بابک زمانی-رئیس انجمن سکته مغزی ایران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« سردار الکل و آمپول» نوشت:
سعادت یارمان بود که سردار ما را به گمان خود به چیزی نواختند که افتخار او بود. آری سردار ما از ابتدا هم سودایی جز الکل و آمپول نداشت. الکل برای تمیزکردن و آمپول برای تزریق واکسن تا بخشکد ریشه فلج اطفال! الکل برای تمیزکردن و آمپول برای تزریق پنیسیلین تا بخشکد ریشه روماتیسم مفصل و روماتیسم قلب!
الکل برای تمیزکردن و آمپول برای تزریق دارویی که لخته را در مغز یا قلب حل میکند و زندگی را برای گفتن و البته برای شنیدن! تداوم میبخشد. واقعیت آن است که سردار ما از همان ابتدا هم جهاد را از همان روستای کوچک و دور شروع کرد و اگر نبود ضرورت نشاندادن کیفیت و مدیریت در جنبههای مختلف کشور و بهخصوص سلامت، شاید هیچگاه آن الکل و آن آمپول مقدس را وانمینهاد. آشکار است که سردار ما با آنهمه دانش و تکنولوژیای که آموخته و یاد داده، آنهمه کارهای ظریف که برای بازکردن دیدهها انجام داده، همچنان سردار الکل و آمپول است! در دوران سرداری اوست که برای اولینبار بسیاری از نیازهای پایهای کشور پاسخ داده شده است و امکانات، تماموکمال بهسوی پروژهها و بیمارستانهای چندهکتاریای که معلوم نیست کی و چگونه به ثمر خواهند نشست، نرفته است!
چشمها و گوشهای این حقیر بهعنوان مسئول درخواست درمان سکته مغزی شاهد بوده است که چرخ بهگلنشسته درمان سکته مغزی که از ابتدای این دوره وزارت در حال بیرونآمدن از گلولای بود، از ابتدای سال جاری به چرخش درآمده و با پیگیری مداوم مسئولان منصوبشده این سردار براساس آنچه که در سه ماه گذشته به تفصیل و با آخرین تکنولوژی ثبت شده - ثبتی که به خودیخود دستاورد بزرگ او بهشمار میرود- هزارو ٥٠٠ بیمار سکته مغزی تحت مداوا قرار گرفتهاند و اینک زندگی بسیار بهتری خواهند داشت. داروی شفابخشی که تزریقش در سه ساعت اول سکته مغزی نیازمند هماهنگی بسیار موفق گروههای متعددی از مردم و پرسنل اورژانس و بیمارستانها و پزشکان است و این البته بخش بسیار کوچکی از مبتلایان به سکته مغزی حاد در کشور است که قطعا سردار ما آن را گسترش خواهد داد، اما ما تا امروز چنین چیزی را شاهد نبودیم. گویی کشور منتظر سردار آمپول بود تا بتواند چنین داروی حیاتبخشی را در کنار سایر مخارجی که یکی از وزرای سابق بهداشت برشمرد و کنار رفت، تحمل کند. نه من و نه هیچکدام از همکارانم و نه هیچکدام از بیماران معدود سکته مغزی که تاکنون درمان شدهاند و نه هزاران بیماری که در آینده نزدیک مورد درمان قرار خواهند گرفت، هیچگاه نمیتوانستیم لقبی برازندهتر از این «آمپول و الکل» را برای سردارمان که در انتهای وزارتش راحتتر و بدون هیچ شائبهای میتوان محاسنش را برشمرد، پیدا کنیم!
ابرهه سعودی و فیلهای آمریکایی!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
آنگاه که ابرهه، مستظهر و مغرور به قدرت لشکر پیلسوار خویش طریق مکه را در پیشگرفته و قصد تخریب خانه کعبه را داشت تصور نمیکرد که این خیال، هیچگاه تعبیر نخواهد شد. در مسیر این لشکرکشی، شتران حضرت عبدالمطلب -عبد صالح خدا و جد پیامبر گرامی اسلام- توسط سپاه ابرهه به ظلم و ستم تصاحب گردید و عبدالمطلب را به اردوگاه سپاه مهاجم، روانه کرد. عبدالمطلب در مواجهه با ابرهه سخنی از مکه و کعبه بر زبان نیاورد و تنها اظهار داشت که سپاهیان تو، شتران مرا به ستم غصب کردهاند و دستور بده شتران مرا پس دهند. ابرهه با شگفتی بیان کرد: تصور من این بود که بزرگی چون تو، نگران کعبه و مکه باشد و از من درخواست عدم تعرض به این شهر را نماید و تو از من شتران خویش را طلب میکنی؟ عبدالمطلب پاسخی داد تاریخی و فرمود: انا رب الابل و للبیت رب. من صاحب شتران خویشم و این خانه کعبه نیز صاحبی دارد که از خانه خویش دفاع خواهد کرد. گذشت اندک زمانی نشان داد که بصیرت حضرت عبدالمطلب چه اندازه دقیق و نافذ بود؛ شد آنچه شد و سپاه ابرهه مغلوب پرندگان ابابیلی گردید که با سلاح سجیل آن کردند که کردند و حکایت نابودی سپاه ابرهه برای همیشه تاریخ جلوه قدرت خداوند قادر متعال گردید.
اکنون و در زمانی که خانه خداوند متعال توسط غاصبانی که مصداق شجره خبیثه ملعونه هستند تحت اشغال است و حاجیان حرم امن الهی بیجرم و جنایت به خاک و خون کشیده شده و ابدان مطهر ایشان مورد هتک حرمت قرار میگیرند و فجایعی چون فاجعه منا تنها یکی از جنایات این رژیم منحوس میباشد و فتنهانگیزی این رژیم منطقه را درگیر ناامنی و جنگ و تجاوز و بیگناهان را به مسلخ برده سخنانی از زبان مفتیان حرامخوار این رژیم بلند است که کوس رسوایی را برای این رژیم، بلندتر از گذشته برملا خواهد کرد. اینان که چون اجداد خویش، ید طولایی در جعل حدیث و دروغبافی دارند با جعل دروغ حمله موشکی انصارالله یمن به مکه مکرمه، این موضوع را به ماجرای ابرهه گرهزده و اعلام مینمایند که مانند ابابیل بر سر اینان خراب خواهند شد تا دیگر کسی جرئت تعرض به اماکن مقدس مسلمین را نداشته باشد! چقدر وقیحانه سخن میگویند این دین به دنیا فروشان پست و فرومایه. آیا چونان سپاه ابرهه، مردم یمن آغازگر تهاجم بودند یا اینکه رژیم سعودی به بهانه حمایت از یک رئیسجمهور مستعفی که منصب قانونی نداشت، بهمنظور جلوگیری از استقلال واقعی مردم یمن از یوغ بردگی رژیم سعودی به این کشور حمله کرده است؟ اگر واقعاً انصار الله قصد تخریب و هتک حرمت خانه خدا را داشته، چرا آل سعود زحمت پاسخگویی به این اقدام ادعایی را به خداوند قادر متعال واگذار نمیکند تا با ابابیل خود بر سر یمنیها سجیل فرو ریزد؟
اینان که اعتقاد به جبر الهی دارند چرا در کار خدا دخالت میکنند و خود بهجای واگذاری امر خانه خدا به صاحبخانه، برای خود وظیفه پاسخگویی مقرر میدارند؟ اگر قرار است که با یمنیها همانند معامله ابرهه و ابابیل شود؛ آیا رژیم سعودی اعتقاد دارد که هواپیماهایی که از آمریکا این شیطان اکبر و بزرگترین مصداق طاغوت در عصر کنونی دریافت کرده، قرار است نقش ابابیل را بازی کنند و بمبهای انگلیسی و اسرائیلی نقش سجیل را؟ آیا خداوند متعال چنین امری را مجاز و مباح میشمارد؟ کشتار و هولوکاست مردم بیگناه یمن در مجلس ختم که باعث گردید حتی دبیر کل بیشرف و بیوجدان سازمان ملل نیز علیرغم دریافت رشوه از رژیم سعودی، ناچار به محکوم کردن آن شود تنها بخشی از جنایاتی است که این ابابیل آمریکایی با سجیلهای غربی، مرتکب آن شدند. رژیم عربستان اگر واقعاً نگران اماکن مقدس اسلامی است چرا دست دوستی با غاصبان قبله نخست مسلمین داده و تاکنون هیچ اقدامی برای آزادی قدس شریف انجام نداده است؟
واقعیت این است که این اقدام و دروغپراکنی سعودیها نتیجه استیصال رژیم سعودی در تحقق اهداف خود در حمله به یمن و پوشاندن شکستهای متوالی این رژیم در منطقه و تلاشی برای جلب حمایت و همکاری برخی کشورهای مسلمان منطقه است. نباید فراموش کرد در آغاز تهاجم به یمن، رژیم سعودی از ائتلافی سخن میگفت که تنها خود از آن مطلع بود و کشورهایی نامشان در این ائتلاف آورده شده بود که حاکمان آنها از مشارکت در این جنگ بیاطلاع بودند. کشورهایی که بعد از اعلام اسامی اعضای این ائتلاف، بیانیه رسمی داده و مشارکت خود را انکار نمودند. برخی کشورها از جمله پاکستان نیز ضمن اعلام بیطرفی در این نبرد، مشارکت خود را منوط به تهدید اماکن مقدسه نمودند. عربستان با گذشت نزدیک به بیست ماه حمله به یمن، جز قتل و جنایت و کودککشی، دستاوردی جز خذلان نداشته و اکنون با معادله حمله در برابر حمله از سوی انقلابیون و ارتش یمن مواجه شده و اماکن حساس و حیاتی و شهرهای راهبردی ازجمله مناطق جده و ریاض را در تیررس موشکهای یمنی میبیند تا متوجه شود چونان صدام عفلقی که رؤیای فتح چند روزه خوزستان و اضمحلال انقلاب اسلامی ایران را میدید و با سیلیِ ایران از خواب بیدار شد، ماجرای فتح چند روزه یمن از جنس پنبهدانههایی بوده که شتر در خواب میبیند و حالا که از خواب بیدار شده، واقعیت را آنگونه که هست میبیند. سربازانی که به اسارت یمنیها درمیآیند و ارتشیانی که چارهای جز بازگشت به وطن با تابوتهای چوبین را ندارند بخشی از واقعیت نبرد با مبارزانی است که به نصرت الهی ایمان دارند و عربستان چونان غریقی که به هر خس و خاشاکی چنگ میزند با این دروغبافی تلاش دارد احساسات مسلمانان را تحریک و احتمالاً مدافعانی برای خود دستوپا کرده و قوت قلبی به نیروهای خسته و ناامید خویش تزریق نماید.
حاکمانی که خاطره جاهلیت قبل از بعثت را در قرن کنونی زنده کردهاند به گرفتار شدن در عذاب الهی سزاوارتر هستند تا مجاهدانی که در دفاع از شرف و حیثیت خویش، جانبرکف در سنگر جهاد و شهادت مشغول مبارزه هستند. مفتیان سعودی اگر بویی از اسلام و دین حنیف داشتند فتاوای جهاد نکاح و امثالهم را که باعث روسپیدی بیغیرتان جهان است صادر نمیکردند و انسان متعجب است که چنین موجوداتی چگونه نام انسان بر خود نهاده و بالاتر از آن، خود را در جایگاه دریافت امداد الهی میبینند! اگر قرار بر فرود آمدن سجیل باشد، این موشکهای یمنی است که چونان سجیل بر سر این حاکمان حرامخوار سعودی، فرود میآید و نابودی سپاه متجاوز ابرهه را به دنبال خواهد داشت. انشاءالله.
- چه چيزي در اين مجلس تغيير كرد؟
صادق زيباكلام روزنامهنگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
ديروز هر سه وزير پيشنهادي رييسجمهور براي وزارتخانههاي آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد و ورزش و جوانان موفق شدند تا از مجلس دهم راي اعتماد بگيرند. در اين ميان اما نكته قابل توجه اين است كه هر سه اين وزرا پيش از اين و در مجلس نهم نيز از سوي رييسجمهور معرفي شده بودند كه هيچ كدام از آنها نتوانسته بودند با عنوان وزير از بهارستان اصولگرا خارج شوند و با عدم راي اعتماد نمايندگان مجلس نهم رو به رو شدند. حال سوال اينجاست كه چه چيزي تغيير كرده است؟ آيا در تفكرات و عقايد اين سه وزير تغييري رخ داده يا چيزي به تجربيات آنها در طول سه سال گذشته اضافه شده است؟ به خوبي روشن است كه پاسخ اين سوالات منفي است. پاسخ را بايد در جاي ديگري جستوجو كرد و آن، تغيير تركيب مجلس است.
پيش از اين مجلس نهم اسير دست جريان تندرو و افراطي اصولگرايان شده بود و اين در حالي بود كه اين جريان تندرو حتي در مجلس نهم هم اقليت شمرده ميشدند. اما همين اقليت با سر و صداي زياد و حركتهاي متشكل به نوعي رهبري مجلس را به دست گرفته بودند و مجلس را به هر سمت و سويي كه ميخواستند هدايت ميكردند. امروز اما اگرچه تعداد انگشت شمار اين اقليت همچنان در مجلس حضور دارد اما ديگر نميتواند مانند سابق نقش تاثيرگذار خود را ايفا كند و اثربخش باشد. حقيقت اين است كه مشاركت فعال مردم در انتخابات و حضورشان پاي صندوق راي در انتخابات اسفند 94 و ارديبهشت 95 سبب شد تا خط افراطي قدرتش را در مجلس از دست بدهد و به حاشيه برود و در عوض خط اعتدال در بهارستان حاكم شود. جلسه راي اعتماد ديروز و راي نمايندگان مجلس به سه وزيري كه در مجلس گذشته كنار گذاشته شدند نشان ميدهد تنها راه تغيير و اصلاح امور از صندوق راي ميگذرد، هر چند اين مسير زمانبر و بلندمدت باشد اما قطعا به نتيجههاي خوبي خواهد رسيد.
امروز شاهد هستيم كه شوراي شهر تهران با چه مشكلاتي روبهرو است و پايتخت كشور با شوراي شهري ضعيف روبهرو است. همه شهروندان تهران بايد اين سوال را از خود بپرسند كه چرا پايتخت با جمعيتي ميليوني با چنين شوراي شهر ضعيفي مواجه شده است؟ پاسخ در انتخابات دور گذشته شوراي شهر است. دليل اين امر اين است كه در انتخابات سال 92 تعداد كمي از شهروندان تهران پاي صندوق راي شوراي شهر حاضر شدند و همين امر سبب شد تا برخي با 70 يا 80 هزار راي بتوانند بر شوراي شهر ميليونها نفر در پايتخت حاكم شوند و زمام امور را به دست بگيرند و حاصلش شود چنين شوراي شهري كه املاك نجومي تنها يكي از مشكلات و معضلات آن است. مقايسه وضعيت شوراي شهر تهران و مجلس شوراي اسلامي به خوبي تفاوت حضور پاي صندوق راي و قهر با آن را به مردم نشان ميدهد.
جلسه راي اعتماد ديروز نشان داد مردم اگر پاي صندوق راي حاضر شوند با وجود همه محدوديتها و مسائلي كه وجود دارد باز ميتوانند منشأ تغيير باشند و سرنوشت را به شكلي كه دوست دارند رقم بزنند. بيشك اتفاقات ديروز مجلس تزريق اميد به رگهاي جامعهاي خواهد بود كه در سالهاي اخير با گامهاي لرزان قدم در اين مسير گذاشتند و با دستاني بسته تلاش كردند تا سرنوشت كشور را تغيير دهند و موفق هم شدند. در واقع با حضور مردم پاي صندوق راي، امروز كشور و جامعه ايران ميتواند از تواناييها و تجربيات سه مدير لايق كشور استفاده كند.