همشهری آنلاین: روزنامه نگاری امن، نمایشگاه مطبوعات و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۱۶ آبان- جای گرفتند.

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش با تيتر« نمايشگاه مطبوعات؛ فرصتي هرچند اندك» نوشت: روزنامه اعتماد،۱۶ آبان

نمايشگاه مطبوعات همچون 21 دوره گذشته آغاز شد ولي پرسشي كه براي هر ايراني وجود دارد اين است كه رسانه‌هاي ايراني از حيث كاركردهاي خود چه جايگاهي دارند؟ آنها چه نقشي را در توسعه و اصلاح امور كشور ايفا مي‌كنند؟ آيا در غياب اين كاركردها، شبكه‌هاي اجتماعي مي‌توانند جايگزين مناسبي براي مطبوعات و رسانه‌هاي رسمي باشند؟ پاسخ به اين پرسش‌ها و ساير پرسش‌هاي احتمالي مي‌تواند ما را به اين جمع‌بندي رهنمون كند كه يكي از مهم‌ترين نقاط ضعف جامعه ايران خلأ رسانه به معناي واقعي كلمه است. با قاطعيت مي‌توان ادعا كرد كه تاثير اين فقدان رسانه‌اي در بخشي از ناهنجاري‌هاي عمومي آشكارتر از آن است كه ديده نشود. نمونه آن توسل به رسانه‌هاي غيررسمي و فرامرزي براي انتشار خبر و بيان نظرات است. تاثيرپذيري جامعه ايران يا هر جامعه ديگر از رسانه‌هاي غيررسمي كه لزوما تحت تاثير حاكميت قوانين داخلي آن كشور نيستند، موجب بي‌ثباتي آن جامعه خواهد شد. تاثير منفي ضعف رسانه‌اي را مي‌توان در وضعيت تاسف‌بار فساد در جامعه ايران ديد، چرا كه يكي از كاركردهاي مهم نهاد مستقل رسانه، نظارت اجتماعي بر صاحبان قدرت است كه مانع از فساد مي‌شود. ولي ضعف‌هاي بنياني مطبوعات و رسانه‌هاي ايران كدام است كه شرايط عمومي آن را به اين وضع ناخرسندكننده درآورده است. اين ضعف‌ها به يكديگر مرتبط هستند ولي طرح جداگانه آنها به فهم بهترشان كمك مي‌كند.

1- نخستين مشكل روشن نبودن نقشه مين يا محدوده‌هاي قانوني براي فعاليت رسانه‌اي است. البته اين نقشه به لحاظ آنچه در متن قانون آمده چندان مبهم نيست، ولي به لحاظ اجرايي و آنچه عمل مي‌شود، قضيه متفاوت است. مديران مسوول و روزنامه‌نگاران و سردبيران محدوده‌هاي ناگفته زيادي دارند كه همواره ملاحظه آنها را مي‌كنند. به همين دليل اعتماد عمومي به رسانه‌هاي كشور نازل شده است؛ اعتمادي كه بزرگ‌ترين سرمايه براي يك جامعه است.

در همين زمينه امكان دسترسي به اطلاعات و انتشار آن براي مطبوعات بسيار سخت و در موارد اخبار مهم و مورد نياز جامعه، نشدني به نظر مي‌رسد. روزنامه‌نگار نمي‌تواند اخبار خود را به درجه اطمينان صد درصد برساند. چون از يك سو دسترسي ندارد و اجازه دسترسي به او را نمي‌دهند، حتي قانون دسترسي به اطلاعات نيز در عمل انجام نمي‌شود و در مواردي هم كه دسترسي انجام شود  با مطبوعات يا روزنامه‌نگار برخورد مي‌شود. نه تنها اسناد محرمانه‌اي كه به حقوق مردم مربوط است را نمي‌توانند منتشر كنند، بلكه در برابر انتشار اسناد عادي هم بايد پاسخگو باشند. در همين قضيه يك قاري قرآن، فارغ از جزييات ماجرا و درستي و نادرستي آن، هيچ رسانه داخلي جرأت طرح آن را نداشت، و در نهايت اين رسانه‌هاي بيگانه بودند كه ماجرا را آن طور كه صلاح مي‌دانستند منعكس كردند.

متاسفانه در اين باره حتي نمي‌توان به درستي مشكل را باز كرد. اگر چه از چنين وضعيتي، مطبوعات متضرر مي‌شوند، ولي زيان اصلي متوجه كليت جامعه مي‌شود كه فاقد رسانه‌هاي معتبر و مورد اعتماد مردمش است. چنين جامعه‌اي ضربه‌پذيري شديدي در برابر شايعه و نيز رسانه‌هاي مجازي و فرامرزي خواهد داشت.  2- فقدان استقلال نهاد رسانه‌اي در ايران يكي از مهم‌ترين مشكلات آن است. در حال حاضر بيش از 95 درصد رسانه‌هاي كشور از بودجه عمومي استفاده مي‌كنند. تقريبا همه خبرگزاري‌هاي مهم، تمامي شبكه‌هاي صداوسيما و چندين روزنامه بزرگ كشور همگي ريزه‌خوار بودجه عمومي هستند و مديريت آنها در خدمت نهادهاي بودجه‌دهنده است. همين يك مشكل براي آنكه اعتماد به اين رسانه‌ها شكل نگيرد كافي است.

مطبوعات و رسانه‌هاي مستقل نيز آنقدر از نظر اقتصادي ضعيف و ناپايدار و ضربه‌پذير هستند كه انتظار چنداني از آنان نمي‌توان داشت. وقتي كه يك روزنامه‌نگار ماهانه ميان يك تا دو ميليون تومان حقوق بگيرد و دستمزدش هم، با اما و اگر و تاخير پرداخت شود، چگونه مي‌تواند مطالب خواندني و موثر و دقيق توليد كند؟ وقتي كه مطبوعات استقلال كافي نداشته باشند و جايگاه و كاركرد اصلي خود را ندارند، اعتماد به آنها كم مي‌شود، تيراژشان پايين مي‌آيد، درآمد كم مي‌شود، در نتيجه دستمزدها كاهش پيدا مي‌كند، به تبع آن كيفيت كار نازل مي‌شود، سپس تقاضا براي آنها كم مي‌شود و... اين دور باطل و مخرب همچنان ادامه پيدا مي‌كند.  3- فقدان نهاد صنفي قدرتمند، چه براي روزنامه‌نگاران و چه براي مديران‌مسوول و صاحبان امتيازها، از ويژگي‌هاي منفي نهاد رسانه‌اي در ايران است. هرچند در مقاطعي شاهد حضور اين نهادها بوده‌ايم ولي به دليل آنكه تصوري سياسي كه از فعاليت‌هاي صنفي آنان وجود داشته است، در ميانه راه دچار سكته و توقف فعاليت شده‌اند. متاسفانه وضعيت رسانه‌ها و مطبوعات مثل يك كودك و نوجوان يتيم و بي‌سرپرست است كه نقطه اتكاي قابل اطميناني ندارد و چندان هم اجازه نمي‌دهند كه خودش روي پاي خودش بايستد.  با وجود اين نمايشگاه سالانه مطبوعات فرصتي است كه به اين مسائل پرداخته شود، هرچند فرصتي محدود و گذرا است ولي همين كه با وجود اين فرصت، احساس بودن و زندگي رسانه‌اي ايجاد شود، غنيمت است ولي فراموش نبايد كرد كه اين برنامه‌ها دواي درد نظام رسانه‌اي در ايران نيست.

  • آسان، دشوار و کم‌فایده؟

مرتضی مردیها . پژوهشگر در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۱۶ آبان

شاید اوضاع هیچ کشوری در جهان به اندازه اوضاع ایران تحلیل نشود. بعید می‌دانم کشور دیگری باشد که در آن تقریبا تمام مردم در چند دهه بخش مهمی از وقت آزاد و غیرآزادشان را صرف تحلیل ساخت قدرت، انگیزه‌ها و علل و پیامدهای آن و بررسی مسائل و مشکلات اقتصادی و فرهنگی ناشی از آن کرده باشند. چرا تحلیل مسائل ایران تا این حد آسان است که تقریبا هرکسی به آن می‌پردازد و البته با اطمینان هم سخن می‌گوید؟ درعین‌حال بعید است بتوان حتی از اهل فن هم دراین‌باره چیزی جالب توجه شنید. چرا اگر سال‌ها وقت صرف خواندن و شنیدن این تحلیل‌ها شود، انگار نه انگار؛ احساس نمی‌کنیم چیزی یا چیز چندانی به ما اضافه شده باشد؟

و البته فرق زیادی هم نمی‌کند که تحلیل اقتصادی باشد یا فرهنگی یا روابط خارجی یا سیاست داخلی. در خطابه‌ای که سال پیش در دانشگاه تهران داشتم، توضیح دادم که تحلیل و تبیین مسائل، از علمی و فنی تا سیاسی و اجتماعی، اغلب به این دلیل مشکل است که در تولید یک شیء یا یک وضعیت عوامل متعددی در کار هستند و برای پژوهشگر عموما دشوار است که همه اجزای شبکه علّی و سهم خاص هرکدام و همکنش میان اجزاء و تأثیر نهایی آنها بر بردار برایند، یعنی تحقق وضعیت نهایی را شناسایی و محاسبه کند. علت مهم دشواری و نیز اختلاف نظر در توضیح و تبیین و تحلیل حوادث و مسائل همین است؛ اما این یک استثنا دارد. اگر در میان شبکه عوامل علّی که در کار تحقق چیزی یا وضعیتی کارسازی می‌کنند، یک عامل باشد که نقش بسیار مهمی ایفا کند...

به عبارتی عاملی باشد که نسبت به عوامل دیگر بسیار زورآور است (یا به تعبیری «ضریبِ متغیر» در آن بسیار بالاست)، دراین‌صورت هم تحلیل و تبیین به نسبت آسان می‌شود و هم اختلاف نظر در آن کمتر است. اگر از ما بپرسند چرا زمین و دیگر سیارات منظومه شمسی در مدارهای خود حرکت می‌کنند، بدون تردید و تأمل می‌گوییم به علت جاذبه‌ای که خورشید بر آنها اعمال می‌کند. چرا این پاسخ این‌قدر ساده و قطعی است؟ آیا عوامل دیگری بر چرخش سیارات اعمال نیرو نمی‌کنند؟ پاسخ به وضوح مثبت است. چرخش سیاره‌ای مثل زمین در مدار خود برایند عوامل ریز و درشت متعددی است که حرکت نهایی زمین برایند آنها است. تک‌تک سیارات و حتی اهله و اقمار آنها نیروهای متعارضی بر همدیگر اعمال می‌کنند و خود هر سیاره‌ای هم در مقابل هر نیرویی مقاومت خاصی از خود بروز می‌دهد؛ درعین‌حال سیارات چنان در مدار‌های خود به‌طور منظم حرکت می‌کنند که اثر چندانی از این کشمکش دیده نمی‌شود؛ چنان‌که همه می‌دانیم علت آن این است که نیرویی که خورشید وارد می‌کند، در قیاس با نیروهای دیگر چنان چشمگیر است که آنها را در جنب خود بی‌اهمیت می‌کند.

اما اگر از ما بپرسند چرا پیش‌بینی وضع هوا، به‌طور دقیق و در بازه‌های زمانی طولانی، دشوار یا غیرممکن است، می‌توانیم پاسخ دهیم چون عوامل مؤثر بر دما و باد و ابر و بارش چنان متنوع است که شناسایی و اندازه‌گیری همه آنها و برآورد نیروهای متعارض شبکه علّی و نهایتا تعیین بردار برایند (وضع هوا چگونه خواهد بود) در آنها بسیار دشوار یا ناممکن است؛ درست مثل اسیری که افراد متعددی با هیاکل کوچک و بزرگ با بندهای کوتاه و بلند و در جهات متفاوت او را می‌کشند. پیش‌بینی خط‌ سیر نهایی چنین دربندی دشوار یا ناممکن است؛ اما اگر در میان کِشندگان پهلوانی بسیار نیرومند باشد و با طنابی کوتاه و قطور، تأثیر او بر حرکت اسیر می‌تواند چنان باشد که فشارهای دیگر تقریبا به حساب نیاید؛ بنابراین با توجه به مسیر کشش او خط سیر فرد اسیر و سرعت آن را می‌توان پیش‌بینی کرد. مثالی از حوزه اقتصاد که در آن پیش‌بینی قیمت جهانی نفت کار آسانی نیست؛ حتی توضیح و تحلیل منحنی تغییرات آن در سال‌های گذشته هم کاری آسان و توافق شده نیست. (کسی گفته است علوم انسانی، ازجمله اقتصاد، در پیش‌بینی گذشته به قدر کافی مشکل دارند، پیش‌بینی آینده پیشکشش‌شان!). علت آن هم این است که عوامل متعدد و متنوعی، از سیاسی و اقتصادی تا زیست‌محیطی و جنگی، از تکنیکی تا الگوی مصرف، از تصمیم‌گیری‌ها تا اتفاقات و از عوامل مشخص تا نامشخص، به تفاریق و به میزان‌های متفاوت بر آن و البته بر همدیگر و از این طریق به‌طور غیرمستقیم باز هم بر آن اثر می‌گذارند؛ اما اگر اتفاق بزرگی بیفتد و مثلا چاه‌های نفت کشورهای حوزه خلیج فارس آتش بگیرد یا تنگه هرمز بسته و مسیر حرکت نفت‌کش‌ها مسدود شود، به‌آسانی می‌توان گفت نفت به میزان زیادی گران می‌شود.

دلیل آسان‌بودن این پیش‌بینی همین است که یک عامل زورآور وارد معادله شده و نقش آن عوامل متعدد و متنوع و اعمال نفوذهای در هم و دشوار آنها را تحت‌الشعاع قرار داده است؛ اما دقت کنیم که این آسانی فقط آسانی نیست؛ بلکه چیزی را آسان و چیز دیگری را دشوار می‌کند. در شرایطی که یک عامل زورآور، یک عامل نیرومند به‌شدت اثرگذار، وارد معادله می‌شود، درست است که تشخیص و پیش‌بینی و تبیین به‌طور کلی آسان می‌شود؛ اما تشخیص عوامل دیگر و میزان دخالت آنها و ارائه یک تبیین جامع و دقیق مشکل‌تر از شرایط عادی می‌شود؛ مثلا تشخیص اینکه الگوی مصرف و تحولات تکنولوژیک در قیمت نفت چقدر تأثیر می‌گذارد، در شرایط یک بحران نفتی دشوارتر است. هنگامی که جمعی در میان خود پچ‌پچ می‌کنند، تشخیص دقیق اینکه هریک چه می‌گویند، دشوار است؛ اما اگر کسی از میان آنها بلندگو به دست گرفته و حرف بزند، سخن او به‌خوبی شنیده می‌شود؛ ولی تشخیص پچ‌پچ بقیه دشوار است و ارائه گزارشی دقیق و جامع از حرف‌هایی که در آن جمع زده می‌شود، باز هم دشوارتر می‌شود.

وصف کم‌فایدگی تحلیل در چنین مواقعی هم از همین‌جا روشن می‌شود. در مثال بحران بزرگ نفتی از هرکسی، عالم یا عامی، اگر بپرسیم چرا نفت گران است یا چرا گرانی عمومی گسترش یافته است، به‌آسانی پاسخ می‌دهد به علت قطع استخراج یا صادرات نفت. پس از مدتی دیگر شنیدن این حرف ملال‌آور است. انگار گفت‌وگو و تحلیل دیگر فایده‌ای ندارد. اگر می‌شود، باید چاه‌های شعله‌ور را خاموش کرد و اگر نمی‌شود، باید یا دعا خواند؛ یا اصلا ساکت شد. شکی نیست که اگر دوران بحران ناشی از دخالت یک فاکتور پرزور طولانی شود؛ هرچند تشخیص و تبیین و پیش‌بینی درست و جامع و دیدن نقش عوامل خارج از بحران و طراحی نقشه توصیفی اینکه چقدر از مشکل ناشی از دخالت کدام عامل (اعم از جبری یا اختیاری، انسانی یا طبیعی و...) است، دشوارتر می‌شود؛ هرچند این برای عمده مردم و نیز تحلیلگرانِ معرکه‌گیر یا ساده‌انگار امکان خوبی فراهم می‌کند تا زیادتر حرف بزنند و تکرار کنند و از اطمینان و راست‌نمایی تحلیل خود مطمئن باشند. باری برای اهل درک و اهل درد، در عین کم‌امیدی، باز هم چاره‌ای جز تلاش در برآورد نقش عوامل مختلف و احیانا جست‌وجوی چاره ‌بخشی از مشکل از لابه‌لای آنها (عواملی غیر از عامل نیرومند اثرگذار) و البته در کنار مقادیر زیادی سکوت و دعا و... نیست. گفتن ندارد که وصف کم‌فایدگی در اینجا هم، مثل آنجا، گریبان‌گیر است.

  • آقای روحانی! با عرض پوزش...

حسین شریعتمداری در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:روزنامه کیهان،۱۶ آبان

سخنان دیروز آقای دکتر روحانی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات به این نگرانی ابعاد جدی‌تری داد که چه کسانی به رئیس‌جمهور محترم کشورمان مشاوره می‌دهند و چرا اصرار دارند ایشان را از واقعیاتی که در جامعه می‌گذرد و به آسانی برای همگان قابل درک است، بی‌خبر نگاه دارند؟!  و اما، اگر آنچه فرموده‌اند برخاسته از نگاه و نظر خود ایشان باشد که نگرانی یاد شده بسیار جدی‌تر خواهد بود. تیتر اول و خبر اصلی کیهان‌امروز را به نقد اظهارات دیروز رئیس‌جمهور محترم اختصاص داده‌ایم و از این روی در نوشته پیش روی تنها مروری گذرا بر ماجرا داریم.

آقای دکتر روحانی در جای جای سخنان دیروز خود به تفسیر رویدادهایی پرداخته و از رخدادهایی خبر داده‌اند که با واقعیت‌های موجود نه فقط فاصله‌ای پرناشدنی دارند، بلکه در برخی از موارد، در نقطه‌ای متضاد قابل تعریف هستند.

به عنوان مثال؛ ایشان می‌فرمایند؛ «ما تحریم‌ها را برداشتیم و بعضی‌ها ناراحتند، 100 تحریم برداشته شده و 3 تحریم مانده، آن 100 را نمی‌بینند و این 3 را می‌بینند»! کاش جناب رئیس‌جمهور محترم به چند نمونه از تحریم‌هایی که معتقدند برداشته شده است اشاره می‌کردند. اظهارات ایشان در حالی است که دست‌اندرکاران اصلی مذاکرات هسته‌ای در دولت ایشان بارها به صراحت نظری متفاوت با جناب ایشان را اعلام کرده‌اند. آقایان صالحی، ظریف، عراقچی و ... تاکید می‌کنند که تحریم‌ها فقط روی کاغذ برداشته شده و آقای سیف رئیس‌محترم بانک مرکزی می‌گوید دستاوردهای برجام تقریبا هیچ بوده است. این تناقض آشکار میان اظهارات آقای رئیس‌جمهور و دولتمردان عالی‌رتبه و دست‌اندرکار ماجرا چگونه قابل جمع است؟!

آقای رئیس‌جمهور توصیه می‌فرمایند «قلم‌ها را به بهانه واهی نشکنیم، دهان‌ها را به بهانه‌های غیراساسی نبندیم، بگذاریم در این جامعه آزادی باشد و...» و توضیح نمی‌دهند که اگر تا این اندازه به آزادی بیان و قلم اعتقاد دارند چرا تاکنون کمترین انتقادی از سوی منتقدان خود و دولت خویش را برنتافته و با الفاظی که از ایشان دور از انتظار بوده و هست به آنان تاخته‌اند؟! «بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم‌، کودک صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌ فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند»! و... اخیرا انقلابیون نفهم!، یک مشت لات! و... این همه اهانت به منتقدان در حالی است که ایشان 12 مردادماه 92 در روز تنفیذ حکم ریاست‌جمهوریشان فرموده بودند «پناه می‌برم به خدا، از بستن دهان منتقدان»! ضمن آن که تاکنون بارها معلوم شده است نظر و نگاه منتقدان بر حق بوده و دولتمردان محترم در پیش‌بینی‌های خود راه به خطا برده‌اند که برجام و دستاوردهای به قول آقای سیف «تقریبا هیچ» آن از جمله آنهاست.

آقای روحانی که فقط 7 ماه از دوران 4 ساله ریاست‌جمهوری ایشان باقی مانده است و چه قبل و چه بعد از انتخابات بیشترین تاکید را بر ایجاد اشتغال داشته‌اند، در سخنان دیروز خود می‌فرمایند؛  «اگر نتوانستیم برای جوانان این کشور شغل ایجاد کنیم، انقلابی نیستیم»! اظهارات ایشان به گونه‌ای است که انگار طی سه سال و چند ماه گذشته صدها‌هزار  - و یا میلیون‌ها- شغل ایجاد کرده‌اند ولی مردم از درک و فهم آن عاجز بوده‌اند! آیا جناب روحانی نظر مستند دولتمردان خود را باور ندارند که از تعطیلی صدها هزار مرکز و کارگاه تولیدی خبر می‌دهند و وزیر محترم کار به صراحت اعلام می‌دارد هر پنج دقیقه یک نفر بیکار می‌شود! و یا بیکاری گزنده و رو به گسترش موجود را ندیده‌اند؟!  آیا منظور آقای روحانی از اینکه «اگر نتوانستیم برای جوانان این کشور شغل ایجاد کنیم، انقلابی نیستیم» دولت خود ایشان است؟!  که علی‌رغم آنهمه وعده و وعید، نه فقط در ایجاد اشتغال ناکام بوده است بلکه بر بیکاری و تعطیلی بسیاری از مشاغل نیز افزوده‌اند؟!  به یقین منظور رئیس‌جمهور محترم از این اظهارنظر که «اگر... انقلابی نیستیم»!  دولت خود ایشان نیست. پس منظورشان چیست؟!  و مخاطب آن کیست؟!...

آقای دکتر روحانی در بخش دیگری از اظهارات دیروز خود در مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات درباره سقوط اولیه موصل می‌فرمایند «مگر یک شهر بزرگ یک و نیم میلیون جمعیتی با دارا بودن آن همه نیروی مسلح و ارتش چطور از صبح تا ظهر سقوط می‌کند؟ سقوط این شهر برای این بود که تروریست‌ها سلاح مدرنی در اختیار داشتند؟ سقوط موصل برای این بود که تروریست‌ها توانمندتر از ارتش مستقر در موصل بودند؟ یا این که دلبستگی مردم موصل به بغداد کاهش یافته بود؟ موصل ارتباط عاطفی و سیاسی‌اش با بغداد قطع شده بود، نه راهش، هر گروه مسلح دیگر با پرچم که نه سیاه و حتی سفید می‌توانست در موصل فائق آید. سیاست بغداد نمی‌تواند موصل را حفظ کند. ارتش عراق نمی‌تواند موصل را حفظ کند»! آقای روحانی نتیجه می‌گیرند که «اگر مردم و یا بخشی از مردم ندای تروریست‌ها را بپسندند، نه سیاست خارجی می‌تواند معضل امنیت را حل کند و نه قدرت نظامی، هیچکدام.» و توضیح می‌دهند که اگر نظام اسلامی به اقلیت‌ها احترام نمی‌کرد و اگر به وحدت دینی همت نمی‌گماشت و ... داعش در اینجا هم راه می‌داشت، القاعده در اینجا هم راه داشت»!

این بخش از اظهارات جناب آقای روحانی که بر ضرورت همدلی اقلیت‌های دینی و مذهبی و قومی و یکپارچگی آنان با نظام اسلامی تأکید می‌ورزند، سخن حق و قابل قبولی است ولی تحلیل ایشان درباره علت سقوط اولیه موصل- با عرض پوزش- نادرست و به دور از واقعیت است و آقای رئیس‌جمهور در این میان، چند واقعیت غیرقابل انکار را نادیده گرفته‌اند.

اول آن که به اعتراف هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش با عنوان انتخاب‌های سخت -HARD  CHOICES- که رخدادهای بعدی نیز کمترین تردیدی در آن باقی نگذاشته است، گروه داعش را آمریکایی‌ها ساخته و با همراهی اسرائیل و آل‌سعود به جان ملت‌های مسلمان انداخته‌اند.

دوم؛ این که اهل سنت نیز بیشترین قربانیان را در اقدامات تروریستی داعش متحمل شده‌اند که از قضا اکثریت نزدیک به اتفاق مردم موصل از خواهران و برادران اهل سنت بوده‌اند که بعد از ورود داعش نه فقط از تروریست‌ها استقبال نکرده بودند بلکه تا آنجا که در توان داشتند از شهر گریخته بودند. بنابراین ناخشنودی آنان از حکومت مرکزی نمی‌تواند صحت داشته باشد.

سوم، که با اهمیت‌تر از بقیه است، سقوط موصل به علت وجود فرماندهان نفوذی در ارتش و مراکز اداری شهر بوده است که با توطئه‌ای از پیش طراحی شده موصل را به تروریست‌ها تحویل دادند. یعنی دقیقاً همان «خطر نفوذ» که جناب روحانی نسبت به هشدار دلسوزان درباره آن اهمیت چندانی نداده و نمی‌دهند و با برخی از عوامل وطن‌فروش فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 سر مدارا دارند! و...

همین جا گفتنی است رئیس‌جمهور محترم درباره رأی اعتماد اخیر مجلس به 3 وزیر پیشنهادی ایشان، می‌فرمایند «رأی اعتماد مجلس به آنها نشان داد که برای اتهامات واهی گوش شنوایی وجود ندارد»! این در حالی است که اتهامات برخی از سه وزیر پیشنهادی، حضور فعال در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 بوده است. فتنه‌ای که موجودیت نظام اسلامی را نشانه رفته بود و با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بر اهداف براندازانه خود تأکید ورزیده بود. بنابراین رأی اعتماد مجلس حکایت از آن داشت که برخی از نمایندگان شناخت دقیق و بینش کافی از ماجرا نداشته‌اند! و... که بگذریم!

 و از این دست اظهارنظرها که در گزارش امروز کیهان آمده است و پرداختن به یکایک آنها موضوع این وجیزه نیست.

 اما نکته مورد نظر آن است که اگر سخنان دیروز رئیس‌جمهور محترم، برگرفته از مشاوران است، عزل مشاورانی که با ارائه اطلاعات و آدرس‌های غلط، جایگاه ریاست‌جمهوری را فدای منافع حزبی و یا برخی آلودگی‌های دیگر خویش کرده‌اند، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و این اقدام به اندازه‌ای حیاتی است که نباید انجام آن را از امروز به فردا موکول کرد و اما، چنانچه اظهارات دیروز رئیس‌جمهور محترم برخاسته از نظر خود حضرت ایشان است، با عرض پوزش باید گفت، نگاهی دوباره به آنچه فرموده‌اند و آنچه واقعا هست، چاره‌‌ کار است.

  •  جامعه ایمن در گرو روزنامه نگاری امن

هادی خانیکی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

روزنامه ایران، ۱۶ آبان

 نمایشگاه مطبوعات همه ساله مکان و امکانی بوده است برای گفتن و شنیدن سخنان جدی درباب مطبوعات، رسانه ها و ارتباطات. صرف نظر از اینکه هر اقدام رسمی و تکاپوی مدنی در حوزه ارتباطات تا چه حد موفق بوده هست، نفسِ پرداختن به موضوع رسانه، افکار عمومی و حال و روز روزنامهنگاران و کنشگران ارتباطی امری مثبت است. امسال روز آغازین جشنواره مطبوعات از آن رو که در شروع مسئولیت وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی با سخنان صریح و واقعنگرانه رئیسجمهوری همراه شد، جای تأمل و گفتوگو بر سرِ مقولههای اساسی ارتباطات را باز کرد.

ارتباطات ،محدود و محصور به رسانه و تکنیک نیست؛ ارتباطات مقولهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که یک سوی آن به نگرشها، باورها و رفتارها میرسد و سوی دیگر آن به ساختارها و نهادهای قدیم و جدیدی که در مجموع امکان شنیدن، گفتوگو و کنش را در جامعه فراهم میکند. جامعه ارتباطی، جامعهای گشوده است که در آن، زمینه و فرصت گفتوگو فراهم است. حرفها شنیده میشود، مورد اعتنا قرار میگیرد و به آن اعتماد میشود. جامعه ارتباطی، جامعه تماشاگر نیست، جامعه کنشگر است. پس اگر گوشهای شنوا در فضای رسانهای به سخنان اساسی کم شد و آنان که سخنان بحق دارند و سنجیده سخن میگویند، از این میانه به حاشیه رفته اند و به جای آنان، رسانه هایی که درشتگویی میکنند و باج میخواهند و بر طبل تفرقه و نفرت میکوبند، میداندار  شدهاند باید احساس خطر کرد که جامعه ارتباطی، دچار سستی و ضعف شده است.

رئیس جمهوری، دیروز به درستی از ارتباط میان قدرت، امنیت، افکار عمومی و رسانه سخن به میان آورد و بر این نکته تأکید کرد که امنیت پایدار، محصول حوزه عمومی فعال و افکار عمومی حساس است و این مهم وقتی حاصل میشود که شأن و جایگاه رسانهها به درستی شناخته شود و اصحاب رسانه و کنشگران ارتباطی، آزادانه و مسئولانه قادر به ایفای نقش باشند. امنیت جامعه در پرتو احساس امنیت صاحبان اندیشه و حاملان و ناقلان آن که رسانه ها هستند به وجود میآید. رسانههای آزاد، مسئول، مستقل و نقاد جامعه را ارتباطی میکنند و در جامعه ارتباطی، این توان به وجود میآید که شهروندان به سخنانی که از سر افراط و خشونت و باجخواهی است، اعتنا نکنند و سخنانی را که از سر درک زمانه و درد آیین و مُلک و ملت است، به درستی و بموقع بشنوند.

سخن رئیس جمهوری در این باب گویا بود که باید گوش مردم به صدای توسعه کشور آشنا شود و به فریاد خشونت، افراطیگری و تفرقه ناآشنا و این مسئولیت بزرگ رسانهها، کنشگران ارتباطی و خبرنگاران و روزنامهنگاران هم در فضای حقیقی و هم در فضای مجازی است. جوهر و جانمایه این کار، هم احساس امنیت است و هم ترویج و تعمیق امنیت و چه کسی است که نداند امنیت، مقولهای فرهنگی است که با زور و زبان خشونت و ارعاب به وجود نمیآید. امنیت، توسعه، همبستگی، مشارکت، اعتماد، امید به آینده و بقا و گسترش ارزشهای اخلاقی، دینی، ملی و انقلابی در گرو آن است که آحاد شهروندان و گروههای اجتماعی به یکدیگر اعتنا و اعتماد کنند و سخن همدیگر را بشنوند، نقد کنند و به مسئولیت مشترک و جمعی تبدیل نمایند. این یعنی تلاش برای ایجاد و گسترش جامعه ارتباطی و اخلاقی و توجه بهتوان و در عین حال، مظلومیت و بیپناهی اصحاب رسانه و مطبوعات. در این سخن رئیسجمهوری خطاب به اصحاب رسانه قدری تأمل کنیم که گفتند: «اصحاب رسانه و دنیای فرهنگ و هنر باید برای جامعه امنیت آفرین باشند.‏ اگر اصحاب رسانه امنیت نداشته باشند و دل نگران امنیت، راه، شغل، خط و قلم خود ‏باشند، نمیتوانند در جامعه امنیت بیافرینند» و تأکید کردند: «از قلم شکسته و دهان بسته کاری ساخته نیست.نباید با بهانههای واهی، قلمها را شکسته و دهانها را ببندیم. باید در جامعه با صدای بلند آزادی مسئولانه را فریاد بزنیم. امنیت برای ما اصل است، اما تنها با تفنگ این امنیت ساخته و حفظ نمیشود.»

کد خبر 351765

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha