد يك سال حق شركت مجدد در كنكور را نداشتيد. جالب اينكه همان سال رشته فيزيكدانشگاه آزاد هم قبول شدم و به اصرار خانواده و براي اينكه به شهرستان نروم همان دانشگاه آزاد را انتخاب كردم. در طول تحصيل هم ميدانستم كه ظرفيت علمي من خيلي بالاست و براي اينكه خودم را راضي نگه دارم خيلي خوب درس ميخواندم تا معدل بالاي 17بياورم و تخفيف شهريه بگيرم. از سال دوم دانشگاه راهنماي استاد شدم در حل تمرينها و بعدش همان سال يعني 1374 در دبيرستان در رشته فيزيك مشغول به تدريس شدم. نكتهاش اين بود كه من با شاگردانم كه سال چهارمي بودند تنها 2سال اختلاف سني داشتم!
- براي تدريس به مشكل برنخورديد؟
نه، با آنكه كلاسها 45نفره بود اما بچهها خيلي به درس توجه ميكردند. آن موقع اگر با هم جايي ميرفتيم و ميگفتند كه من معلم فيزيكشان هستم كسي باور نميكرد. سال 1376 فارغالتحصيل شدم و در آزمون استخدامي آموزش و پرورش شركت كردم. آزمون را كه راحت قبول شدم و چون سابقه تدريس هم داشتم مشكل خاصي پيش نيامد. البته ازدواج هم كرده و صاحب فرزند هم بودم و يك مقدار فاصله ميان محل زندگي و كارم و رسيدگي به امور خانواده كار را سخت ميكرد. سال1389بود كه حنجرهام مشكل پيدا كرد. پزشكها توصيه كردند اين كار را كنار بگذارم يا ميزان ساعتهاي تدريسم را كاهش دهم. اصلا بروم سراغ يك شغلي كه استرس نداشته باشد.
- به اينجا كه رسيديد تصميم گرفتيد كه كار تدريس را كنار بگذاريد؟
نه بهطور كامل، حتي هنوز هم بحث آموزش را در حرفه جديدم دنبال ميكنم. اما ديگر مثل سابق نيست.
- شما بهعنوان يك جوان پرانرژي و فعال حالا بعد از چند سال تدريس چطور ميخواستيد با اين شرايط كنار بياييد؟
سال 1389 سرگروه شدم و تنها 2روز مسئوليت داشتم. اما باز همان 2 روز هم باعث ميشد تا نتوانم به اين شغل ادامه بدهم و به ناچار و با پيشنهاد همسرم تصميم گرفتم مدتي استراحت كنم. همسرم در حوزه برق صنعتي فعال بود و آن زمان كارگاهشان در شهرك صنعتي نظرآباد كرج قرار داشت. بعد يكماه استراحت متوجه شدم كه پروژههاي كاري همسرم به مشكل برخورده و بسياري از مطالباتش بهصورت معوقه باقي مانده است. نشستيم و درباره شرايط جديد زندگيمان با هم صحبت كرديم. ديديم اگر بخواهيم اندك سرمايه باقيمانده را هم وارد صنعت برق كنيم شايد در آينده به مشكلات جديتري بربخوريم.
- و در ادامه، آن روحيه كسبوكار دوباره در شما زنده شد؟
بله، شريك همسرم سرمايهاش را وارد ساختوساز كرد و به ما هم پيشنهاد داد همين كار را بكنيم تا حداقل ضرر نداشته باشد. اما اين كار به مذاق ما سازگار نيامد. آمديم و يك شركت توليدي- بازرگاني ثبت كرديم. هدفمان هم اين بود كه در حوزه توليد يا بازرگاني وارد شويم و هر كدام بهتر جواب داد همان را ادامه بدهيم. ثبت شركت يك مقدار بهخاطر قوانين جديد طولاني شد و من طي اين چندماه در دورههاي مديريت ام.بي.اي شركت كردم. آنجا بود كه به من گفتند شما اين استعداد را داريد كه در حوزه صنايع غذايي يا كشاورزي فعاليت كنيد و موفق شويد. آن موقع هنوز هيچ سرمايهاي وجود نداشت و من تنها كلاسها را گذرانده بودم. بعد همسرم گفت كسي را ميشناسد كه واردكننده كود شيميايي است. آن شخص به همسرم پيشنهاد داده بود كه بياييد و سرمايهتان را در اين راه بهكار بگيريد.
- واكنش شما به اين پيشنهاد چه بود؟
راستش وقتي كلمه كود را شنيدم خيلي جا خوردم و كمي هم چندشم شد. اما وقتي نمونه كار را برايم آوردم، ديدم اصلا آن چيزي كه بهعنوان كود شيميايي وجود دارد با ذهنيات من خيلي متفاوت است. در واقع آن «كلاتآهن» بود. من حتي نميدانستم كه كلاتآهن چيست، اما چند روزي در اينترنت جستوجو كردم و اطلاعات اوليه را بهدست آوردم.
- و تصميم جدي گرفتيد كه وارد حوزه تخصصي كود كشاورزي شويد؟
همان اول نه! پدر يكي از دوستانم در مركز تحقيقات كشاورزي بود و آنجا پيش 2 مشاور ديگر هم رفتيم. هر سه آنها به اتفاق گفتند كه اندك سرمايهتان را وارد اين كار نكنيد كه خيلي خطرناك است. گفتند اولا دوره كودهاي شيميايي در كشاورزي دنيا به سرآمده و الان همه دنبال كشاورزي ارگانيك هستند. دوما اينكه پيشنهاد دادند كه اصلا از حوزه كشاورزي بيا بيرون. چون امثال ما در آنجا خيلي زود و در رقابت با ديگر شركتها از بين ميرويم. آنها حسابي حرفهاي نااميدكنندهاي زدند و گفتند اگر عرصه حضور در اين حوزه اينقدر راحت بود كه ما خودمان طي اين 30سال اين كار را ميكرديم. بعدش رفتيم سراغ همان دوستمان كه واردكننده بود تا جلسهاي داشته باشيم. او ميگفت كه من طي اين سالها كلي كودشيميايي خارجي فروختهام و اگر شما هم وارد اين عرصه شويد ضرر نميكنيد. پرسيدم كه الان واردات كود انجام نميشود. شما چطور وارد ميكنيد؟ گفت: نگران نباشيد ما خودمان اينجا چند كارگاه داريم كه كود توليد ميكند و همانها را با بستهبندي خارجي و به نام كود خارجي به كشاورزها ميفروشيم! تازه آنجا متوجه شديم كه اين كودها كاملا در كشورمان توليد ميشوند و براي همين خيلي تعجب كرديم. كمكم جستوجوهايمان را ادامه داديم و آدمهايي را كه در كار توليد كودشيميايي بودند را پيدا كرديم.
- كارتان را با چند نفر شروع كرديد؟
من و همسرم؛ كه او هم درگير كارهاي خودش بود و براي همين همه كارها را بايد عملا خودم انجام ميدادم. حتي اول كار دفترهم نداشتيم و من آدرس خانهمان را بهعنوان دفتر به ثبت رسانده بودم. خودم هم مديرعامل بودم، هم كارمند، هم مسئول پيگيري سفارشها و هم بازارياب. خلاصه همه كارها با محوريت خودم و همسرم جلو ميرفت.
- يعني از همان ابتدا سراغ خريد سوله براي كارگاه و اجاره دفتر و استخدام كارمند و كارگر نرفتيد؟
نه، چون اصلا حتي نميدانستيم كه اين كار شدني است يا نه. من مدرس فيزيك بودم و حالا شده بودم توليدكننده كود شيميايي. همه هم به ما ميگفتند اين كار را نكنيد به جايي نميرسيد. همه جور تهديد در كنارمان وجود داشت و براي همين لازم بود تا كمي با احتياط عمل كنيم. وقتي ما با آن دوست متخصصمان آشنا شديم توانستيم يك فضايي را اجاره كنيم، ماشينآلات را سرهم كنيم و وارد عرصه توليد شويم. منشي و يك مهندس را هم بهعنوان مديرتوليد خط استخدام كرديم. بعدا چند نفر را به ما معرفي كردند كه اينها آدمهاي سالمي هستند و ميتوانند مواداوليه مرغوب را تأمين كنند. اوره را از پتروشيمي شيراز ميخريديم و بقيه مواد هم كه وارداتي بود. اينها با يكدرصد خاصي تركيب ميشد و كود بهدست ميآمد؛ كودي كه هم براي باغ، مزرعه و هم گلخانه جواب ميداد.
- اولين مشتريهايتان را چطور دستوپا كرديد تا محصولتان را به آنها بفروشيد؟
به لطف خدا و كمك يكي از دوستان، اسفند همان سال با يكي از مسئولان كارخانه قند بيستون كرمانشاه آشنا شديم. آنها گفتند كه ما براي چغندرها اين نوع كود را استفاده ميكنيم. شما ميتوانيد آن را براي ما تأمين كنيد؟ ما كارمان را با توليد كود پودري شروع كرده بوديم و كود درخواستي آنها از نوع مايع بود. حالا ما بايد دستگاهها و خط توليد كود مايع را هم در كارگاه نوپايمان راهاندازي ميكرديم. البته اين موضوع به نفعمان شد، چون ديديم كه ذائقه كشاورزها بيشتر به سمت كودهاي مايع سوق پيدا كرده و بهتر جواب ميدهد. يك سمينار آموزشي در همان كارخانه قند برگزار كرديم و به مسئولان نشان داديم كه چغندر براي رشد به چه موادي نياز دارد و چه نوع كودي ميتواند اين نوع مواد را تأمين كند.
- شما كه تا چندماه پيش چيزي درباره كودهاي شيميايي نميدانستيد و اصلا بازار را نميشناختيد نترسيديد كه سرمايه و عمرتان را در اين راه صرف كنيد؟ بالاخره ريسك اين نوع سرمايهگذاري بالا بود.
نميتوانم اسمش را ترس بگذارم. اما خطر شكست وجود داشت. من چون ديگر مدرسه نميرفتم تمام فكر و ذهن و زمانم را براي شناخت كودها و مواد شيميايي و نوع محصولات كشاورزي گذاشتم. هر مقاله و كتاب مفيد در اين زمينه را مطالعه كردم و اطلاعاتم را افزايش دادم. در نمايشگاههاي متعدد كود و سم كشاورزي كه در استانهاي مختلف برگزار ميشد حضور مييافتم تا ببينم چه كساني توليدكننده هستند و چه كساني واردكننده. سرانگشتي كه حساب كردم ديدم تنها 5-4 توليدكننده كود داخلي وجود دارد كه آنها هم با مسائل خاص خودشان درگيرند.
- يعني اين فرضيه تقويت شد كه ما توليدكننده جدي نداريم يا اگر هست بهصورت محدود انجام ميشود.
بله، متوجه شديم اگر فرمولاسيون ما درست باشد، اگر درست بازاريابي كنيم و درست آموزش بدهيم ميتوانيم در بازار كنوني حرفي براي گفتن داشته باشيم. حتي ميتوانيم واردات كود از خارج را قطع كنيم و خودمان توليدكننده باشيم. الان ميزان توليد در كشورمان اندك است و همهاش توي بوق و كرنا ميكنند كه مواد شيميايي براي خاك يا محيطزيست ضرر دارد.
- يعني شما ميگوييد كه ضرر ندارد؟
ببينيد، الان توليد غذا در دنيا يك موضوع كاملا جدي است و ديگر نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه از زمين در هر سال تنها يكبار برداشت محصول داشته باشيم. پس ميآييم و به كمك كود استاندارد، آن موادي را كه از زمين گرفتهايم را دوباره به آن برميگردانيم. كود مثل مكمل غذايي براي خاك عمل ميكند تنها اوره آن شيميايي است و بقيهاش تماما از مواد معدني درست ميشود. كود شيميايي وقتي به محيطزيست آسيب ميزند كه به كشاورزها و بهصورت يارانهاي اوره داده ميشود. اين اوره بدون تركيب با مواد مكمل معدني طبيعي، خيلي سريع باعث رشد محصول ميشود اما وقتي كه نوبت برداشت محصول فرا ميرسد كيفيت لازم را ندارد. بعد آن اوره اضافي و نيترات وارد آبهاي زيرزميني ميشود و به اين صورت محيطزيست آسيب ميبيند.
- شما در نهايت تصميمتان اين بود كه محصولاتتان را با نام و نشان ايراني وارد بازار كنيد؟
بله، كارخانه قند نخستين مشترياي بود كه به ما اعتماد كرد. اما همانطور كه قبلا هم شنيده بوديم مافياي اين حرفه عرصه را براي امثال ما تنگ ميكرد. آنها كودشيميايي را با كيفيت پايين و به نام و بستهبندي محصول خارجي ميفروشند و سود زيادي هم بهدست ميآورند. حتي بعد از يك مدت كه ما هم معروف شديم آمدند و پيشنهاد دادند كه كارمزدي برايشان كود توليد كنيم. يعني تأمين مواداوليه و بستهبندي و بازاريابي كود با آنها و توليد با ما. اگر تنها بهدنبال كسب درآمد بوديم بايد اين پيشنهاد را ميپذيرفتيم. اما من ميخواستم يك محصول ايراني و باكيفيت به كشاورز هموطنم تحويل بدهم. حتي نام شركتم را با تركيب اسم هر 2پسرم انتخاب كردم تا اين كار ماندگار بشود. اما رقبا ميرفتند و به همه ميگفتند كه كود ايراني به درد نميخورد يا تقلبي است! جواب ما هم اين بود كه 20روز از كود ما استفاده كنيد اگر جواب گرفتيد بعدا بخريد. حتي در اين وضعيت انجمن توليدكنندگان كود كشاورزي هم ماندهاند كه چه كنند چون كودهاي تقلبي با مارك خارجي خوب فروش ميكند و ايرانيها زياد طرفدار ندارند.
- چقدر ميان آنچه شما توليد ميكرديد با محصولات تقلبي تفاوت كيفي وجود داشت؟
تفاوت زياد است. من براي حفظ كيفيت كودهاي توليدي ميآيم و مواد وارداتي معدني و طبيعي گرانقيمت را با اوره تركيب ميكنم و اگر براي خودم مثلا كيلويي 10هزار تومان تمام شود بايد در بازار 12هزار تومان بفروشم. اما متقلبها ميآيند و اوره كيلويي 600توماني را با گچ و مواد تقلبي و رنگ تركيب ميكنند و چون در ظاهر هم جواب ميگيرند ديگر به بقيهاش كاري ندارند و همان محصول را به قيمت زير 3هزار تومان وارد بازار ميكنند. اما همانطور كه گفتم موقع برداشت كه ميشود آن محصولاتي كه با كود ما توليد شده خيلي باكيفيتتر خواهد بود.
- الان بهعنوان يك بانوي كارآفرين كجاي كار هستيد و چقدر توانستهايد خودتان را در صنعت كشاورزي ثابت كنيد؟
3سالي ميشود كه بهصورت جدي وارد بازار شدهايم. در همين مدت اندك در نمايشگاههاي زيادي حضور داشتهايم و سمينارهاي تخصصي متعددي برگزار كردهايم. همين عوامل باعث شده تا مشتريهاي جديدي پيدا كنيم؛ مشتريهايي كه دنبال تغيير و توسعه در كارشان بودند. ما به جاي دلالبازي رفتيم و مستقيم با خود كشاورزها ارتباط گرفتيم تا يك صنعت سالم را بسازيم.
- اگر همان ابتدا ميرفتيد و با يك نام تجاري مثلا اسپانيايي يا آمريكايي همان محصول باكيفيت را توليد و عرضه ميكرديد شرايط بهتري نداشتيد؟
حتما همينطور بود. اما شعارمان اين است كه جنس ايراني هم ميتواند كيفيت داشته باشد، به اين شرط كه كارگرها درست آموزش ببينند و مواداوليه باكيفيتي وارد چرخه توليد شود. اين ديگر انتخاب شماست كه كدام راه را برويد. ما خيلي مقاومت كرديم و كمكم داريم مزد اين انتخابمان را ميگيريم. رفته بوديم نمايشگاه شيراز و آنجا بود كه برخي از كشاورزها از ما تنها كود توليد داخل و ايراني ميخواستند. آنها هم متوجه شدهاند كه كودهايي كه در كشور به نام خارجي عرضه ميشود تقريبا همهاش تقلبي است.
- الان توانستهايد براي چند نفر كارآفريني كنيد؟
داريم خط جديد را احداث ميكنيم و يك مكان جديد را هم براي كارگاه خريدهايم. تعداد كاركنانمان هم بعد از اين اسبابكشي افزايش خواهد يافت. الان هم كاركنانمان تقريبا همهشان داراي مدرك كارشناسيارشد در رشتههاي كشاورزي، گياهپزشكي، خاكشناسي و باغباني هستند و همين موضوع روي كيفيت كارمان تأثير بسزايي داشته است. از اول دنبال ايجاد يك بنگاه توليدي معتبر بوديم و خوشحاليم كه به موفقيت اوليه رسيدهايم و توانستهايم زمينه اشتغال را براي جوانهاي كشورمان فراهم كنيم.
- واحدي به نام آزمايشگاه آب و خاك
فرانك عزيزنژاد بعد از يك سال كار كردن در عرصه توليد كود داخلي متوجه ميشود كه كشاورزي كشورش در بعضي از حوزهها كاملا فقير است. او با ابتكار خودش واحد آزمايشگاه آب و خاك را در شركت تازه تاسيساش راهاندازي ميكند. كار اين واحد، آزمايش خاك زمين كشاورزي و ارزيابي آن به لحاظ كيفي است. عزيزنژاد درباره مزاياي اين روش ابتكاري ميگويد: وقتي ما خاك را آزمايش ميكنيم متوجه ميشويم كه چه چيزهايي دارد و چه موادي را نميخواهد. در نتيجه، كودي را توليد ميكنيم كه منحصر به همان زمين است و ديگر نياز نيست موادي را به خاك بدهيم كه خودش آنها را بهصورت طبيعي دارد. همين امر به حفظ محيطزيست و كاهش هزينههاي كشاورزي كمك فراواني ميكند. عزيزنژاد ميگويد كه انجام آزمايش خاك كشاورزي براي تمام كشاورزان ايراني بهصورت كاملا رايگان انجام ميشود و درصورت نياز آماده است تا سمينارهاي آموزشي براي توليد كود تخصصي هر محصول را نيز براي كشاورزها برگزار كند.
- بانوان كارآفرين چهطور آدمهايي هستند؟
عزيزنژاد داشتن پشتكار را مهمترين ويژگي آدمهاي كارآفرين ميداند و ميگويد: بهنظرم انسانهاي كارآفرين علاوه بر پشتكار، مديريت زمان و مكانشان خيلي خوب است. هميشه روي كاري كه دارند تمركز ميكنند، اما اين تمركز باعث نميشود كه ديگر وظايف زندگيشان را فراموش كنند. كارآفرينها نه خسته ميشوند و نه نااميد. اصلا هر چه از آنها بيشتر ايراد بگيرند بيشتر خوشحال ميشوند. چون به اين شكل زودتر و با هزينه كمتر به اشتباهاتشان پي ميبرند و با برطرف كردن آنها به درجه بالاتري ميرسند. كارآفرينها هرگز از رقابت با ديگران نميترسند، حتي اگر به شكست مقطعي آنها منجر شود.