تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۹

همشهری دو - مریم مرتضوی: پس از تمام شدن واقعه جانسوز عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یاران حقیقی آن حضرت در صحرای کربلا، اوضاع دینداری مردم دگرگون شده بود.

 يزيد ملعون عده زيادي از مردم را فريب داده و دين‌شان را به بهاي دنيا خريده بود. بعد از آن هم حكومت ظالم بني‌اميه، شيعيان را در تنگنا قرار داده و آزار مي‌داد تا دست از اعتقادات ديني خود بردارند. اوضاع به‌نحوي بود كه در گوشه و كنار سرزمين‌اسلامي، شورش‌هايي عليه ظالمان به راه افتاد؛ اما هر يك از اين شورش‌ها هدفي داشتند كه به‌ندرت مي‌شد دينداري و خونخواهي حق‌طلبانه حضرت سيدالشهدا(ع) را در ميان ائمه پيدا كرد.در چنين اوضاعي روي كار آمدن و سپرده شدن زمام امور شيعيان به دست امام، نياز به انسجام ميان مردم مسلمان داشت و امام‌سجاد(ع) مسئوليت اين امر را بر عهده داشتند. به همين علت است كه وقتي مفاهيم دعاها و مناجات‌هاي آن حضرت را بررسي مي‌كنيم متوجه مي‌شويم همه مطالب در جهت تبيين اسلام ناب محمدي(ص) عنوان شده‌اند تا جايگاه قرآن و امام را به‌عنوان دو ثقل دين به مردم بشناسانند. حجت‌الاسلام محسن غياثوند كه درباره تاريخ اسلام پژوهش كرده و به‌عنوان استاد حوزه علميه فعاليت مي‌كند، در گفت‌وگو با ما به شبهه‌هايي درباره دوران امامت امام علي بن الحسين(ع) پاسخ داده است.

  • مي‌دانيم كه امامت پس از امام‌حسين(ع) به امام زين‌العابدين(ع) منتقل شد. اين در حالي بود كه عده‌اي گمان مي‌كردند محمد حنفيه امام چهارم است. آيا در زمان آغاز امامت امام زين العابدين(ع) مشكل و شبهه‌اي ايجاد شد؟

محمد حنفيه از لحاظ سني بزرگ‌تر از امام سجاد(ع) بود. از طرف ديگر مقام امامت بين امام دوم و سوم ما بين دو برادر منتقل شد، يعني پس از امام حسن(ع)، امام حسين(ع) به امامت رسيدند. اين شرايط شبهه‌اي براي محمد حنفيه و بعضي از مردم ايجاد كرده بود كه احتمال مي‌دادند پس از واقعه كربلا و شهادت امام حسين(ع)، محمد حنفيه كه برادر ايشان بود به امامت مي‌رسد. به همين علت لازم بود كه امام سجاد(ع) مسئله امامت را براي محمد حنفيه و كساني كه از مقام امامت و مسئوليت‌ها و كرامات آن بي‌اطلاع بودند، مشخص كنند. محمد حنفيه در ابتدا نمي‌توانست به راحتي قبول كند كه امام سجاد(ع) امام چهارم شيعيان است تا اينكه آن حضرت كرامت‌هايي از مقام امامت را به او نشان دادند تا حقانيت مسئله امامت بر او روشن شود. از آن زمان به بعد بود كه محمد حنفيه به امامت امام سجاد(ع) پي برد و در اين مسير آنقدر پا برجا بود كه امام، در شرايطي كه امكان حضور در بعضي از اجتماع مردم را نداشتند، محمد حنفيه را تعيين مي‌كردند تا به امور شيعيان رسيدگي كند.

  • پس از واقعه خونبار و جانسوز عاشورا و شهادت مظلومانه امام‌حسين(ع)، قيام‌هاي بسياري به خونخواهي از آن حضرت اتفاق افتاد. در اينجا اين پرسش مطرح مي‌شود كه چرا امام سجاد(ع) اقدام به قيام مسلحانه نكردند؟

اين نكته واضح و مشخص است كه امام سجاد(ع) در محرم سال 61هجري همراه پدر بزرگوارشان، امام حسين(ع) بوده و وقايع آن روزها را به چشم خود مشاهده كردند. در واقع آن حضرت به خوبي شاهد بودند كه مردم به‌شدت دچار انحطاط فكري و اعتقادي شده بودند و دين و آخرت خود را به بهاي زندگي محدود دنيا فروخته بودند. حتي آنقدر در دنياپرستي و انحطاط فكري غرق شده بودند كه با وجود اينكه بر حقانيت امام‌حسين(ع) اذعان داشتند، اما باز هم در برابر آن حضرت صف آرايي كرده و نيزه و شمشير به‌دست گرفتند تا در نهايت غربت و مظلوميت ايشان را به شهادت رساندند. و همه اينها براي رسيدن به آسايش ظاهري در زندگي چند روزه دنيا بود. از طرف ديگر ضعف فكري و اعتقادي مردم به جايي رسيده بود كه همه با وجودي كه مي‌دانستند يزيد ملعون، مردي هوسباز و شرابخوار بوده و احكام دين اسلام را به‌طور علني نفي مي‌كند، اما به‌دليل بهره‌مندي او از ثروت دنيايي او را صاحب اختيار خود دانستند و از او تبعيت كردند. در چنين اوضاعي امام سجاد(ع) آگاه بودند كه انحراف فكري مردم به‌دليل آن است كه نسبت به مقام امامت بي‌اطلاع هستند و عظمت و‌ شأن امام خود را نمي‌دانند. پس رسالت آن حضرت با قيام علني و شمشير به‌دست گرفتن ممكن نمي‌شد بلكه لازم بود پس از شهادت مظلومانه و هشداردهنده پدر خود، اسلام ناب محمدي(ص) را در قالب مفاهيم و عبارت‌هاي احساسي و عقلاني تبيين كرده و مردم را از اين طريق آگاه كنند.

  • با اين توضيحات، تبيين اسلام در زمان امام سجاد(ع) از طريق قيام ممكن نمي‌شد و به همين علت بود كه آن حضرت قالب دعا و مناجات را براي آگاه كردن و تعليم معرفتي مردم انتخاب فرمودند.

درست است. امام سجاد(ع) مي‌دانستند حتي درصورت قيام مسلحانه و در نهايت شهادت حين قيام خونخواهانه ايشان نيز مردم به آگاهي و درك از دين اسلام نخواهند رسيد. پس ضرورت ايجاب مي‌كرد كه امام در ميان مردم از ابزاري غير از شمشير و نيزه استفاده كنند تا مردم را هشيار كرده و اسلام را كه در غربت به سر مي‌برد، احيا كنند.

  • با وجود اين در آن زمان چندين قيام براي مقابله با يزيد ملعون اتفاق افتاد. رويكرد امام‌سجاد(ع) نسبت به چنين اقدام‌هايي چه بود؟

بايد توجه داشت قيام‌ها و اقدام‌هايي كه بعد از شهادت امام‌حسين(ع) اتفاق افتادند داراي مواضع و اساس‌هاي گوناگون و گاهي متفاوت بودند. برخي از قيام‌ها تنها براساس شور و احساسات بي‌پايه اتفاق مي‌افتاد و برخي از علم و شور ديني نشأت مي‌گرفت. عده‌اي قيام مي‌كردند تا يزيد را مغلوب كرده و خودشان قدرت را دست بگيرند و برخي قيام مي‌كردند تا انتقام خون شهداي كربلا و امام مظلوم خود را بگيرند. بنابراين مشخص است كه رويكرد امام سجاد(ع) برابر چنين قيام‌هايي كه پايه و دليل مختلفي داشته‌اند، متفاوت بود؛ چون اسلام، دين حقانيت است كه هم احساسات در آن راه دارد و هم عقلانيت. اما اين دو توأم و همراه يكديگر هستند؛ يعني احساسات ديني بايد برگرفته از عقل و درايت باشد و عقلانيت هم بايد با شور و احساس ديني همراه شود تا تأثيرگذار باشد.

  • آن حضرت كدام قيام‌ها را نفي كرده و با آنها مخالفت مي‌كردند؟

يكي از قيام‌هايي كه امام سجاد(ع) با آن مخالفت داشتند، قيامي بود كه توسط شخصي به نام عبدالله بن حنظله اتفاق افتاد. او و مردمي كه به همراهش بودند، قيامي داشتند كه عقلانيت در آن راه نداشت و حتي رهبري و هدايت مشخصي نداشتند و طبيعي بود كه در قيام خود موفق نخواهند شد. آنها افرادي بودند كه در روز عاشورا امام‌حسين(ع) را تنها گذاشتند و بعد از شهادت آن حضرت دست به قيام زدند و حتي اين بار هم درباره قيام‌شان از امام سجاد(ع) رهبري و تأييدي نخواستند. امام سجاد(ع) به‌قدري نسبت به چنين اقدامي نگران بودند كه بر خود لازم دانستند كه براي هشدار دادن به آنها اقدام كنند. لذا از مدينه بيرون رفتند تا خود را به آنها برسانند و هشدار بدهند. نكته قابل توجه در چنين اوضاعي، موقعيت‌شناسي است. درواقع شيعه بايد موقعيت‌شناس باشد و بداند كه در هر زماني به چه نحوي امام زمان خود را ياري كند. بعضي از مردمي كه در واقعه كربلا امام حسين(ع) را تنها گذاشتند، پس از شهادت ايشان هم از اطاعت امام سجاد(ع) سر باز‌زدند و حتي قيام عليه يزيد زمان را هم بدون تأييد امام زمان خود راه مي‌انداختند. يكي ديگر از قيام‌هايي كه بدون بصيرت اتفاق افتاد، قيام حره بود كه مردم شورشگر مدينه به راه انداختند و معرفت در آن راه نداشت. به همين علت امام سجاد(ع) با آن مخالف بودند. در عين حال اين افراد هم بدون اينكه با امام(ع) مشورت كنند، اقدام به قيام كردند.

  • در چنين شرايطي امام‌سجاد(ع) قالب دعا و مناجات را براي بيان معارف ديني انتخاب كردند. ضرورت اين كار چه بود؟

همانطور كه اشاره شد درصورتي كه امام در آن دوران قيام مسلحانه مي‌كردند به اين دليل كه زمينه‌اي براي بيان معارف ديني وجود نداشت، شيعه دچار نابودي مي‌شد. دليل تأييد نكردن قيام مختار به‌طور علني همين موضوع بود تا حكومت بني‌اميه احساس كنند كه اين دو امر به هم مربوط نمي‌شود.

  • پس هدف نهايي امام زين‌العابدين(ع) هم تشكيل حكومت اسلامي بود اما مسير تحقق اين امر با ائمه ديگر ازجمله امام‌حسين(ع) متفاوت بود.

درست است. دليل تفاوت مسير هم اين است كه شرايط متفاوت بود و مردم درك‌هاي مختلفي داشتند. اما امام زين‌العابدين(ع) بايد در وهله اول مقام امامت را تبيين مي‌فرمودند تا مردم نسبت به ائمه شناخت پيدا كنند، به‌خصوص مردمي كه روي امام سوم خود شمشير كشيده بودند. از طرف ديگر بايد حقانيت ائمه را درك مي‌كردند و مي‌فهميدند كه سعادت آنها جز از طريق هدايت توسط امام ممكن نمي‌شود. اما به هر حال روي كار آمدن و گرفتن زمام امور شيعيان در دست امام، نياز به انسجام ميان مردم مسلمان داشت و امام سجاد(ع) مسئوليت اين امر را بر عهده داشتند. به همين علت است كه وقتي مفاهيم دعاها و مناجات‌هاي آن حضرت را بررسي مي‌كنيم متوجه مي‌شويم همه مطالب در جهت تبيين اسلام ناب‌محمدي(ص) عنوان شده تا جايگاه قرآن و امام را به‌عنوان دو ثقل دين به مردم بشناساند.

  • اما با توجه به خفقان زمان امام‌سجاد(ع) آيا تشكيل حكومت اسلامي در آن دوران ممكن بود؟

نه. چنين امري عملا امكان نداشت و امام سجاد(ع) بر اين مسئله واقف بودند اما مي‌خواستند زمينه تشكيل حكومت اسلامي در آينده را فراهم كنند. دستورالعمل‌هايي كه در قالب موعظه، مناجات، ذكر و دعا از آن حضرت رسيده همين هدف را دنبال مي‌كرد كه سطح درك و شعور ديني و معرفتي مردم را ارتقا بدهد تا زمينه و لياقت پذيرش حكومت اسلامي را پيدا كنند.
امام‌سجاد(ع)؛ يك مبارز قهرمان خستگي‌ناپذير

اگر بخواهيم شخصيت و چهره حقيقي هريك از ائمه اطهار عليهم‌السلام را بشناسيم، بهترين روش مراجعه به منابع معتبر شيعي و عالمان ديني است. در اين ميان، سخنان مقام معظم رهبري و تعبير ايشان از شخصيت امام زين‌العابدين(ع) بسيار مهم و قابل‌درك است. از جمله كتاب «پژوهشي در زندگي امام‌سجاد(ع)» تأليف رهبر معظم انقلاب است كه در آن، چهره و شخصيت والاي امام‌سجاد(ع) به‌طور روشنگرانه‌اي تبيين شده است.
همچنين رهبر معظم انقلاب در بيان كوتاهي، امام‌سجاد(ع) را اينگونه معرفي كرده‌اند؛«آن چهره‌ مظلوم بي‌صداي سربه‌زير منفعلي كه از امام‌سجاد درست كردند به كلي برخلاف واقع است؛ چهره حقيقي امام‌سجاد(ع) چهره يك مبارز قهرمان خستگي‌ناپذير آشتي‌ناپذير پيگيري است كه با تدبير تمام، با دقت كامل راه‌ها را مي‌شناسد و انتخاب مي‌كند و به سمت هدف‌ها اين راه‌ها را مي‌پيمايد، خودش خسته نمي‌شود و دشمن را خسته مي‌كند؛ و بالاخره دشمن وقتي هيچ كار ديگري نتوانست بكند، آن حضرت را مسموم كرد و اين امام بزرگوار بعد از يك عمر پربركت و پرمبارزه به رضوان الهي پرواز كرد. اين خلاصه زندگي امام‌سجاد است.»
(خطبه‌هاي نمازجمعه تهران ۱۳۶۵/۷/۴)

  • علي اوسط يا علي‌اصغر؟

دكتر رجبي دواني درباره نامگذاري امام سجاد علي(ع) توضيح مي‌دهد:
مي‌دانيم كه نام چند پسر امام حسين(ع) علي بوده است. اما آيا حضرت علي‌اكبرعليه‌السلام كه در روز عاشورا به شهادت رسيدند از امام سجاد(ع) بزرگ‌تر بودند؟ دكتر محمدحسين رجبي‌دواني در اين‌باره توضيح مي‌دهد: «نام دو فرزند امام حسين(ع) علي بود كه آنها را به نام‌هاي علي اكبر و علي‌اصغر(ع) مي‌شناختند. بر اين اساس مي‌توان گفت حضرت علي‌اكبرعليه‌السلام كه در صحراي كربلا به شهادت رسيدند از امام سجاد(ع) بزرگ‌تر بوده‌اند و براساس اين نقل، امام سجاد(ع) علي‌اصغر شناخته مي‌شوند. طبق اين نقل تاريخي مي‌توان گفت كه آن طفل شيرخواري كه در روز عاشورا به شهادت رسيد، عبدالله رضيع بوده است».

اين كارشناس تاريخ اسلام درباره نامگذاري فرزندان امام حسين(ع) مي‌گويد: «در آن دوران، دستگاه حكومت بني‌اميه با حضرت اميرالمؤمنين امام علي(ع) دشمني و عداوت زيادي داشت. به همين علت نامگذاري نوزادان به نام آن حضرت را ممنوع كرده بود. امام حسين(ع) در واكنش به اين اقدام كينه‌توزانه و جاهلانه بني‌اميه فرموده بودند كه هر تعداد فرزند پسر داشته باشند، آنها را به نام علي مي‌خوانند». درصورتي كه اين روايت را به‌عنوان اساس نامگذاري فرزندان حضرت سيدالشهدا(ع) بدانيم، بايد توجه داشته باشيم كه هر 3 پسر آن حضرت، علي نام داشتند و به اين ترتيب امام سجاد(ع) علي اوسط نام داشتند و علي‌ اصغر عليه‌السلام همان نوزاد شهيد شده در روز عاشوراست».

  • مادر امام سجادع ايراني بود

نحوه حضور امام سجاد(ع) در ميدان كربلا يكي از شبهه‌ها در زندگي آن حضرت است. به‌عنوان مثال عده‌اي باور دارند كه مادر آن حضرت در روز عاشورا در كربلا حاضر و مشغول پرستاري آن حضرت بوده و برخي اين نظر را رد مي‌كنند. حتي درباره نسب مادر امام سجاد(ع) كه ايراني بوده يا نه، شبهاتي وجود دارد.

دكتر حميدرضا فلاح، كارشناس ديني و استاد حوزه و دانشگاه، در اين‌باره توضيح مي‌دهد: «نام مادر امام سجاد(ع) شهربانو بوده كه اين نام در بسياري از منابع آمده است. در عين حال كتاب‌هاي مستند و معتبر تاريخي نشان مي‌دهد كه مادر امام سجاد(ع) ايراني بودند و در خانواده‌اي معتبر و سرشناس زندگي مي‌كردند كه امام حسين(ع) با ايشان ازدواج كردند. در عين حال در بعضي از منابع تاريخي هم نوشته شده كه ايشان در خانواده‌اي از اعراب متولد شده و زندگي مي‌كردند».

اما درباره حضور اين بانو در روز عاشورا يادآوري مي‌كند: «بايد به اين نكته توجه شود كه به‌احتمال نقل‌هاي زيادي كه درباره زندگي ايشان وجود دارد، زندگي شهربانو در زماني كه امام سجاد(ع) به دنيا آمدند، خاتمه پيدا كرد و از دنيا رفت. پس براساس اين نقل مشخص است كه حضور او در ميدان كربلا در سال 61هجري نظر اشتباهي است».

  • چرا انقلابي؟ چرا آرام؟

در بخش‌هايي از كتاب « پژوهشي در زندگي امام‌سجاد(ع)» مي‌خوانيم:
بيان و نگارش سيره امام‌سجاد(ع) بسي دشوار است زيرا برخي از نويسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته كرده و چنين القاء كرده‌اند كه آن امام بزرگوار(ع) در گوشه‌اي نشست و به عبادت پرداخت و كاري به سياست نداشت!

اين مطلب از القاب و تعبيراتي كه درباره آن بزرگمرد الهي به‌كار مي‌برند، پيداست؛ مثلا مي‌گويند «امام زين‌العابدين بيمار» درحالي‌كه ايشان هم- مثل هر انسان ديگري- چند روزي در مدت عمرش مريض شد و اين بيماري در محرم سال61 هجري واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظيفه دفاع و جهاد نداشته باشد. با اين تدبير الهي، 34يا 35سال پس از شهادت امام‌حسين(ع) زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئوليت امامت امت را برعهده گرفت و شيعه را در دشوارترين دوران هدايت كرد.

سيره امام زين‌العابدين(ع) چيست؟ اگر حوادث جزئي زندگي ايشان را گردآوري كنيم آيا مي‌توانيم به سيره آن حضرت دست‌يابيم؟ نه! هرگز! سيره هركسي به‌معناي واقعي كلمه آنگاه روشن مي‌شود كه جهت‌گيري كلي (استراتژي) او معلوم گردد. آن وقايع جزئي (تاكتيك‌ها) در پرتو جهت‌گيري كلي (استراتژي) معنا پيدا مي‌كند و تحليل مي‌شود. بدون شناخت آن جهت‌گيري كلي، نه‌تنها سيره امام(ع) روشن نمي‌گردد بلكه حوادث جزئي نيز بي‌معنا يا داراي معناي نادرست مي‌شود.

زندگي امام‌سجاد(ع) بعد از عاشورا را مي‌توان به 2بخش تقسيم كرد: اول) دوره حماسه ساز اسارت، دوم) دوره بعد از اسارت. امام‌زين‌العابدين(ع) در دوره اول كه دوره‌اي پرهيجان و عبرت‌انگيز بود، همانند قهرماني بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه‌آفريد و همچون يك انقلابي پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخ‌هاي دندان شكن و پرخاشگرانه داد. در كوفه در مقابل عبيدالله‌بن زياد - آن وحشي خونخواري كه از شمشيرش خون مي‌ريخت و سرمست باده غرور بود- آنچنان سخن گفت كه ابن‌زياد دستور داد او را بكشيد! و اگر دفاع جانانه حضرت‌زينب ‌عليها‌السلام نبود و اينكه بايد اينها را به‌عنوان اسير به شام مي‌بردند، به‌احتمال زياد مرتكب قتل امام‌سجاد(ع) نيز مي‌شدند.

دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسيار طولاني (بيش از 30سال) است، بناي امام‌سجاد(ع) بر تلاش‌هاي زيربنايي و ملايم و حساب شده و آرام بود. اين پرسيدني است كه چرا امام‌سجاد(ع) در دوره اول، آنقدر انقلابي و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملايم و با تقيه؟ پاسخ آن است كه دوره بسيار كوتاه و سرنوشت‌ساز اول، فصلي استثنايي است كه بايد زمينه تلاش‌هاي آينده را براي حكومت الهي و اسلامي فراهم كند. در كوفه و شام، امام‌سجاد(ع) بايد آنچنان تند و برنده و تيز و صريح، مسائل را بيان كند كه پيام اصلي «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند كه چرا امام‌حسين(ع) به شهادت رسيد. نقش امام‌سجاد(ع) در اين سفرها، مانند نقش حضرت‌زينب‌ عليهاالسلام بود؛ يعني پيام‌رساني انقلاب حسيني(ع).